مهمترین مشکل کشور چیست؟
دکتر محمود سریعالقلم استاد دانشگاه شهید بهشتی علتالعلل ناکارآمدی در ایران، فقدان ارتباطات بینالمللی است. اول شرط توسعهیافتگی این است که همه بپذیرند، سیستمسازی مبنای تحول است. شاید برای دستیابی به یک تحلیل علمی، سیستماتیک، واقعبینانه و منصفانه از مسائل کشور، مقایسه آن با شاخصهای کشورهایی مانند ترکیه، امارات، کرهجنوبی، سنگاپور، مالزی و اندونزی مناسبترین روش باشد. به سه مورد زیر، توجه فرمایید:
۱- کشورهای عربی حوزه خلیجفارس حدود ۲ تریلیون دلار صندوق ذخیره ارزی (خارج از بودجه جاری خود) دارند که در سال چند صد میلیارد دلار از طریق سرمایهگذاری در غرب و آسیا، برای این کشورها و نسلهای آتی آنها سود حاصل میکند.
دکتر محمود سریعالقلم استاد دانشگاه شهید بهشتی علتالعلل ناکارآمدی در ایران، فقدان ارتباطات بینالمللی است. اول شرط توسعهیافتگی این است که همه بپذیرند، سیستمسازی مبنای تحول است. شاید برای دستیابی به یک تحلیل علمی، سیستماتیک، واقعبینانه و منصفانه از مسائل کشور، مقایسه آن با شاخصهای کشورهایی مانند ترکیه، امارات، کرهجنوبی، سنگاپور، مالزی و اندونزی مناسبترین روش باشد. به سه مورد زیر، توجه فرمایید:
۱- کشورهای عربی حوزه خلیجفارس حدود ۲ تریلیون دلار صندوق ذخیره ارزی (خارج از بودجه جاری خود) دارند که در سال چند صد میلیارد دلار از طریق سرمایهگذاری در غرب و آسیا، برای این کشورها و نسلهای آتی آنها سود حاصل میکند.
۲- منطقه سیلیکون ولی (Silicon Valley) که مهمترین منطقه فنآوری جهان در شمال کالیفرنیا است با جمعیتی معادل ۶.۸۲۸.۶۱۷ نفر در ماه جاری، درآمد سرانه ۶۳.۲۸۸ دلار که جزو بالاترین در جهان است را رقم زد.
۳- چینیها اخیرا موشک زمین به دریا با برد ۱۱۰۰ کیلومتر (DF-۲۱D) و هزینه ۱۱ میلیون دلار را با موفقیت آزمایش کردند.
معانی صریح و تلویحی این تحولات عظیم در سطح همسایههای ما و در مقیاس جهانی چیست؟ همه کشورها به فکر توسعه و افزایش توانمندی هستند حتی قطر با جمعیت ۲۵۰ هزار نفری معادل یک محله تهران. اعراب جنوب خلیجفارس بهتدریج در حال خرید روزافزون سهام شرکتهای نفتی بزرگ جهان هستند و اگر ما در آینده بخواهیم بهمنظور دستیابی به فنآوری نفت و گاز، با شرکتهای بزرگ جهان همکاری کنیم چه بسا با دستور کار سیاسی همسایگان سهامدار خود نیز روبهرو شویم. آیا میتوان عنصر فنآوری و تکنیک را از فرآیند تولید ثروت و قدرت نادیده گرفت؟ چینیها به دو دلیل وارد عرصه جهانی شدهاند: اول فروش کالا و خدمات و دسترسی به پول و ثروت و دوم همکاریهای مربوط به دستیابی فنآوری. از قدیم روسها و چینیها علاقه وافری به منطقه سیلیکونولی داشتهاند بهطوریکه آمریکا، این منطقه را از مناطق کلیدی امنیت ملی خود تلقی میکند. آیا میتوان به جز افزایش توانمندیهای اقتصادی، تولیدی، مالی و فنآوری هدف دیگری برای یک کشور در این منظومه موجود جهانی تصور کرد؟ هر هدف سیاسی و هر افق فرهنگی که یک کشور برای خود درنظر بگیرد، تابع تولید امکانات و ثروت است. وقتی روزنامهها و رسانهها را مطالعه میکنیم، هر فردی، هر نهادی و هر جمعیتی، اشکالات کشور را از زاویه دید و منافع خود میبیند: یکی میگوید مهمترین مشکل، آلودگی هوای تهران است. دیگری اظهار میکند بالا بودن تعداد سارقان و معتادان مساله اصلی ما است.
باز دیگری تصور میکند که مساله اصلی ما ایرانیان، تحولات عراق است. آن طرفتر، مطرح میشود هدف اصلی زندگی ما ایرانیان تغییر جهت و ماهیت نظام بینالمللی است. همینطور مسائل دیگر: فساد، رانتخواری، فرسوده بودن ناوگان هوایی، بوروکراسی ناکارآمد، جادههای ناامن، بنزین ناسالم، لبنیات آلوده، بحران کمبود آب، تعداد پروندههای قضایی، نبود امکانات برای عامه مردم برای رسیدگی به بهداشت دندان، رسانههای ضعیف و عمدتا تبلیغاتی و غیره.
آیا با وجود صدها موسسه تحقیقاتی و هزاران محقق در کشور، تا بهحال «درخت مسائل و مشکلات کشور» را ترسیم کردهایم؟ آیا نباید تقدم و تاخر مشکلات را طراحی کنیم؟ اگر افزایش توانمندی را بهعنوان کلیدیترین هدف کشور بپذیریم، مشکلات و موانع تحقق چنین هدف کانونی کدام است؟ امروز چینیها در بازارهای مالی آمریکا حضوری فعال دارند. امروز تحولات سیاسی خاورمیانه به سمتی میرود که سرنوشت جریانها و کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه و حتی پاکستان و افغانستان با امکانات مالی کشورهای عربی خلیجفارس تعیین خواهدشد. قدرت و تاثیرگذاری وزارت خزانهداری آمریکا امروز با وزارت دفاع آن کشور همترازی میکند. در تحولات اخیر مربوط به اوکراین، ظرفیتهای فکری و سیاسی خانم مرکل صدراعظم آلمان نه تنها ۶۲۰۰ شرکت آلمانی بلکه مجموعه اتحادیه اروپا را در رابطه با تحریمهای روسیه، اقناع کرد. در جهان امروز، اقناع سیاسی و اقناع فرهنگی، به پشتوانه قدرت اقتصادی نیاز دارد.
در کشور ما، تعداد همایشها بسیار فراوان است. معمولا، مسوولان در دو، سه ساعت اول حضور دارند. همایشها بعضا دو روز و حتی سه روز برگزار میشوند. اگر بهخاطر بیاوریم در اواخر دهه ۶۰ و اوایل ۷۰، تنها یک فصلنامه تخصصی در متون سیاسی و اقتصادی در کشور وجود داشت، اما امروز نزدیک به ۳۰۰ فصلنامه در این موضوعات در کشور تولید و منتشر میشود. بهرغم رشد کمی در اینگونه ادبیات و متون، آیا ما هرم علت و معلولی مشکلات کشور را توانستهایم طراحی کنیم؟ مشکل ۱ و ۲ و ۳ کشور کدامند؟ طبعا نمیتوان گفت کشور ۲۴۵ مشکل دارد زیرا مجموعه مشکلات در یک شبکه علت و معلولی معنا پیدا میکنند. نمیتوان در هر سخنرانی، مشکل شماره یک کشور را تغییر داد یا به تناسب مخاطبان، اولویتهای جامعه را تنظیم کرد. منطقی نخواهد بود که بعضی معلولها را مشکلات اصلی بدانیم یا ۲۰ اولویت مساوی داشته باشیم. کشورداری و حکمرانی مطلوب به یک نظام فهم دقیق مسائل، علتها و معلولها، هرم مشکلات و طراحی درخت اولویتها نیاز دارد. اتاق فکر بررسی ماتریس مسائل کشور کجا است؟ بخشی دیدن مسائل کشور، غرق شدن در حل و فصل مسائل یک سازمان و نادیدهگرفتن کل سیستم اجتماعی ـ سیاسی ـ اقتصادی ـ فرهنگی ـ خارجی، ما را همچنان مشغول بحثهای بدیهی با کلی حواشی فراوان کرده و خواهد کرد. اگر با نگاه سیستمی و منظومهوار به کل مسائل ایران ننگریم، نمیتوانیم مشکلات ۱ و ۲ و ۳ کشور را تشخیص دهیم. اگر مجموعه مشکلات کشور را یکجا ببینیم، بهنظر میرسد کانون ماهوی این مسائل در ناکارآمدی است. از خرابشدن آسفالت یک هفته پس از تکمیل گرفته تا تاخیر پروازها، از نرخ دو رقمی تورم گرفته تا اول بودن ایران در فرار مغزها، از کشته شدن سالانه ۲۲ هزار نفر در جادهها گرفته تا وضعیت دریاچه ارومیه و سایر تالابها و رودخانهها، از رتبه بسیار پایین فضای کسب و کار در ایران گرفته تا بیکاری ۶۵ درصد از زنان تحصیلکرده، از سقوط مکرر هواپیماها گرفته تا تعداد محدودروزهای هوای پاک در شهر ها. مجددا تکرار میکنم: اتاق فکر بررسی ماتریس مسائل کشور کجاست؟ آیا ما در مدیریت کشور به تئوری سیستمها قائل هستیم؟ هر چند تمامی خلقت تابع تئوری سیستمها است. براساس همین منطق، اگر ریشه مشکلات را در ناکارآمدی بدانیم که صدها مصداق میتوانیم برای آن مطرح کنیم، پس باید بپرسیم علتالعلل ناکارآمدی ایران در کدام عنصر و عامل قابل جستوجو است؟ علمی و منطقی است که در اتاق فکر کانونی کشور، پاسخهای متعددی به این سوال داده شود. طی ۲۶ سال گذشته، به یک پاسخ در رابطه با این سوال، پایبندی علمی و استدلالی داشتهام: علتالعلل ناکارآمدی در ایران، فقدان ارتباطات بینالمللی است.
اگر ما در حد ترکیه با جهان ارتباط داشتیم، تخصص را گرامی میداشتیم و به یک نفر، بیش از ۱۰ حکم اجرایی نمیدادیم.
اگر ارتباطات جدی بینالمللی داشتیم، مشکل آلودگی هوای تهران، ایمنی جادهها، ترافیک شهری، نظام اداری و دهها مورد دیگر را مجبور میشدیم سریع حلوفصل کنیم. اگر ارتباطات وسیع بینالمللی داشتیم، نمیتوانستیم نرخ دو رقمی تورم را برای دههها حفظ کنیم.
اگر بینالمللی بودیم، در دانشگاههای ما، از استادان کرهای و ژاپنی گرفته تا محققان مصری و برزیلی حضور پیدا میکردند، تدریس میکردند، آموزش میدادند و میآموختند و افراد دانشگاهی در داخل کشور، خود را محک میزدند.
اگر بینالمللی بودیم، قبول نمیکردیم درصد قابل توجهی از مردم ایران از خودروهای ناایمن استفاده کنند.
اگر بینالمللی عمل میکردیم، روبهروی شاخص ارزی ایران در صرافیهای خارجی، معادلهای بسیار ضعیف را نمیدیدیم.
منظور از بینالمللیشدن چیست؟ سه اصل است: رقابت، کیفیت و استاندارد. تصور نکنید که مقصود تعامل صرفا با غرب است. یکی از بهترین مصادیق برای فهم بینالمللیشدن، کشور کرهجنوبی است. هم پیشرفت خارقالعادهای کردهاند و بدون منابع طبیعی نزدیک به یک تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی دارند. هم زبان و فرهنگ و ادبیات خود را حفظ کردهاند و هم میتوانند با سیستمی رقابتی و جهانی که بهپا کردهاند، همسایه شمالی خود را تهدید اقتصادی کنند. کرهشمالی نگران بازشدن فضای ارتباطی است، چون تضادهای درونی آن برملا میشود و نظمی را که ایجاد کردهاند متزلزل میکند.
آیا من و شما میتوانیم سه نفر از مقامات کرهجنوبی را نام ببریم. احتمالا خیر. چون کرهجنوبی سیستم است نه فرد. اما همین که در جهان گفته میشد ونزوئلا یا لیبی، همه میدانستند نام کدام افراد را باید مطرح کنند. اول شرط توسعهیافتگی این است که همه بپذیرند، سیستمسازی مبنای تحول است و افراد صرفا سیستم را مدیریت میکنند. مبانی پیشرفت و فرآیندهای تحول کیفی در حد عمومی و سهلالوصول شدهاند و مصادیق آن در آسیا و آمریکای لاتین پیدا میشود که میشود آنها را در گوگل جستوجو کرد و نیازی به این همه جلسه، همایش، سخنرانی، میزگرد، صدها سایت و جدولهای نافرجام نیست.
بهنظر میرسد از اوایل سلطنت ناصرالدین شاه تاکنون در کشور ما بحث میشود که پیشرفت خوب است یا بد. اعتقاد به کشور و آینده کشور و آینده مردم ایران باعث خواهد شد تا از مباحث نظری عبور کرده و به راهبردها و سیاستهای جهانشمول و محکخورده جهانی روی آوریم و مانع از بروز بحرانهای جدید شویم. اگر اینگونه تصمیمگیریها و چرخشها صورت نپذیرد، متاسفانه با قواعد علمی میتوان نتیجه گرفت ایران با یک فرآیند افول پایدار روبهرو خواهدشد. مساله ما ناکارآمدی است و راهحل آن بینالمللیشدن است. سیستم، ترتب، تخصص، کیفیت، رقابت و استاندارد منحصرا در سایه روابط گسترده بینالمللی قابل تحقق است. ملتی که ثروت دارد، میتواند فرهنگ و ارزشهای خود را نیز حفظ کند. ملتی که ثروت دارد میتواند استقلال و حاکمیت سیاسی خود را حفظ کند و حکومتی که تولید ثروت را برای عامه مردم خود تسهیل میکند به مهمترین منبع مشروعیتیابی سیاسی نیز دسترسی پیدا میکند.
در برابر هر آنچه گفته شد، اما یک نقطه باقی ماند. در کشور ما بیش از صدها سایت و تنها در شهر تهران ۳۷روزنامه به اطلاعرسانی، تحلیل و تبلیغ مشغولند. در این آشفته بازار خبر و تحلیل و تبلیغ، فهم دقیق، علمی، سیستماتیک و منصفانه مسائل ایران کار سهلی نیست. در بسیاری از مواقع، مزاج، تعصب، احساس، حسادت، کینهتوزی، تحریف، بزرگنمایی، سیاهنمایی در خبر و تحلیل و تبلیغ و ترویج همه در هم مطرح میشوند. تمییز صواب از ناصواب بسیار مشکل است. تمییز تواضع از تزویر که بعضا با هم آمیخته میشوند، کار هر کسی نیست. بدون تردید هستند روزنامهها و سایتهایی که دغدغه کشور و مردم ایران را دارند و به جامعه معیار و آگاهی میدهند. در عین حال، خلأ تحلیل علمی، بیطرف، سیستموار و آیندهنگرانه مشاهده میشود. در متدلوژی علوم انسانی، کارآمدترین و دقیقترین روش فهم یک پدیده، مقایسه آن با پدیدههای مشابه است. شاید برای دستیابی به یک تحلیل علمی، سیستماتیک، واقعبینانه و منصفانه از مسائل کشور، مقایسه آن با شاخصهای کشورهایی مانند ترکیه، امارات، کرهجنوبی، سنگاپور، مالزی و اندونزی مناسبترین روش باشد.
منبع: عصر ایران
ارسال نظر