پاسخ محمد جواد لاریجانی به اظهارات ولایتی
سیاست خارجی، قبه نور و فرصتهای سوخته
«اختلاف من و ولایتی خیلی روشن و ساده است: برای من مملکتداری و کار حکومتی همانند یک پروژه باید «از قبل»هدفدار و صاحب نقشه اقدام باشد. این همان چیزی است که آن را «روش پروژهای» نامیدهام. در منطق کاری ولایتی، ابتدا باید تیر را رها و هر کجا اصابت کرد، دور آن را خط کشید و آن را هدف اعلام کرد وبرای آن پیروزی جشن گرفت و تیرانداز را تشویق کرد. این هم مسلک «قبه نوری» است که آقای ولایتی در تمام طول ۱۶سال وزارت خارجه و پس از آن همواره عمل کرده و میکند». آنچه در بالا آمد، بخشی از پاسخ محمد جواد لاریجانی، معاون سابق وزارت امور خارجه، به اظهارات اخیر رییس سابق خود، علی اکبر ولایتی است.
ولایتی، چند روز پیش در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی درباره اختلافاتی سخن گفته که محمد جواد لاریجانی در یک برنامه تلویزیونی از آن خبر داده بود. لاریجانی درباره علت جداییاش از وزارت امور خارجه، از اختلافاتش با ولایتی سخن گفته و افزوده بود که درباره روش کاری با ولایتی «اختلافات سنگینی» داشته است.
به گفته لاریجانی او به شیوه کار پروژهای معتقد بوده و هست. اما ولایتی حاضر است با کوچکترین مخالفتی هر پروژهای را تعطیل کند.
این اظهارات لاریجانی، واکنش تند علی اکبر ولایتی را برانگیخت و در گفتوگویی با روزنامه جمهوری اسلامی «توصیه وزارت اطلاعات» را عامل جدایی لاریجانی از وزارت خارجه عنوان کرده و گفته بود: دلیل جدا شدن ایشان از وزارت خارجه این بود که در زمان تصدی آقای ریشهری در وزارت اطلاعات، ادامه کار ایشان از سوی آن وزارت به مصلحت دانسته نشد و از ما خواستند که به فعالیت ایشان خاتمه دهیم.
لاریجانی این نظر را رد میکند و مینویسد که پس از انفصال از وزارت خارجه، در شورایعالی امنیت ملی «بالاترین نهاد امنیتی - سیاسی» کشور مشغول به کار شده است.
از گفتههای ولایتی اینگونه برمیآید که آنچه لاریجانی از آن به عنوان «اختلافات سنگین» یاد میکند، تنها نظرات کارشناسی بوده است که لاریجانی بر آن اصرار زیاد داشته است. ولایتی میگوید: اگر قرار بود به صرف هر پیشنهاد مطالعهنشدهای، اقدامی را در صحنه سیاست خارجی انجام میدادیم، عملا آن پیروزیهای مهم در صحنه سیاست خارجی نظام که در طول ۱۶سال حاصل شد که برترین آن تثبیت قرارداد ۱۹۷۵ بود به دست نمیآمد.
لاریجانی در پاسخ خود، نه تنها این پیروزیها را زیر سوال میبرد، بلکه اعلام میکند که اختلافش با ولایتی نه در نظر و تاکتیک که در شیوه عمل و استراتژی بوده است.
همانگونه که ولایتی میگوید، اختلاف در هر مجموعهای طبیعی است، اما پرداختن به این اختلافات، خاصه با گذشت زمان، میتواند راهگشای آینده باشد. علاوهبر آنکه از گفتههای این دو اینگونه بر میآید که اوج این اختلافات در موضوع مهم قطعنامه ۵۹۸ بوده است.
لاریجانی در پاسخ خود به ولایتی که با سربرگ «پژوهشگاه دانشهای بنیادی» ارسال شده است، آورده است:
۱ - اختلاف من و ولایتی خیلی روشن و ساده است: برای من مملکتداری و کار حکومتی همانند یک پروژه باید «از قبل» هدفدار و صاحب نقشه اقدام باشد. این همان چیزی است که آن را «روش پروژهای» نامیدهام. در منطق کاری ولایتی، ابتدا باید تیر را رها کرد و هر کجا اصابت کرد، دور آن را خط کشید و آن را هدف اعلام کرد و برای آن پیروزی جشن گرفت و تیرانداز را تشویق کرد! این هم مسلک «قبهنوری» است که آقای ولایتی در تمام طول ۱۶سال وزارت خارجه و پس از آن همواره عمل کرده و میکند.
۲ - این دو روش، کاملا آثار و نمودهای مختلف دارند: در روش پروژهای فرد باید ابتدا پروژه را تعریف کند و آن را برای مسوولان نظام مطرح کند و پس از طی مراحل قانونی شجاعانه دنبال کند تا اگر خدای سبحان مصلحت دانست به هدف برسد و در این راه تشویق و یا سرزنش دیگران نمیتواند باعث تغییر مسیر شود. اما در مسلک قبههای نورکار از «ایدهنو» شروع نمیشود و اصلا بدان ربطی ندارد. اصل این است که فرد در پناه درخت بلندی قرار بگیرد و به عنوان قبه نور مورد احترام باشد و مناصب دو دستی بدو تقدیم شود و لذا عجیب نیست که آقای ولایتی در مدت سه دهه که از انقلاب میگذرد، بهرغم عناوین مفصلی که همواره یدک کشیدهاند، هرگز ایدهای را که تا حدی جدید باشد ارائه نکردهاند! این خشکسالی امر کوچک و بیاهمیتی نیست.
۳ - رویه دیگر تفکر «قبه نوری» بیاعتنایی به کار کارشناسی است که در کلام و رفتار ایشان موج میزند. ایشان این بیرغبتی را در پناه قانونمداری و لزوم طی مراحل تصویبی در سلسلهمراتب حکومتی پنهان میکند، اما چه فایده که این مساله روشنتر از این حرفها است!
کافی است به دو نمونه زیر توجه کنید تا معلوم شود که سرنخ کار کجا است: در مورد قطعنامه ۵۹۸ در تمامی مراحل مذاکرات و سفرهای من به نیویورک و سایر کشورها نه تنها نخستوزیر محترم، رییسجمهور و رییس مجلس بلکه حضرت امام (قده) در جریان قرار میگرفتند و تا من مطمئن نمیشدم که آن بزرگوار نظر مساعد دارند قدمی بر نمیداشتم. اما آقای ولایتی در تمام طول این مذاکرات حتی یک لحظه هم حاضر نشدند به موضوع، نتایج، متن مسیر توجه کنند و همواره میگفتند: چون حساسیت عمومی وجود دارد، من مخالفم! مثلا در برههای تحت فشار آمریکا، شورای امنیت سازمان ملل متحد به ایران اخطار داد که اگر موضع خود را نسبت به قطعنامه ۵۹۸ روشن نکند، قطعنامه جدیدی صادر خواهد شد که ایران را تحتفشار میگذارد. تمام کارهای کارشناسی و نظر مسوولان بر این بود که نباید اجازه داد چنین قطعنامهای صادر شود. آقای ولایتی در اطاق آقای شیخالاسلام جلسه برگزار کرد و مرا که مسوول مذاکرات قطعنامه ۵۹۸ بودم صدا کرد و گفت: تا من وزیر خارجهام اجازه نمیدهم که این قطعنامه قبول شود. درست ۱۲ساعت بعد مرحوم حاج احمد آقا (ره) زنگ زدند و گفتند که حضرت امام فرمودهاند بروید نیویورک و آنها را متقاعد کنید که ما قطعنامه را رد نکردهایم و قصد رد کردن هم نداریم. لذا ملاحظه میفرمایید که خشکسالی فکری و عملی در دیپلماسی چگونه در زیر لعاب قانونگرایی و اینکه «مملکت صاحب دارد»، «یک کارشناس حرفی زده که نمیشود» و از این قبیل امور پنهان شده است!
نمونه دیگر امضای قرارداد CTBT است. آیا ایشان میتوانند بگویند که کدام مقام مسوولی در سلسله مراتبی که بر آن تاکید دارند به ایشان اجازه داد که این قرارداد را امضا نمایند؟ و چگونه شورایعالی امنیت ملی مساله را پیگیری کرد؟ حقیقتا این دسته گل چگونه قابل توضیح است؟
۴ - در مسلک پروژهای، بزرگترین جایزه برای پیگیریکنندگان، نفس تحقق پروژه است، در حالی که در دنیای قبههای نور، «خبر» رسانه اصل است و مدال و تحسینها... .
ایشان فراموش کردهاند که وقتی برای انجام مذاکرات پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ جامه میدریدند، حتی متن آن را درست نمیدانستند تا چه رسد به نحوه پیشبرد آن و عملا شد آنچه شد! یعنی وقتی موضوع از سکه رسانهای افتاد، پیگیری آن به فراموشی سپرده شد و ایشان مشغول سفرهای دورهای و مخابره خبرهای آن شدند. ضمنا حتی مواردی وجود دارد که ملاقاتی انجام نشد ولی خبر از آن به تهران مخابره گشت!
۵ - انتقادات من از آقای ولایتی جدید نیست. من در کتابهای متعددی که در زمینه تئوری و عمل سیاست خارجی نوشتهام، آنها را به تفصیل بیان کردهام. اما در قبال نقد دقیق و موضوعی و محترمانه اینجانب، آقای ولایتی با اضطراب و مرعوبانه پشتسر دستگاه امنیتی کشور مخفی میشوند و چنگ و دندان نشان میدهند. این هم مظهر دیگری از همان مسلک قبه نوری ایشان است ... .
چگونه ایشان به جای اینکه بگویند چرا این همه فرصتهای طلایی را در سیاست خارجی کشور با ندیدن و نخواستن و ندانستن سوزاندهاند و به جای اینکه فداکاریهای جبههها را به حساب خود بنویسند، نگفتهاند که برای حراست و کمک به این دستاوردها چه فکر و اندیشه و برنامهای را حتی یک نمونه انجام دادهاند و حال به خیال خود به افشاگری و ترور شخصیتی پرداختهاند. در مسلک قبههای نور، این امر مسلما یک ناپرهیزی است زیرا ممکن است ساحت مبارک را هم بگیرد!
لاریجانی در این نامه تصریح دارد که جناب آقای ولایتی ظاهرا از فرط هیجان فراموش نمودند که اینجانب وقتی از وزارت خارجه رفتم برای مدت بیش از ۵سال در شورایعالی امنیت ملی، که بالاترین نهاد امنیتی، سیاسی کشور است در مقابل ایشان در تمام جلسات مینشستم ...
حقیر براساس نوارهای ضبط شده جلسات دقیقترین تحلیلها و گزارشها را که محصول کار جمعی کارشناسان متعدد و دبیر محترم شورا بود ارائه میکردم و پس از آن هم برای دو دوره در مجلس خدمت کردهام و مرکز پژوهشهای مجلس را با بیش از دوهزار کارشناس همکار تاسیس نمودم. بد نیست آن مقام عالیرتبه و قبه نورانی بفرمایند که در این سالها چه تاجگلی بر سر ملت زدهاند و چه دروازهای به روی روابط خارجی کشور گشودهاند! ...
ارسال نظر