کامران کرمی

بیش از 80 سال از تشکیل پادشاهی عربستان سعودی در سال 1932 گذشته است و رفتار این کشور در ادبیات سیاسی به پیروی از سیاست محافظه‌کاری و حفظ وضع موجود معروف است. اما تغییر رفتار این کشور در چند سال گذشته و به خصوص از زمان روی کارآمدن ملک سلمان و تیم جدید سیاسی و امنیتی او در 9 ماه اخیر، از تغییر در نگرش زمامداران این کشور نسبت به محیط در حال دگرگونی حکایت دارد که سابقه‌ای در سیاست‌های محتاطانه، کند و پرحوصله این کشور ندارد و باعث تعجب همگان شده است. در تحلیل این سیاست تهاجمی و رفتار واکنشی سعودی‌ها باید به سه سطح متغیر توجه کرد:


۱. خاورمیانه در حال تغییر

محیط پیرامونی در حال تغییر عربستان سعودی عامل بسیار مهمی است که همزمان به نحوه ادراک و ذهنیت تصمیم‌گیرندگان این کشور از تحولات شکل داده است. اشغال عراق، سقوط صدام و روی کارآمدن شیعیان در عراق از سال 2003 نقطه این تغییرات است که در ترکیب با دومینوی تغییرات برآمده از بهار عربی از سال 2011 تاکنون باعث شده تا متحدین عربستان در معرض سقوط و تغییر قرار بگیرند و عربستان برای حفظ هیمنه شکننده خود متحمل هزینه‌های میلیاردی شود. به‌خصوص که روند این تغییرات به قدرتمند شدن رقیب سنتی آن یعنی ایران انجامیده است. بنابراین مداخله در بحرین، حمله نظامی به یمن و حمایت از معارضان سوری برای تغییر نظام در سوریه از جمله این رفتارهای هیجانی و شتابان است.

۲. تغییر در کادر رهبری

تغییرات در نخبگان حاکم سعودی و روی کارآمدن جناح بازها در پست‌های ولیعهدی و نایب ولیعهدی و دیگر مناصب حکومتی یکی از تحولاتی است که منجر به تغییر در نحوه تصمیمات در سیاست خارجی عربستان شده است. در واقع فهم و ذهنیت تصمیم‌گیرندگان و نخبگان سیاست خارجی یکی از مهم‌ترین‌ مواردی است که می‌تواند نحوه تصمیمات اتخاذ شده را به سمت فرآیندهای مسالمت‌آمیز یا رقابتی و خشونت آمیز هدایت کند. ذهنیت ملک سلمان پادشاه، محمد بن نایف ولیعهد، محمد بن سلمان ولی ولیعهد و عادل الجبیر وزیرخارجه با ذهنیت رهبران سابق عربستان متفاوت است و این تفاوت خود را در خروجی تصمیمات به خوبی نشان می‌دهد.

۳. گسست در ائتلاف با آمریکا

عامل سومی که منجر به رفتارهای واکنشی و تهاجمی عربستان شده است به تغییر در معادله نفت - امنیت بر‌می‌گردد. هشت دهه اتحاد استراتژیک با آمریکا و ایفای نقش متحد راهبردی در خاورمیانه باعث شده تا عربستان با ایفای نقش متعادل‌کننده پدیده‌های رادیکال در خاورمیانه به‌عنوان شریک استراتژیک آمریکا معرفی شود. زمزمه‌های تغییر در الگوی راهبردی آمریکا از خاورمیانه به آسیای شرقی، تولید مازاد نفت در آمریکا، بی‌میلی واشنگتن در جلوگیری از تحولات بهار عربی، سقوط متحدان عربستان و تردید در پروژه سقوط اسد، منجر به ترک برداشتن این معادله شده‌است. بنابراین ضمن اینکه خرید نفت از عربستان برای آمریکایی‌ها اهمیت سابق خود را ندارد، سعودی‌ها متوسل به طراحی سیاست خودیاری و متکی بر توانمندی‌های داخلی و منطقه‌ای شده‌اند که نمونه آن را در جنگ یمن به خوبی مشاهده کردیم. بنابراین این تغییرات منجر به آشفتگی در تصمیمات جدید رهبران سعودی و این تلقی که توسط آمریکایی‌ها رها شده‌اند، شده است. بنابراین این سه عامل نشان می‌دهد که ادراک و ذهنیت تصمیم‌گیرندگان یک کشور و فهمی که از تحولات و تغییرات در پیرامون خود احساس می‌کنند و همزمان محدودیت‌ها و هزینه‌هایی که روند تحولات بر تصمیم‌گیرندگان تحمیل می‌کند، در تعیین رفتارهای منطقی-عقلانی یا واکنشی - هیجانی بیشترین نقش را ایفا می‌کند.