ری تکیه اکنون جمهوری اسلامی، رییس دولت جدیدی دارد: او مدام لبخند می‌زند و می‌گوید میانه‌روی را دنبال خواهد کرد. نمایندگان خسته و دلمرده‌ای که یک دهه گذشته را با حل و فصل مساله هسته‌ای ایران سپری کرده اند - دوره‌ای که در آن حسن روحانی نیز برای مدتی ریاست مذاکرات هسته‌ای از جانب ایران را بر عهده داشت- اکنون خوش بین شده‌اند. به خاطر آوردن این نکته اهمیت دارد که دیپلمات‌های آمریکایی که با موضوع ایران دست و پنجه نرم می‌کنند، با یک سردرگمی بنیادین در مورد ماهیت این کشور اسلامی مواجه هستند. ایالات متحده به کنار آمدن با رهبران عرب فرصت طلب عادت کرده، اما هنوز نتوانسته با روحانیونی که ایدئولوژی را بسیار جدی قلمداد می‌کنند، کنار بیاید. بارها، مردان قابل اعتنایی به پست‌های عالی در ایران با حکومت دین سالار دست یافته‌اند، اما پراگماتیسمی که آنها از آن دم می‌زدند تحت تاثیر ایدئولوژی قرار گرفت که انقلاب با آن بنیانگذاری شده است. اکنون باید دید آیا روحانی می‌تواند از موانعی که پیش روی همتایان اسبقش قرار داشت، عبور کند یا خیر. جهان عرب، رهبران مستبدی به خود دیده که شهوت آنها برای قدرت در زبان ایدئولوژی تفسیر می‌شود که در واقع به طور کامل آن را درک نمی‌کنند. جمال عبدالناصر، از سوسیالیسم عربی سخن می‌گفت در حالی که هدف او تکریم از مصر و تجلیل از خود به عنوان مرد قدرتمند منطقه بود. صدام حسین و هر دو اسدها، پرچم حزب بعث را بر افراشتند تا رژیم‌های خود را توجیه کنند. اما انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، رژیمی منحصر به فرد را در خاورمیانه مدرن معرفی کرد. جمهوری اسلامی هدف خالی کردن منطقه از برخی نیروها را در سر دارد. باوجود هزینه ها، ایران علیه نیروهایی که آنها را ناحق می‌داند و به خصوص ایالات متحده و شرکایش، تلاش می‌کند. ایران خود را کشور پیشتازی می‌داند که می‌خواهد تبعیض را از میان برداشته و عدالت را حاکم کند. ایران باید اقتصاد خود را به پیش ببرد و پاسخگوی درخواست‌های منطقه‌ای باشد. همچنین ایران باید با دشمنان ناخوشایند خود نیز وارد معامله شود. جوانان و قشر متوسط ایران زمانی که فرصتی به دست می‌آورند به سیاستمداری که وعده تعدیل شرایط را داده، رای می‌دهند. بخشی از حکومت دین سالار، نرم کردن لبه‌های تیز عقاید و پاسخ به اشتیاق عوام الناس برای زندگی عادی است. روسای جمهور در ایران از علی اکبر هاشمی رفسنجانی گرفته تا محمد خاتمی اصلاح طلب به گشایش فصل نوینی از ایجاد توازن بین الزام‌های انقلابی با نگرانی‌های ملموس خود امیدوار بودند. اما آنها در ترسیم این چرخه موفق نشدند. روحانی با ورود خود به عرصه سیاست، جدیدترین سیاستمداری است که می‌خواهد این توازن دشوار را برقرار کند. شگرد و ابتکارهای او باید متاثر از ایدئولوژی جمهوری اسلامی باشد. یکی از تراژدی‌ها این است که اغلب در جمهوری اسلامی، پراگماتیسم از دفاتری ناشی می‌شود که تابعی از کانون‌های قدرت غیرمنتخب به شمار می‌روند. شاید وضعیت اقتصادی ایران در نهایت پیروزی روحانی را رقم زده باشد و وی تا حدودی از قدرت مانور در پرونده هسته‌ای بهره‌مند باشد، اما همچنان مقام معظم رهبری تصمیم‌گیری نهایی را بر عهده دارند. در ماه‌های پیش رو، روحانی و دیپلمات‌هایش به طور غیر قابل اجتنابی از تمایل به معامله سخن خواهند گفت. نباید احتمال یک توافق محدود را که بخشی از اضطراری‌ترین نگرانی‌ها در مورد برنامه‌های هسته‌ای ایران در آن گنجانده می‌شود نادیده گرفت. در صورتی که چنین معامله‌ای انجام شود، باید از آن استقبال کرد. اما در پس پرده این خوش‌بینی‌ها؛ بی‌اعتمادی و خصومت ورزی با ایالات متحده در سطوح عالی قدرت در ایران همچنان به چشم می‌خورد. گونه‌ای از دشمنی که در سه دهه اخیر همواره در بطن ایدئولوژی انقلابی قرار داشته است.

عضو شورای روابط خارجی آمریکا

منبع: نیویورک تایمز