مقاله خاتمی در گاردین
انتخاب روحانی فرصت استثنایی ایران و غرب
محمد خاتمی رییسجمهور پیشین ایران با نگارش مقالهای در روزنامه بریتانیایی گاردین با عنوان «غرب به دیپلماسی ایران پشت نکند» گفت: انتخاب حسن روحانی، سیاستمدار میانه روی ایرانی بهعنوان رییسجمهور این کشور، فرصتی استثنایی برای ایران و غرب پدید آورده است. این مقاله در آستانه ورود روحانی برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل و افزایش چشمگیر خوشبینیها به بهبود روابط ایران و غرب منتشر شده است. خاتمی نوشت: امروز که رییسجمهوری اسلامی ایران، با هدف «تعامل سازنده» با جهان خود را برای ایراد سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل آماده میکند، به درسهای تجربه خودم به عنوان رییسجمهور سابق این کشور بزرگ و تلاشم برای ترویج گفتوگو میان ملتها و کاهش دشمنیها میاندیشم.
محمد خاتمی رییسجمهور پیشین ایران با نگارش مقالهای در روزنامه بریتانیایی گاردین با عنوان «غرب به دیپلماسی ایران پشت نکند» گفت: انتخاب حسن روحانی، سیاستمدار میانه روی ایرانی بهعنوان رییسجمهور این کشور، فرصتی استثنایی برای ایران و غرب پدید آورده است.این مقاله در آستانه ورود روحانی برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل و افزایش چشمگیر خوشبینیها به بهبود روابط ایران و غرب منتشر شده است.خاتمی نوشت: امروز که رییسجمهوری اسلامی ایران، با هدف «تعامل سازنده» با جهان خود را برای ایراد سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل آماده میکند، به درسهای تجربه خودم به عنوان رییسجمهور سابق این کشور بزرگ و تلاشم برای ترویج گفتوگو میان ملتها و کاهش دشمنیها میاندیشم.
پیرو پیشنهاد من، به عنوان رییسجمهور وقت ایران، سال ۲۰۰۱ از سوی سازمان ملل سال گفتوگوی تمدنها خوانده شد. ولی بهرغم استقبال گسترده و جهانی از آن، پیام گفتوگو به هسته سخت مناسبات سیاسی در منطقه و جهان نفوذ نکرد. مسائل منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا امروزه بیش از هر زمان دیگر به معضلاتی جهانی تبدیل شده است. ریشههای نهچندان دور این تغییر مقیاس و اهمیت را میتوان در موج تحولات گستردهدامنی جست که در سال ۱۹۷۹ با وقوع «انقلابی غیرمنتظره» در قلب خاورمیانه آغاز شد و پس از فروپاشی نظام دوقطبی، خاورمیانه را درنوردید. خاورمیانه به یکی از کانونهای اصلی برآمدن نیروهای جدید سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک و رقابت و همکاری و مقاومت و ستیز میان آنها با یکدیگر و نیز با قدرتهای فرامنطقهای تبدیل شد. امروزه کمتر مسالهای را از مسائل مهم خاورمیانه و شمال آفریقا میتوان یافت که اهمیت آن از مرزهای ملی و منطقهای فراتر نباشد و به یکی از مسائل جهانی تبدیل نشده باشد. مساله هستهای ایران تنها یکی از این مسائل است که خوشبختانه در عین حال که بزرگترین آنها نیست، حل باقی مسائل خاور میانه هم به چگونگی حل و فصل آن بستگی دارد. گرچه نظریه و پیشنهاد و نظریه گفتوگوی تمدنها به فضایی بسیار بلندتر و عمیقتر در صحنه مذاکرات سیاسی مینگریست و میتوانست و میتواند پارادایم حاکم بر عالم و آدم را که به جنگ، نفرت و سرکوب منجر شده است به پارادایمی مبدل کند که حاصل آن حرمت انسان، صلح، آزادی و پیشرفت برای همه باشد، ولی همچنان نیاز بود که این نظریه به زبان سیاست و دیپلماسی ترجمه شود.
برنامه سیاسی دکتر روحانی تحت عنوان تدبیر و امید ترجمهای سنجیده و کاربردی از اندیشه گفتوگوی میان ملتها و تمدنها در حوزه سیاست است؛ آنهم در زمانی که طیفی از بحرانهای سیاسیِ همپوشان در حال ساختن یک فاجعه جهانیاند. امیدوارم انتخاب دکتر روحانی که مورد حمایت طیف گستردهای از اقشار و گروههای اجتماعی قرار گرفت دوباره پنجره بستهشده امید را به سوی افق گفتوگو بگشاید.فرصت حلوفصل دیپلماتیک مسائل ایران و غرب، از جمله مساله هستهای ایران سالها پیش در دوران ریاست جمهوری من فراهم آمد و از دست رفت.
علت آن شکست اگر آن روز چندان برای عموم آشکار نبود، امروزه با انتشار کتاب خاطرات آقای جک استراو، وزیر خارجه وقت انگلستان، کتاب خاطرات آقای دکتر محمد البرادعی، دبیرکل وقت سازمان بینالمللی انرژی هستهای و نیز خاطرات آقای دکتر حسن روحانی، رییس وقت هیات ایرانی مذاکرهکننده هستهای، بخشی از دانش عمومی است.
شکست دیپلماسی بهرغم طلوع افق توافق بیش از یک دهه پیش، دو علت اصلی داشت: یکی، فشار همان سیاستهایی که آمریکا را پس از فاجعه یازدهم سپتامبر به تکرار فاجعه در قالب دو جنگ خسارتبار در افغانستان و عراق کشانده بود، بهویژه در عراق به بهانه کاذب مقابله با سلاحهای کشتار جمعی که کذب آن بعدا خیلی زود بر همگان آشکار شد. علت دیگر، فشار و نفوذ کشورهایی بود، خصوصا اسرائیل که استمرار رونق و نفوذ منطقهای و جهانی خود را در گرو تداوم تیرگی روابط میان ایران و غرب، خصوصا روابط با آمریکا و تنش در خاورمیانه میدیدند. کسانی که اسیر گذشته ماندهاند از درون حصار خاطرات و تجربههای تلخ، سنگهای تردید و نگرانی به سوی قطار دیپلماسی پرتاب میکنند.
ایشان متوجه نکتهای ساده درباره نسبت میان سیاست خارجی و سیاست داخلی نیستند. ایشان نمیدانند یا نمیخواهند این واقعیت را بپذیرند که تحولات سیاست خارجی از تحولات داخلی کشورها آغاز میشود. دولت آقای دکتر روحانی حاصل رای و اعتماد و امید آگاهانه مردم به تدبیر نیروهای تحولخواه بود، آن هم درست زمانی که ایران و منطقه بیش از هر زمانی به این تدبیر و امید نیاز داشت. این اعتماد و امید مردم در قالب رای اکثریت رایدهندگان ابراز شد، رایی که پایگاه آن به این یا آن گرایش سیاسی محدود نبود و بخشی از اصولگرایان همانقدر در پیروزی دکتر روحانی سهم داشتند که بسیاری از اصلاحطلبان و حتی منتقدان سیاستهای جمهوری اسلامی و زندانیان سیاسی.
حمایت آشکار رهبر جمهوری اسلامی از برنامههای داخلی و خارجی رییسجمهوری اسلامی ایران نیز امتیاز برجستهای است که اختیارات لازم و کافی را برای حلوفصل دیپلماتیک مسائل سیاست خارجی ایران با غرب (و نه فقط مساله هستهای) به آقای دکتر روحانی و همکارانش میدهد. ایران صلحجو میتوانست و هماکنون هم میتواند که شریکی مشتاق و همدل برای نه تنها حل اختلافات دیپلماتیک و سیاسی خودش با قدرتهای جهانی باشد، بلکه میتواند یاریگر فائق آمدن بر پارهای مشکلات سیاسی مزمن منطقه نیز باشد. این البته مستلزم دلیری و خوشبینی است برای شنیدن صدای مردم ایران که دردمندانه آماج تحریمهای ناعادلانه واقع شدهاند که تهدیدی جدی برای اساس جامعه مدنی و زیرساختهای مردمسالارانهاند. ناکامی در ایجاد فضایی از اعتماد، عزت، احترام و گفتوگوی معنادار تنها باعث قوت گرفتن بیشتر نیروهای افراطی و فاقد مدارا در همه طرفهای درگیر خواهد شد. عواقب این ناکامی نهتنها منطقهای بلکه جهانی خواهد بود.
برای امید، انسانیت، صلح و آیندهای نیکوتر برای نسلهای بعدی، و نهتنها برای مردم ایران که سزاوار شرایطی بهتر از این هستند، بلکه به خاطر همه مردم اطراف جهان، صمیمانه آرزو دارم که آقای دکتر روحانی طی سفرش به سازمان ملل استقبالی گرم و پاسخهایی مثبت و پرمایه دریافت کند.روند تحولات برآمده از انقلاب اسلامی ایران همچنان ادامه دارد و عوامل متعددی از جمله تحولات داخلی و روابط با جهان خارج جهت مسیر آینده ایران را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. تجربههای شیرین و تلخ شانزده سال گذشته جنبه تازهای به اصلاحات سیاسی که دکتر روحانی در سطوح داخلی و بینالمللی بر عهده گرفته افزوده است.
این تجربهها ظرفیتهای دموکراتیک نظام جمهوری اسلامی را غنیتر کرده است و امیدوارم بر غنای تجربه جامعه جهانی هم افزوده باشد. رای مردم ایران به دکتر روحانی و برنامههای تحولطلبانهاش در هر دو عرصه سیاست خارجی و داخلی فرصتی استثنایی و شاید تکرارنشدنی، برای ایران، غرب و همه قدرتهای محلی و منطقهای فراهم آورده است تا با سیاست خارجی گفتوگومحور و مبتنی بر رضایت، تکریم و عدالت از قلب خاورمیانه، از جمله با حلوفصل دیپلماتیک پرونده هستهای ایران که کاملا قابل حل است اگر حسن نیت و انصاف در کار باشد، شاهد دنیایی بهتر برای شرق و غرب عالم باشیم.
ارسال نظر