احیای سازمان برنامه، چرا و چگونه؟

دنیای اقتصاد - دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه روز گذشته میزبان اساتید، کارشناسان و دانشجویانی بود که به نشستی درباره احیای سازمان برنامه دعوت شده بودند. محمد ستاری فر، رییس اسبق سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور و بایزید مردوخی، کارشناس ارشد بازنشسته این سازمان در پنلی که به ریاست اسفندیار جهانگرد، عضو هیات علمی این دانشکده برگزار شد به سه پرسش محوری این نشست پاسخ دادند. اول اینکه چرا سازمان برنامه باید احیا شود؟ دوم، این سازمان باید چه کیفیتی داشته باشد و دست آخر هم برای چه هدفی چارت جدید سازمان برنامه طراحی شود؟ در نشستی تخصصی با حضور محمد ستاری فر، بایزید مردوخی، اساتید و دانشجویان بررسی شد

احیای سازمان برنامه؛چرا و چگونه؟

در این نشست که اولین نشست تخصصی درباره احیای سازمان برنامه پس از روی کار آمدن دولت یازدهم بود، نخست بایزید مردوخی در پاسخ به پرسش اول درباره چرایی وجود سازمان برنامه با برشمردن سه عامل تعارض، تعامل و نظم در یک سیستم اقتصادی گفت: «برای حل تعارضات باید تعامل وجود داشته باشد که این تعامل وقتی به وجود می‌آید که سیستم نظم‌دهنده‌ای شکل گیرد و این سیستم همان سازمان برنامه است.»

وی افزود: «بیش از یکصد سال از اکتشاف نفت گذشته و حدود ۶۰ سال است که درآمد آن در اقتصاد ایران تعیین‌کننده است. این موضوع سبب شده با توجه به قدرت مالی حاکمیت، نوعی برنامه‌گریزی در ذهن حاکمان کشور به وجود بیاید و خارج از سیستم اقتصادی و بدون توجه به اصول برنامه‌ریزی، تصمیم‌هایی گرفته شده و تعارضاتی را به وجود بیاورد، به طوری که هرگاه درآمدهای نفتی بالا رفته، به طور محسوسی نظام برنامه‌ریزی به حاشیه رانده شده و خودسرانه راه توسعه را در پیش گرفته است.»

این کارشناس ارشد با اشاره به لزوم وجود سازمان برنامه افزود: «فرض کنیم کشور بنگاهی است که ده‌ها میلیارد دلار منابع مالی در سال به آن تزریق می‌شود، حال آیا می‌توان این بنگاه بزرگ را بدون برنامه‌ریزی به پیش برد و منابع آن را هزینه کرد؟ مشکلی که در کشور ما وجود دارد این است که حاکمان گمان می‌کنند برنامه‌ریزی همین بودجه‌های یکساله و برنامه‌های پنج ساله است، در حالی که اکنون برنامه‌ریزی به سمتی رفته که منافع بین نسلی را تامین کند و تصمیم‌سازی‌ها به نفع آیندگان نیز باشد.»

در ادامه نوبت به محمد ستاری فر رسید تا از لزوم احیای سازمان برنامه در نظام اجرایی کشور سخن بگوید. وی دولت‌ها را به سه گروه کمونیستی، توسعه گرا و در حال گذار تقسیم کرد و گفت: «دولت‌های کمونیستی به صورت تام عهده دار امر توسعه بوده‌اند و سازمان‌های برنامه‌ریزی آنان نیز با توجه به این اقتضائات این نظام، راهکارهای خود را برای توسعه ارائه داده است. در کشورهای توسعه یافته سازمان برنامه نقش نظم‌دهنده و برنامه‌ریز را بر عهده دارد و در کشورهای در حال گذار چون دولت‌ها مداخله گر عمل می‌کنند، این سازمان نیز در امور توسعه‌ای دخالت‌های زیادی دارد.»

وی افزود: «بر اساس اعلام سازمان ملل حدود ۱۶۰ کشور در حال گذار هستند که باید بررسی شود سازمان برنامه در کدامیک از آنها موفق‌تر عمل کرده است.»

وی با تشریح تجربه ایران در مواجهه با نظام برنامه‌ریزی افزود: «اگر حاکمیت را نظام تصمیم‌گیر بدانیم که می‌خواهد کشور را اداره کند باید به نظام تصمیم‌ساز کارآمد بیندیشیم که بهترین بازوی فکری تصمیم‌ساز، سازمان برنامه است. در ایران همواره میان این دو نظام تقابل‌هایی وجود داشته، به طوری که هرگاه نظام تصمیم‌گیر در جایی کم آورده، نظام تصمیم‌ساز را کتک زده است.

از نظر ستاری فر، نقطه شروع برای رسیدن به یک سازمان برنامه قدرتمند، اصلاح تفکر و رفتارهای نظام تصمیم‌گیر است. حاکمیت باید به جمع بندی مشخصی برسد که بالاخره کشور را به کجا قرار است، هدایت کند و منابع را چگونه تخصیص دهد. بانک جهانی گزارشی منتشر کرده که در بخش آسیایی آن کشورهایی نظیر کره، مالزی، چین و حتی ترکیه را مورد مطالعه قرار داده و دلیل توسعه یافتگی آنان را وجود نظام تصمیم‌سازی تعیین‌کننده و هماهنگ با نظام تصمیم گیر دانسته است.

توصیه ماهاتیر محمد به دولت‌های سازندگی و اصلاحات

وی گفت: از نظر بانک جهانی دولت‌های مقتدر (نظام تصمیم‌گیر) خود را با سازمان‌های برنامه شان (نظام تصمیم‌ساز) تطبیق داده‌اند و در درجه اول دریافته‌اند در پی چه هستند و از چه راهی می‌خواهند به آنچه در ذهن دارند، برسند.»

ستاری فر با ذکر خاطره‌ای گفت: آقایان‌هاشمی و خاتمی در زمان ریاست‌جمهوری شان هر کدام دو بار به مالزی سفر داشته‌اند که در این چهار سفر آقای ماهاتیر محمد، نخست وزیر این کشور به این دو رییس جمهور ما دلیل توسعه کشورش را حرکت نظام تصمیم‌گیر به سمت توسعه و بهره‌گیری از نظام تصمیم‌ساز به عنوان بازوی فکری خود عنوان کرده است.»

حال اگر رییس دولت یازدهم که با شعار عقلانیت و احیای سازمان برنامه پیروز انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری شده قصد دارد نظام تصمیم گیری آگاه و معطوف به برنامه داشته باشد، به بازویی فکری قوی نیاز دارد که سازمان برنامه است.

او گفت: «برخی از ابتدای انقلاب سازمان برنامه را در ایران مخل توسعه دانسته‌اند که این تفکر هنوز هم ادامه دارد و اگر هم دولت‌های گذشته به نوعی رویشان می‌شد، از خیر این سازمان می‌گذشتند و آن را یا منحل می‌کردند یا اینکه اختیاراتش را می‌گرفتند تا تضعیف شود و نتواند در امور برنامه‌ریزی دخالت داشته باشد.»

چه سازمان برنامه‌ای باید ایجاد شود

پاسخ به پرسش دوم در ادامه مد نظر سخنرانان این نشست قرار گرفت. مردوخی در پاسخ به این پرسش که اگر نظام تصمیم‌گیر متوجه اهمیت و چرایی وجود سازمان برنامه باشد، باید چه سازمان برنامه‌ای را احیا کند؟ گفت: «سازمانی که احیا می‌شود باید جوابگوی آن چیزی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده باشد.»

وی افزود: «عمر مزیت‌های طبیعی و نسبی در نظام برنامه‌ریزی به اتمام رسیده و مزیت‌ها به سمت آینده نگری و چشم‌انداز رفته و کشورها هم به این موضع می‌بالند که چه آینده نگری را برای کشور خود در نظر گرفته‌اند.»

مردوخی گفت: «سازمان برنامه‌ای که احیا می‌شود، باید بر پایه دانایی استوار باشد و از اعمال سلیقه‌ها تا حد امکان جلوگیری کند. این سازمان همچنین باید ضرورت‌های جامعه و اقتصاد ایران را به رسمیت بشناسد و در صدد اصلاح نظام تدبیر یا ساختار اداری دولت باشد. در نظام تدبیر کنونی از رفتارهای دوره مغول تا صفویه و قاجار وجود دارد و از هر دوره تاریخی بخشی را به ارث برده است. هنوز نظام تدبیر مبتنی بر شرایط روز و نیازهای واقعی کشور تدوین نشده که این امر در احیای سازمان برنامه باید مورد توجه قرار گیرد.»

از نظر مردوخی مهم‌ترین موضوعی که باید در نظر گرفته شود، افزایش کارآیی و به رسمیت شناساندن برنامه‌های توسعه‌ای و امروزی کردن شیوه‌های تصمیم گیری است.

سازمان برنامه جدید از منظر این کارشناس ارشد قدیمی، باید فارغ از مسائل حاشیه‌ای باشد، نیازهای ملی و استانی را به خوبی بشناسد و با توجه به تضادهایی که در جامعه وجود دارد مورد حمایت ویژه حاکمان کشور قرار گیرد؛ چون تاریخ ۶۰ ساله سازمان برنامه نشان می‌دهد این سازمان بارها مورد تهاجم منتقدان و مخالفان خود قرار گرفته است.

مردوخی گفت: «لازم است این سازمان از سوی بالاترین مقام کشور مورد حمایت قرار بگیرد؛ زیرا به زبان ساده حسابداری عملکرد دولت و اقتصاد جامعه را می‌کرده و حداقل گزارش می‌داده دخل و خرج کشور به چه شکلی بوده است. همچنین سازمان جدیدی که احیا می‌شود الزاما نباید به صورت گذشته باشد، بلکه باید بازسازی شود و کارشناسان لایقی از میان بهترین‌ها انتخاب شوند که به نظم و انضباط و مصالح مملکت پایبند باشند.

وی با اشاره به اینکه در بحث احیای سازمان برنامه ابتدا باید اعلام نیاز صورت گیرد و آنگاه تعارضات رفع شود، گفت: «مجلس در این خصوص اعلام نیاز کرده اما آنگونه که به نظر می‌رسد قصد دارند با تعیین ضرب‌الاجلی به احیای این سازمان اقدام کنند که در این رابطه باید فرصتی ۶ تا یک‌ساله به دولت داده شود.»

در ادامه جهانگرد، با اشاره به اینکه احیای سازمان برنامه ممکن است فضای کسب و کار را به هم بریزد و برندگان و بازندگانی به همراه داشته باشد از ستاری فر پرسید سازمان برنامه‌ای که به وجود می‌آید باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد.»

تردید در احیای سازمان برنامه

ستاری فر در پاسخ به این پرسش گفت: «دولتمردان همیشه مدح برنامه‌ریزی را کرده‌اند، اما وقتی روی کار آمده‌اند اهمیت برنامه‌ریزی را به فراموشی سپرده‌اند. آنان همواره به این سازمان به چشم قلک نگاه کرده‌اند و مدام گفته‌اند که چرا سازمان به فلان طرح اینقدر منابع اختصاص داده یا نداده است! با اینکه می‌دانسته‌اند خزانه دولت در خیابان دیگری قرار دارد یقه سازمانی را گرفته‌اند که خزانه دار نیست و وظیفه برنامه‌ریزی برای تخصیص برنامه را بر عهده داشته است. همین دیدگاه سبب شده دولت قبل تصمیم به انحلال آن بگیرد چرا که تصور بر این بود که سازمان برنامه حکم قلکی را دارد که اگر رییس جمهوری به شهرستانی رفت، وعده‌ای داد باید برای پرداخت هزینه‌های آن وعده گام بردارد و اگر تخصیص منابع ندهد مخل توسعه شده است.»

وی افزود: «در ایران به سبب اینکه درآمدهای نفتی وجود داشته همواره بین نهادهای تصمیم گیر و تصمیم‌ساز تعامل و تعارض وجود داشته و بی نظمی و تقابل به یک اصل تبدیل شده است.»

وی گفت: «همان گونه که اشاره کردم ماهاتیر محمد چند بار به روسای‌جمهور ما گفته توسعه یافتگی کشورش مرهون هماهنگی برنامه‌های دولت و سازمان برنامه بوده، این در حالی است که در کشور ما سازمان برنامه به نهادی تبدیل شده بود که حدود ۲۰۰ هزار نامه محرمانه در خصوص تخصیص منابع و ۹۰۰ هزار نامه برای دریافت پول دریافت کرده است!»

ستاری فر، در ادامه با یادآوری انحلال سازمان برنامه در دولت نهم این اقدام را در آستانه اجرای سند چشم‌انداز ۲۰ ساله توهینی به مردم تلقی کرد و گفت: «اینک ۱۰ سال از اجرای سند چشم‌انداز گذشته و تنها ۱۰ سال دیگر فرصت داریم که به آنچه که در این سند پیش‌بینی شده است دست یابیم.»

وی گفت: «بنده در آن موقع بیشترین انتقادات را به انحلال داشتم، اما دو سال است که در احیای سازمان برنامه به شیوه سابق تردید دارم؛ چون هنوز مطمئن نیستم نظام تصمیم گیر آیا قصد دارد از یک بازوی فکری برای تصمیم‌سازی استفاده کند یا خیر.»

احیای سازمان برنامه، چرا و چگونه؟