بانک مرکزی و تقویت تولید
رضا بوستانی بسیاری از صاحبنظران اقتصادی، ایران را یک اقتصاد بانکمحور ارزیابی میکنند؛ اقتصادی که در آن سهم عمدهای از پساندازهای محدود شخصی از مسیر بانکها به فعالیتهای سرمایهگذاری تخصیص مییابد؛ درحالیکه در اقتصادهای بازارمحور پساندازها از مسیر بازار سرمایه به فعالیتهای سرمایهگذاری تخصیص مییابد. البته لزوما تخصیص منابع از یک مسیر بر مسیر دیگر برتری ندارد. آنچه برتری یک مسیر را مشخص میکند، تخصیص بهینه منابع است؛ هر مسیری که پساندازها را بهتر تخصیص دهد، مناسبتر است. افزایش سرمایهگذاری منجر به افزایش ذخیره سرمایه و بهدنبال آن افزایش تولید میشود.
رضا بوستانی بسیاری از صاحبنظران اقتصادی، ایران را یک اقتصاد بانکمحور ارزیابی میکنند؛ اقتصادی که در آن سهم عمدهای از پساندازهای محدود شخصی از مسیر بانکها به فعالیتهای سرمایهگذاری تخصیص مییابد؛ درحالیکه در اقتصادهای بازارمحور پساندازها از مسیر بازار سرمایه به فعالیتهای سرمایهگذاری تخصیص مییابد. البته لزوما تخصیص منابع از یک مسیر بر مسیر دیگر برتری ندارد. آنچه برتری یک مسیر را مشخص میکند، تخصیص بهینه منابع است؛ هر مسیری که پساندازها را بهتر تخصیص دهد، مناسبتر است. افزایش سرمایهگذاری منجر به افزایش ذخیره سرمایه و بهدنبال آن افزایش تولید میشود. با توجه به اینکه اقتصاد ایران بانکمحور است، بانک مرکزی میتواند از طریق کمک به بهبود تخصیص منابع، به افزایش تولید کمک کند؛ زیرا بانک مرکزی به عنوان سیاستگذار و ناظر پولی، تعیین چگونگی فعالیتها و نظارت بر بانکها را برعهده دارد و بهبود سیاستگذاری و نظارت بانک مرکزی میتواند به بهبود تخصیص منابع کمک کند. بانک مرکزی با تغییر در مشی سیاستی خود میتواند به بهبود تخصیص منابع کمک کند. هماکنون بانک مرکزی با تعیین نرخهای سود بهطور دستوری عملا بر درآمدهای بانکها سقف گذاشته است و بانکها نیز در راستای حداکثر کردن سود بهدنبال کاهش هزینهها و عموما پرداخت نرخهای سود کمتر به سپردهها هستند. این نوع سیاستگذاری توانایی بانکها در قیمتگذاری (تعیین نرخ سود) صحیح ریسک مرتبط با طرحهای سرمایهگذاری را محدود کرده و باعث ناکارآیی در تخصیص منابع شده است؛ چراکه طرحهای سرمایهگذاری از نظر اقتصادی ریسکهای متفاوتی دارند و نرخ سود انتظاری آنها نیز متفاوت است، اما در شرایط کنونی بانکها نمیتوانند نرخ سودی بالاتر از آنچه بانک مرکزی در بسته سیاست پولی در نظر گرفته است، اعمال کنند. از این رو به نظر میرسد نرخ سود (قیمت) ثابت برای همه طرحها موجب میشود بانکها برخی طرحهای با ریسک بالا را نیز جذب کنند و بالا بودن ریسک در این طرحها باعث میشود بانکها در دریافت منابع تخصیص داده شده به طرحها با مشکل مواجه شوند؛ بنابراین بخش عمدهای از تسهیلات تخصیص یافته، بازپرداخت نمیشود و درصد تسهیلات غیرجاری بانکها افزایش مییابد. اکنون نیز بانکها با مشکل بالا بودن درصد تسهیلات غیرجاری مواجهاند که میتواند از انتخاب نامناسب طرحهای سرمایهگذاری و شرایط رکودی ناشی شود. اما بانک مرکزی میتواند با تغییر در سیاستگذاری پولی به بهبود تخصیص منابع و تقویت تولید کمک کند. در این راستا بانک مرکزی میتواند- به جای تعیین نرخ سود تسهیلات ـ هزینه دستیابی به منابع توسط بانکها را تعیین کند و در مقابل، به بانکها اجازه دهد در جهت منافع سازمانی خود نرخهای سود تسهیلات را با توجه به ویژگیهای طرحهای سرمایهگذاری تعیین کنند. قیمتگذاری صحیح طرحهای سرمایهگذاری نیز به تخصیص بهینه منابع و افزایش تولید کمک خواهد کرد. در این روش، بانک مرکزی میتواند اطمینان داشته باشد که تغییر در سیاست پولی، کارآیی در تخصیص منابع را برهم نخواهد زد.
ارسال نظر