تحلیل «گاردین» از زمان دوستی غرب با ایران
گروه ترجمه: دیپلمات پیشین و استاد کنونی تاریخ ایران در مقالهای که در نشریه گاردین نوشته است این پرسش را مطرح میکند که آیا اکنون زمان آن رسیده است که ایران را دوست خود و عربستان را دشمن خود بدانیم؟ «مایکل آکسورثی» در مقالهای در روزنامه گاردین بر ضرورت بازنگری سیاستهای بریتانیا و غرب در قبال ایران و عربستان سعودی تاکید دارد. به نوشته او حکومت عربستان بهعنوان متحد غرب در حال حاضر نه تنها بسیار از عامل ثبات در خاورمیانه دور شده است بلکه خود به مانعی برای صلح تبدیل شده است. در این مقاله آمده است: سالها پیش، سر جولیان بولارد، وزیر خارجه سابق بریتانیا، به دیپلماتهای جدید میگفت بهترین دلیل برای یادگیری زبان آلمانی خواندن جملات قصار نیچه است.
گروه ترجمه: دیپلمات پیشین و استاد کنونی تاریخ ایران در مقالهای که در نشریه گاردین نوشته است این پرسش را مطرح میکند که آیا اکنون زمان آن رسیده است که ایران را دوست خود و عربستان را دشمن خود بدانیم؟ «مایکل آکسورثی» در مقالهای در روزنامه گاردین بر ضرورت بازنگری سیاستهای بریتانیا و غرب در قبال ایران و عربستان سعودی تاکید دارد. به نوشته او حکومت عربستان بهعنوان متحد غرب در حال حاضر نه تنها بسیار از عامل ثبات در خاورمیانه دور شده است بلکه خود به مانعی برای صلح تبدیل شده است. در این مقاله آمده است: سالها پیش، سر جولیان بولارد، وزیر خارجه سابق بریتانیا، به دیپلماتهای جدید میگفت بهترین دلیل برای یادگیری زبان آلمانی خواندن جملات قصار نیچه است. مطمئن نیستم که همه آنها به این توصیه او عمل کرده باشند، اما من دستکم یکی از این جملات نیچه را خواندم. جملهای که میگوید: اگر مدت طولانی به خلیج نگاه کنی، خلیج نیز به تو نگاه میکند. در منطقه خلیجفارس شرایط درحال تغییر است. پادشاه مسن و بیمار عربستان سعودی درگذشته و برادر مسن و بیمار او جانشینش شده است و این اتفاق درست زمانی روی داده که حوثیها موفقیتهای بزرگی در یمن به دست آوردهاند. این در شرایطی است که نمایندگان بیش از ۲۰ کشور ازجمله بریتانیا، آمریکا و عراق در تلاشند راهی برای مقابله با گروه تروریستی داعش بیابند و بغداد در این جنگ به دنبال کسب حمایت بیشتر از طرف متحدان غربی خود است. به نظر میرسد دولتهای غربی که با تغییرات زیادی در خاورمیانه روبهرو هستند، بر سر دوراهی قرار گرفتهاند. چندی پیش، ما قصد براندازی رژیم بشار اسد در سوریه را داشتیم. اما اکنون بعد از گذشت ۱۸ ماه، به نظر میرسد بقای این رژیم، حتی اگر ناخوشایند باشد، برای سیاست غرب در منطقه به منظور مهار یا برطرف کردن تهدید داعش، یک ضرورت است. همزمان در شرایطی که روند مذاکره درمورد برنامه هستهای ایران به کندی پیش میرود، برخورد ما با ایران تغییر کرده است. هفته گذشته شگفتزده شدم زمانی که شنیدم یکی از همکارانم معتقد است این ایده که ایران عامل ثبات در منطقه خلیجفارس است به یک خرد جمعی تبدیل شده است. اما برخورد ما آنقدر تغییر نکرده است که ایران را بهعنوان متحدی در عراق و سوریه بپذیریم. این یک موقعیت دشوار است. هنوز افراد بانفوذی در آمریکا و دیگر نقاط جهان، مانند عربستان سعودی هستند که درباره توسعهطلبی ایران هشدار میدهند.
این افراد تمایل دارند از ادعای اصلاحات انجام شده توسط ملک عبدالله تمجید کنند و این حقیقت را نادیده بگیرند که در دو دهه گذشته ردپای تامین مالی و نفوذ مذهبی در اکثر گروههای افراطگرای اسلامی و تروریسم نهایتا به عربستان برمیگردد. در چنین موقعیتی، کشوری که ما بهعنوان دشمنمان به آن نگاه میکردیم(ایران)، بیشتر یک دوست بالقوه به نظر میرسد و کشوری که با آن همچون یک متحد رفتار میکنیم، بیشتر و بیشتر اگر نگویم شبیه به دشمن، بلکه شبیه به دوستی است که ما را از دشمن بینیاز میکند. مطمئنا عاقلانه نخواهد بود که از اتحاد احتمالی با ایران در جنگ علیه گروه تروریستی داعش انتظار زیادی داشت. ما باید از طیف فرصتهایی که از طریق آشتی با ایران ایجاد میشود، آگاهی کامل داشته باشیم. این یکی از نقاط روشن در تصویری تاریک است. اما نیروهای مسلح ایران به لحاظ بزرگی گردانها به اندازه دیگر نیروهای مسلح منطقه قدرتمند نیستند، نیروهای سپاه پاسداران باتجربه و کاملا باکفایت هستند، اما احتمالا نمیتوانند کاری بیش از آن چیزی که اکنون در عراق و سوریه انجام میدهند، انجام دهند. حتی اگر بتوانند کمک کنند، این مساله به نفع ثبات در بلندمدت نخواهد بود، زیرا افزایش نفوذ ایران شیعی در عراق و سوریه، مقاومت بیشتر گروههای عرب تندرو را درپی خواهد داشت. مساله کلیدی در پیروزی بر گروه داعش تشویق عربهای سنی به طرد این گروه تروریستی است، همانطور که از سال ۲۰۰۷ به بعد القاعده را طرد کردند و در هماهنگی با سیاست افزایش نیرویهای آمریکایی در عراق با القاعده جنگیدند. متاسفانه، حمایت و روابط غرب از این عناصر سنتی عرب پس از موفقیت آن سیاست کاهش یافت و تاحدی به همین دلیل است که اکنون شاهد ظهور گروه تروریستی داعش هستیم.
اکنون بازسازی این روابط دشوار است چون آنها احساس میکنند غرب به آنها خیانت کرده است. در بیان سیاست ما در منطقهای که در آن شکاف فرقهای شدیدی وجود دارد، مساله بسیار مهم این است که تعهد ما به ثبات، به ویژه تعهد ما به نابودی نه فقط داعش و القاعده بلکه تا حد امکان، نابودی علل بهوجود آمدن آنها، روشن و صریح است. در اینجا باید دوباره به اظهارات بولارد و نیچه استناد کنم: خلیجفارس نیز به ما نگاه میکند، به بیان دیگر، تنشهای این منطقه ما را وادار میکند در سیاستهایمان بازبینی کنیم. ثبات در منطقه خلیجفارس چیزی است که ما میگوییم خواهان آن هستیم و در همه تحلیلها و تفسیرها این مساله بدیهی درنظر گرفته شده است. اما ما حقیقتا خواهان ثبات در این منطقه هستیم؟ تا چه میزان خواهان ثبات هستیم؟ آیا آنقدر خواهان ثبات هستیم که متحدان خود در سواحل جنوبی خلیجفارس را از خود برانیم و تمایل آنها به خرید سلاح را تغییر دهیم؟ زیرا اگر بخواهیم با برخی از کشورهایی که به تامین بودجه گروههای تندرویی مانند داعش و القاعده کمک میکنند، مقابله کنیم، این اتفاق خواهد افتاد.بسیاری معتقدند که ایدئولوژی گروه داعش از اسلام وهابی که پایگاه آن در عربستان است، نشات گرفته است. کاملا آشکار است که اگر ما بیش از حد از یک طرف درگیری فرقهای در خاورمیانه حمایت کنیم، این مساله پیامدهای فاجعهباری هم برای ثبات منطقه و هم منافع ما بهبار خواهد آورد. اما به نظر میرسد منحرف شدن از تفکر سیاسی، از عناصر دولت فعلی بریتانیا است. بریتانیا بهطور خاص، اگر میخواهد اعتباری در آینده این منطقه داشته باشد، باید خوددار باشد.
ارسال نظر