خاطره خرازی از گفتوگوی خاتمی و شیراک
خرازی در تعریف این خاطره که به زمان حمله آمریکا به عراق بر میگردد در گفتوگو با شرق گفت: « به یاد دارم در آن مقطع من در پاریس مشغول مراودات گسترده با مقامات الیزه و وزارت خارجه بودم، چندروز قبل از حمله در جلسهای خصوصی که با مشاور وقت امنیت ملی فرانسه، موریس گودر مونتاین، در کاخ الیزه داشتم، او به صورت خصوصی و سری گفت: تا دو، سهروز دیگر جنگ شروع میشود، مراقب منطقه باشید! من صبح با پرزیدنت شیراک جلسه خصوصی داشتم، او گفت به سفیر ایران، امروز خبر بده جنگ در حال وقوع است؛ ایرانیها مراقب باشند، شاید ایران هدف بعدی آمریکا باشد.
خرازی در تعریف این خاطره که به زمان حمله آمریکا به عراق بر میگردد در گفتوگو با شرق گفت: « به یاد دارم در آن مقطع من در پاریس مشغول مراودات گسترده با مقامات الیزه و وزارت خارجه بودم، چندروز قبل از حمله در جلسهای خصوصی که با مشاور وقت امنیت ملی فرانسه، موریس گودر مونتاین، در کاخ الیزه داشتم، او به صورت خصوصی و سری گفت: تا دو، سهروز دیگر جنگ شروع میشود، مراقب منطقه باشید! من صبح با پرزیدنت شیراک جلسه خصوصی داشتم، او گفت به سفیر ایران، امروز خبر بده جنگ در حال وقوع است؛ ایرانیها مراقب باشند، شاید ایران هدف بعدی آمریکا باشد.»
موریس در حالی به صورت خصوصی این اخبار را در گوش من زمزمه میکرد که مایل نبود همکار دیگر خودش و دو دستیار و همکار من که مرا در ملاقاتها همراهی میکردند، متوجه شوند. من فوری به او گفتم نظرت چیست که امروز دو پرزیدنت ایران و فرانسه، تلفنی با هم صحبت کنند؟ او گفت که امروز ما به وزارت خارجه دستورالعمل دادیم تا دومینیک دوویلپن با وزیر خارجه شما صحبت کند. من گفتم این اقدام خوبی است امروز بشار اسد به ایران میرود، توصیهام این است که شیراک و خاتمی هم با هم صحبت کنند. او تاملی کرد و گفت: ایده خوبی است. (bonne idee) بهمن اجازه بده تا یکساعت دیگر پس از کسب نظر رئیسجمهور شیراک تو را مطلع کنم. یکساعتونیمبعد، ساعت یکبعدازظهر موریس تماس گرفت و گفت: «پرزیدنت نهتنها ایده تو را قبول کرد، بلکه گفت این اقدام مهمی در جهت ثبات منطقه است.» بهسمت دفترم برای هماهنگی و برقراری تماس رفتیم. قرار شد تا مکالمه دو رئیسجمهور ساعت ۹ شب بهوقت پاریس و ساعت ۱۱:۳۰ بهوقت تهران هماهنگ شود. موقعی که من تهران را از تماس پرزیدنت شیراک مطلع کردم، یکی از مقامات ارشد دفتر رئیسجمهور به من گفت: «حالا این ساعت آخر شب دیگر چه صیغهای است! مگر کار مهمی هم دارند که بخواهند با رئیسجمهور خاتمی صحبت کنند!» برای مزاح عرض میکنم، من هم پشت تلفن گفتم: «احتمالا پرزیدنت شیراک بخواهد حمدوسوره خودش را درست کند، پس ناچار است برای آقای خاتمی بخواند و چند کلمهای احوالپرسی کند!» جهان در حال مهمترین رخداد بود و ما در پروتکلهای دستوپاگیر، وامانده بودیم.
ارسال نظر