خاطره هاشمی از کسی که می گفت مبارزه حرام است!
پایگاه اطلاعرسانی آیتالله هاشمی رفسنجانی در حاشیه دیدار رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیت شهید آیتالله قدوسی نوشت: هاشمی هنوز بعد از گذشت چند دهه وقتی از دوران مبارزه میگوید، چشمانش برق میزند. گرمای آن روزها هنوز در رگهای هاشمی جاری است. گرمای حضور امام. گرمای مبارزه با ستم. گرمای همراهی با مردم. هاشمی از خاطرات شیرین دوران مبارزه که میگوید، از خاطرات تلخش هم میگوید. جالب است که تلخ و شیرین خاطراتش، هر دو از روحانیت است! خاطره شیرینش که از شهید قدوسی بود. خاطره تلخش، اما از روحانیت کم فروش است.
پایگاه اطلاعرسانی آیتالله هاشمی رفسنجانی در حاشیه دیدار رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیت شهید آیتالله قدوسی نوشت: هاشمی هنوز بعد از گذشت چند دهه وقتی از دوران مبارزه میگوید، چشمانش برق میزند. گرمای آن روزها هنوز در رگهای هاشمی جاری است. گرمای حضور امام. گرمای مبارزه با ستم. گرمای همراهی با مردم. هاشمی از خاطرات شیرین دوران مبارزه که میگوید، از خاطرات تلخش هم میگوید. جالب است که تلخ و شیرین خاطراتش، هر دو از روحانیت است! خاطره شیرینش که از شهید قدوسی بود. خاطره تلخش، اما از روحانیت کم فروش است. نام شخصیتی را هم میبرد در مصداقش- که البته من نمینویسم!- شخصیتی که این روزها خیلی از اسلام و انقلاب میگوید. از امام میگوید، ولی در سال ۴۸ در اوج غربت امام گفت: من دیگر مبارزه نمیکنم. مبارزه حرام است! میخواهم کار علمی و فرهنگی کنم. هاشمی میگوید از کم فروشی این آقا، کار بهجایی رسید که رهبری ۱۰ سال -تا ابتدای انقلاب - با او قهر بودند. هاشمی میگوید اینها خون به دل امام کردند، شاید از همین روست که هاشمی عنوان علامه را فقط برای شخصیتی مثل آیتالله طباطبایی میبرد و بس. حذف عنوان آیتالله از سایت آقای سیستانی هم شاید بیارتباط با اعتراض به چنین اشخاصی نباشد. آقای دکتر روحانی چند روز قبل- در نکوهش بورسیههای غیرقانونی- گفته بود با تقلب که نمیشود استاد دانشگاه شد؛ اما انگار اینها توانستهاند با تقلب، انقلابی شوند! هنوز در حال نوشتن این جملات بودم که آقای هاشمی خاطرهای هم در همین ارتباط تعریف میکند. خاطرهای از همراهی با آقای خامنهای برای مجاب کردن همین آقا برای ادامه مبارزه. موضوع خاطره هم مربوط به سال ۴۸ است. هاشمی میگوید دو نفری - به اتفاق آقای خامنهای- صبحانه رفتیم منزل آقای قدوسی. این آقا هم آنجا بود. نشستیم تا ظهر با او بحث کردیم تا قانعش کنیم برای ادامه مبارزه. آخرش هم گفت من این مبارزه را حرام میدانم! به جامعه مدرسان هم گفته ام، مبارزه با شاه حرام است! آقای خامنهای از او پرسیدند: دلیلت چیه؟ آن آقا در جواب گفته بود: مبارزهای که مجاهدین و چپیها در آن باشند، حرام است! آقای خامنهای هم به تلخی به او گفته بود: اگر اهل مبارزه نیستی، خب مبارزه نکن ولی لااقل مبارزه را با این حرفها خراب نکن! آقای هاشمی در ادامه میگوید رهبری از سال ۴۸ تا سال ۵۷ با آن آقا یک کلمه هم حرف نزد. اینها را که میشنوم فکر میکنم آن روحانی جوان باید پاسخش را از لابهلای همین خاطره آقای هاشمی گرفته باشد.
ارسال نظر