توافق با ایران پیچیدهتر از آغاز روابط با کوبا است
یک گام تا میراث بزرگ اوباما
بله، البته یک نکته دیگر. هر دو موضوع، مورد توجه رئیسجمهوری آمریکا است که خود را در مقام دگرگونکننده روابط نشان داده و به نظر میرسد مصمم است میراثی از خود در راستای تنظیم روابط با هر دو کشور در مسیر جدید و تاریخی سیاست خارجی آمریکا باقی بگذارد.
یکی انجام شده و برای دومی همچنان منتظریم. تفاوت میان ایران و کوبا بسیار است. اما دقت کنید. ابتکار رئیسجمهوری آمریکا درباره کوبا باید نشانه روشنی باشد از مسیری که وی در مقابل ایران بر سر پرونده هستهای در ماههای آینده پیش میگیرد. دقیقا چیزی که موقعیت ایران و کوبا را به هم متصل میکند؛ حداقل اینکه رئیسجمهور چگونه به توافق هستهای سال آینده با تهران میاندیشد.
میراث: وقت به سرعت برای رئیسجمهور سپری میشود. با توجه به پیچیدگی مسائل داخلی، غلبه جمهوریخواهان در هر دو مجلس سنا و نمایندگان، رئیسجمهور به جای اینکه بنشیند، باید کاری کند. خب، به ابتکار از سرگیری روابط با کوبا، ابتکار تغییرات آب و هوایی و فرمان اجرایی قوانین مهاجرتی را هم اضافه کنید و بعد عکسی بگیرید. در واقع سیاست خارجی بهطور سنتی راه فرار رئیسجمهور بوده، درست زمانی که مسائل داخلی در آمریکا خیلی پیچیده میشود و الان اوباما در سر صف چنین حرکتی است؛ منفی بافان، بدبینان و ایدهپردازان را در کنگره نفرین میکند و به سرعت برای رسیدن به یک توافق با تهران تلاش میکند. زمان برای اوباما تنگ است و او هرگز این مسیر را دوباره طی نخواهد کرد. بنابراین، چرا به سمت کوبا و بعد از آن به سمت ایران نرود؟ اتفاقا ایران جایزه بزرگتری است. قبلا هم به این نکته اشاره کرده بودم، هم رئیسجمهور و هم جان کری، وزیر امور خارجه، متوجه فرصت دیگری هستند که در مناقشه اسرائیل- فلسطین دست خواهد داد؛ اگر انتخابات مارس ۲۰۱۵ در اسرائیل منجر به روی کار آمدن دولتی شود که مصمم و قادر به تصمیمگیری در مورد فرآیند صلح باشد.
پنهانکاری: ۱۸ ماه چکش کاری در خصوص ابتکار از سرگیری روابط با کوبا بهطور مخفیانه دنبال شده است. ظاهرا با همکاریهای اینجا و آنجای کاناداییها و البته پاپ فرانسیس. و چرا نه؟ مسائل جدی میتواند دور از چشم افکار عمومی رتق و فتق شود، همانند تجربهای که قبلا با تهران هم داشتیم. برنامه اقدام مشترک در واقع نتیجه مذاکرات پر سر و صدای ۱+۵ نبود بلکه بیشتر نتیجه دیپلماسی بیسرو صدا بود. اگر یک شانسی برای برقراری رابطه با تهران هم وجود داشته باشد به همین منوال است.
تغییر از پایین: مسلما رئیسجمهور از خداحافظی کاستروها و سقوط رژیم کوبا به شدت استقبال میکند. اما در عین حال میداند که تغییر رژیمها بهواسطه فشارهای خارجی چه مخاطراتی دارد. ولی در مورد کوبا اوضاع تا حدودی متفاوت است. اوباما میداند که دگرگونی و تغییر سریع ممکن نیست. منطق مورد قبول اینجا حتی اگر کمی هم ناقص بهنظر برسد این است که گشایشهای اقتصادی و فرهنگی در طول زمان فشارهایی را از درون برای تغییر فراهم میکنند. مردم کوبا با جهان بیرون بیشتر آشنا میشوند و با افزایش فرصت سفر، مطالبات برای آزادیهای بیشتر از رهبران شدت میگیرد.
من هم کاملا مطمئن نیستم همه آنچه گمانهزنی میکنیم عملا اتفاق بیفتد. آمریکا سیاستهای مشابهی با چین و ویتنام داشت اما هر دو کشور عملا همچنان جوامعی تحت کنترل هستند. با این حال سیاست از سرگیری روابط با دشمنان همچنان مورد توجه اوباما است. احتمالا در قبال ایران هم پیگیر همین سیاست خواهیم بود. در مجموع در مورد ایران باید گفت سیاست آمریکا نه کنترل برنامه هستهای ایران که خرید زمان است اما خرید زمان به چه هدفی؟ بدبینان معتقدند که رئیسجمهور امیدوار است کاخ سفید را بدون دستور هیچ حملهای به ایران ترک کند یا قبل از اینکه منتقدانش بتوانند بگویند «ایران جلوی چشم ما به بمب رسید. سایرین ممکن است نظر دیگری داشته باشند و از منطق دیگری پیروی کنند» اینکه با گذشت زمان، افکار عمومی در ایران تدریجا به لغو تحریمها عادت میکند. بنابراین در طول زمان ایران هم دیدگاههای خود درباره برنامه هستهای و دیگر مسائل را تعدیل میکند. این استدلال برای خیلیها قانعکننده نیست. من در مورد اینکه هدف رئیسجمهور حداقل آغازگر چیزی باشد که خوشبینان به آن «آغاز تاریخی» میگویند، تردیدهای جدی دارم.
درست کردن واقعیتها: رئیسجمهور قادر به لغو تحریمها نیست. اما میتواند با استفاده از ابزارهای قدرت اجرایی دروازه زیبای بزرگی برای کوبا بگشاید. بعضی از افراد متنفذ کنگره احتمالا تلاش میکنند این دروازه را ببندند. اما او فرآیند آرامی را شروع کرده که معکوس کردن آن بسیار دشوار است. اما در این میان پرونده هستهای ایران موضوع به مراتب پیچیدهتری است. یک موفقیت در این راستا نیازمند رسیدن به توافق جامع بر سر موضوعات پیچیده و امتیازهایی است که قرار است دو طرف در مورد آن تصمیم بگیرند. برخلاف روابط دوجانبه کوبا-آمریکا در مورد از سرگیری روابط با تهران فاکتورهای دیگری مثل اسرائیل و مناقشات منطقهای وجود دارد اما هدف رئیسجمهوری ایجاد نوعی «عمل انجام شده» در مقابل کنگره است که آنها با احساس مسوولیت فکر کنند نباید اجرای توافق را با مانع روبهرو کنند.
آنچه شاهد آن هستیم، رئیسجمهوری است که سه ابتکار را همزمان با هم پیش برده است: تغییرات اقلیمی، اصلاح قوانین مهاجرت و ابتکار کوبا. تقریبا همه اینها را هم شخصا جلو برده است. رئیسجمهور و حزب دموکرات بسیار مورد تجلیل و تحسین رسانهها و افکار عمومی هستند. البته در این مسیر به سیستم فشار آورده و خیلیها را هم عصبانی کرده است، اما از دید خودش بر اساس اصولش و مطابق با رویه تامین منافع ملی رفتار کرده است. ابتکارهای کوبایی و چینی در مقایسه با پرونده هستهای ایران چندان پیچیده نیستند اما دقت کنید اوباما الان مصمم است که بهترین نمره را برای بزرگترین میراث خود یعنی کنار آمدن با رهبران با ذکاوت ایران بهدست بیاورد. فقط میتوانیم برای رئیسجمهوری آرزو کنیم در پرونده هستهای ایران چیزی بیش از ابتکار کوبا بهدست بیاورد.
ارسال نظر