تحلیل جایگاه ایران در خاورمیانه پس از توافق ژنو
توافق هستهای ژنو و نقش منطقهای ایران
دکتر کیهان برزگر، مدیر گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد در همایش انجمن علوم سیاسی با عنوان «جایگاه منطقهای و بینالمللی ایران پس از گفتوگوهای هستهای ژنو» در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۹۲در خانه اندیشمندان علوم انسانی گفت که با توافق هستهای ژنو نقش منطقهای ایران افزایش یافته و این تحول خود نقش نیروهای اصلی مخالف در منطقه یعنی عربستان و اسرائیل در روند دستیابی به یک توافق جامع هستهای را به چالش میکشد. متن سخنرانی او در ادامه میآید: بر اساس یک سیاست سنتی آمریکا منطقه را از طریق بازیگران منطقهای کنترل میکند.
دکتر کیهان برزگر، مدیر گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد در همایش انجمن علوم سیاسی با عنوان «جایگاه منطقهای و بینالمللی ایران پس از گفتوگوهای هستهای ژنو» در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۹۲در خانه اندیشمندان علوم انسانی گفت که با توافق هستهای ژنو نقش منطقهای ایران افزایش یافته و این تحول خود نقش نیروهای اصلی مخالف در منطقه یعنی عربستان و اسرائیل در روند دستیابی به یک توافق جامع هستهای را به چالش میکشد. متن سخنرانی او در ادامه میآید: بر اساس یک سیاست سنتی آمریکا منطقه را از طریق بازیگران منطقهای کنترل میکند. از این لحاظ تضعیف نقش بازیگران مخالف ایران در روند دستیابی احتمالی به یک توافق جامع هستهای موقعیت ایران در روند مذاکرات را تقویت میکند. البته توافقنامه ژنو موافقان و مخالفانی دارد. موافقان مهمترین دستاوردها را شکست ایران هراسی، تغییر تصویر ایران در دنیا، اعتمادسازی با جامعه بینالمللی یا موفقیت ایران میدانند که توانسته با قدرتهای بزرگ در یک میز مذاکره بنشیند و از موضع برابر مذاکره کند. بحث محوری موافقان هم این است که غرب حق غنی سازی اورانیوم در خاک ایران را برای اولین بار پذیرفته است.
مخالفان هم بر این باورند که چون آمریکا قابل اعتماد نیست پس ایران در روند مذاکرات نباید تمام کارتهای استراتژیک خود را که به آن موقعیت برابر در روند مذاکرات میدهد، از جمله غنی سازی ۲۰ درصد یا کاهش فعالیت سایت اتمی اراک، از دست بدهد. بحث محوری در اینجا این است که هدف نهایی آمریکا که مرحله به مرحله پیشرفت برنامه هستهای ایران را متوقف کند و این امر با توجه به هزینههای زیادی که ایران متحمل شده هم از لحاظ قدرت ملی و هم از لحاظ روابط بینالملل به نفع کشور نیست. نکتهای که اینجا وجود دارد این است که توافقنامه ژنو بیش از حد در قالب «روابط ایران و آمریکا» سنجیده میشود و این بر پیچیدگی و حساسیت موضوع افزوده است؛ چون بحث روابط ایران و آمریکا خود مملو از خاطرات تلخ تاریخی، تضادهای ایدئولوژیک و مسائل مربوط به سیاست قدرت است. بر همین مبنا شاید ما نباید این توافقنامه را در قالب برد- باخت صرفا در روابط ایران و آمریکا ارزیابی کنیم. ابعاد دیگری هم وجود دارند. یکی از آنها تاثیرات مثبت این توافقنامه بر نقش منطقهای ایران است. گفتوگوی ایران و آمریکا در قالب گروه ۱+۵ حتی در شکل محدود آن موجب نگرانی بازیگران رقیب ایران مثل عربستان و اسرائیل و همزمان افزایش نقش ایران شده است. اکنون تصور این است که ایران و آمریکا تنها دو بازیگر تاثیرگذار در مسائل منطقهای هستند.
اگرچه آمریکا قدرت خارجی و دور از منطقه است اما به طور سنتی سعی کرده تا بازیگران منطقهای را بهوسیله یکدیگر مهار و مدیریت کند. البته در این روند خود هم شدیدا تحت تاثیر فشارهای سیاسی و منافع بازیگرانی مثل عربستان و اسرائیل قرار دارد. در این چارچوب هرگونه شکست ائتلاف ضد ایرانی از این نوع در منطقه به معنای مدیریت نقش آمریکا در روند توافق جامع هستهای است.
این نکته که چقدر بعد منطقهای توافق هستهای مهم است خود جای بحث است. بعضیها معتقدند که بحث هستهای ایران را باید از مسائل منطقهای و جنبه سیاسی- امنیتی آن جدا کرد. اما واقعیت این است ماهیت این موضوع منطقهای است. وگرنه عربستان و اسرائیل با تمام قوا وارد نمیشدند و بحثهای مربوط به تسریع رقابتهای تسلیحاتی یا اشاعه هستهای یا دامینو شدن موضوع را مطرح نمیکردند، تا اساس توافق ژنو را به چالش بکشند. بنابراین مدیریت بازیگران منطقهای از طریق یک سیاست قوی منطقهای نقش مهمی در دستیابی به توافق جامع دارد.
اما چگونه نقش منطقهای ایران با توافقنامه افزایش یافته است؟ آمریکا واقعا از طریق بازیگران منطقه دارد منطقه را مهار میکند. آمریکاییها سالها است که دیگر نمیخواهند به طور فزاینده وارد مسائل منطقهای شوند. آنها بهطور سنتی مسائل جهان را در چارچوب مسائل جهانی و استراتژیک و از زاویه نقش یک ابرقدرت میبینند. مسائل ارزشی، هویتی و تاریخی منطقه نه برای آنها قابل فهم دقیق است و نه علاقهمندند این کار را انجام دهند.
اگر در نظر بگیریم نزدیکی ایران و آمریکا به نوعی توانسته این تفکر سنتی مهار ایران به وسیله دیگر بازیگران را تا حدودی بشکند، این مساله از لحاظ سیاستگذاری به نفع ایران است. اگر از شکل توازن قوا خارج شده و به طرف توازن منافع برویم مساله از جنبه مهار و تهدید خارج و به جنبه همکاری یا رقابت سازنده در تمامی ابعاد تغییر شکل مییابد. اینجا است که ائتلاف منطقهای ضد ایرانی، به نوعی میشکند و نقش منطقهای ایران افزایش مییابد.
این افزایش نقش را میتوان در سه سطح در نظر گرفت: نخست، در سطح روابط با دولت ها، قبل از توافق ژنو عموم دولتها در منطقه تحت تاثیر فشارهای سیاسی آمریکا و مساله تحریمها روابط خود با ایران را تنظیم میکردند. اما چشمانداز بهبود روابط ایران و آمریکا و رفع احتمالی تحریمها منجر به تجدیدنظر سریع در نوع روابط آنها با ایران شده است. خود این مساله نقش و موقعیت منطقهای ایران را افزایش داده است. مثلا نزدیکی مجدد ترکیه به ایران موقعیت و نقش ایران را در بحران سوریه افزایش داده است. توافق ژنو باعث شده که به هر حال بخشی از تحریمهای اقتصادی از بین برود و ترکیه به سرعت بخواهد جای خالی را پر کند. حفظ و افزایش رشد اقتصادی حاصل از تجارت با ایران برای دولت اسلام گرای جدید ترکیه در انتخابات پارلمانی سال آینده مهم است. همانگونه که تجدیدنظر در سیاست حزب در بحران سوریه مهم است.
یا روسیه را در نظر بگیرید. توافقنامه ژنو باعث شده که روسها نگران بهبود احتمالی روابط ایران و آمریکا شوند و با عجله سعی در تقویت روابط خود با ایران کنند. چین، هند و عراق هم همینطور. اما عربستان همچنان در صحنه وجود دارد. مساله اصلی این کشور شاید اصلا برنامه هستهای ایران نباشد. رقابت بیشتر برای نقش منطقهای که به عنوان یک واقعیت همیشه وجود داشته است. عمق استراتژیک سعودیها این است که فعالیتهای هستهای درجه قدرت ایران را افزایش داده است. نزدیکی ایران و آمریکا واقعا عربستان را عصبانی کرده به طوری که با تمام قوا وارد صحنه بحران سوریه به ضرر ایران شده است.
دوم، در سطح بحرانهای منطقهای: ما نمیخواهیم بحث ارزشی کنیم که سیاست فعلی ایران در بحران سوریه آیا موفق است یا خیر؟ اما باید گفت که با توافقنامه ژنو نقش ایران در حل احتمالی بحران سوریه هم افزایش یافته است. مثلا همکاری ایران و روسیه در خلع سلاح تسلیحات شیمیایی سوریه باعث شده که آمریکاییها فکر حمله به سوریه را کنار بگذارند. همین موضوع باعث ایجاد شکاف میان مخالفان تندرو و میانه رو شده است. یعنی مخالفان میانهرو چون میدانند که آمریکا به سوریه حمله نخواهد کرد به مذاکرات ژنو میروند و خواهان سازش هستند.
بنابراین آینده همکاری میان این مخالفان دچار چالشی جدی است. سطح سوم، جنبشهای سیاسی است. به نظر من توافقنامه ژنو از لحاظ تقویت نقش جنبشهای سیاسی دوست هم به نفع ایران شده است. در سطح منطقهای به نظر من حزبالله وضعیت بهتر سیاسی- امنیتی خواهد یافت. چون اندیشه حمله یا هر گونه توطئه علیه حزبالله کنار گذاشته میشود. گروههای شیعی در عراق هم راحتتر با ایران و آمریکا کار خواهند کرد. بنابراین توافقنامه ژنو در صحنه روابط بینالملل یک فضایی برای ایران ایجاد کرده که در این فضا نقش منطقهای ایران افزایش پیدا کرده است. نقش منطقهای ایران دو جنبه اصلی دارد: نخست، تمرکز جغرافیایی که حاصل موقعیت منحصر به فرد ژئوپلیتیک ایران در اتصال همزمان به سیستمهای سیاسی- امنیتی منطقهای است که کشورهایی مثل ترکیه، روسیه، عراق و... را بهطور طبیعی در شرایط همکاری به هم نزدیک میکند. رویکرد میانه رو در سیاست خارجی ایران باعث میشود که این کشورها فضای بهتری برای همکاری منطقهای داشته باشند. در این چارچوب، حفظ ثبات و امنیت، حفظ سیستم دولت و امنیت انرژی، تمهای اصلی در حوزه تمرکز جغرافیایی ایران است. ویژگی دیگر، نقش و انگارههای هویتی است. ایدئولوژی و ارزشها هم ابزار مهم قدرت ملی ایران هستند. به این وسیله ایدئولوژی میانهروی ایرانی- اسلامی میتواند نقش ایدئولوژیک و سلفی عربستان در بحران سوریه را به چالش بکشاند که همینطور هم شده است. به هرحال فکر میکنم کلیت توافقنامه هستهای ژنو خوب است. نگرانی اصلا این نیست که این توافقنامه موقتی را به صورت برد- باخت ارزیابی کنیم. فکر میکنم که نگرانی در جامعه ایرانی این است که توافق نهایی چه خواهد شد. به نظرم بحثهای موافق و مخالف در یک دوره انتقالی باید به یک تعادل در صحنه سیاست داخلی برسند. اما معتقدم در مواجهه با یک قدرت بزرگ باید قدر ابزارهای نقشساز و قدرت ملی از جمله نقش قوی منطقهای خود را خوب بدانیم. موضوع ایران و آمریکا در واقع مساله رقابت یک قدرت منطقهای و یک قدرت بزرگ است. تجربه تاریخ معاصر روابط بینالملل نشان میدهد که قدرت بزرگ، همیشه سعی میکند ابزارهای نقشساز یک قدرت منطقهای را تحت مدیریت خود گرفته و به خواستههای خود برسد. از این لحاظ به نظر من نباید به آمریکا صددرصد اعتماد کرد. به هرحال آمریکا یک کشور منافعمحور است که براساس ائتلاف سازی سعی دارد منافع خود را در مسائل خاورمیانه به حداکثر ممکن برساند. نهایتا اینکه ما هم باید از این تفکر سنتی خارج شویم که همه غرب «آمریکا» است. غرب اروپا را هم شامل میشود. کشورهای دیگر مثل چین و روسیه هم همچنان مهم هستند. همه بازیگران منطقهای هم مهم هستند. مساله هستهای ایران به گونهای به مسائل منطقهای گره خورده است. به اعتقاد من در روند دستیابی به یک توافق جامع هستهای، داشتن یک نقش قوی منطقهای برای مدیریت و خنثی کردن فشارهای نیروهای مخالف منطقهای ضروری است.
ارسال نظر