در حسرت تکرار موفقیت قرمز

امیر موسوی- اولین سوال بعد از دیدن پارک وی این است که در این ده ساله بعد از فیلم «قرمز» تاکنون چه بر سر جیرانی آمده است که به ساخت فیلمی مثل «پارک وی» رضایت داده است؟ فیلمی که به نوعی رجعت جیرانی به نقطه شروع و بازسازی دوباره قرمز این بار با جلوه‌های ویژه فوق‌العاده‌ای است که قبل از جشنواره و در مدت انتظار برای دیدن این فیلم مانور زیادی از سوی عوامل فیلم و مطبوعات روی آن انجام می‌شد. در ده سال پیش زمانی که فیلم «قرمز» پرفروش‌ شد صحبت از ساخت دنباله‌ای بر آن تا مدتی نقل محافل بود که خیلی زود با انتخاب قصه‌ای جدید از سوی جیرانی برای فیلم‌ «آب و آتش» واقعیت خود را از دست داد. اما حال در جشنواره ۲۵ با فیلمی طرف هستیم که افرادی که به فیلمنامه آن دسترسی داشتند یک سیمرغ را برای فیلم کنار گذاشته بودند اما آنچه روی پرده دیده شد شاید به فیلمسازی جیرانی پایان دهد و او را دوباره روانه کار مطبوعات کند. به شخصه این فیلم را نسخه جدیدی از فیلم «قرمز» می‌دانم که کارگردانی پخته‌تر پشت کار ایستاده است و با اعتمادی که در این ده سال ایجاد کرده موفق شده امکاناتی را دور خود جمع کند که در زمان ساخت قرمز قادر به تهیه آن نبود و حال با فراغ بال از این امکانات در خدمت قصه خود سود می‌برد اما چه قصه‌ای؟ قصه خشونت و اضمحلال تدریجی اخلاق نسلی که فقط به ظواهر اعتماد دارد و هر آنچه را که می‌بیند فورا می‌خواهد و فکر نمی‌کند اگر بر فرض محال هم فکر کند آن قدر عجولانه و به دور از منطق است که حاصل تفکر چیزی قابل توجه و نیست. والدین این نسل هم در این سهل‌انگاری و عدم‌تعقل همگانی جوانان سهیم هستند و حتی خود سرمنشاء این نوع رفتار هستند. جیرانی از جمله متفکرانی است که در این چندساله چه در آثار و چه در گفتارشان صحبت از شکاف طبقاتی شدید و کنترل‌ نشده بوده است و ریشه خیلی از معضلات اجتماعی را در فاصله زیاد بین جنوب شهر، شمال شهر دانسته‌اند. حال در این فیلم در ادامه آثار او نوبت به طبقه مرفه جامعه رسیده است تا تیغ انتقادات جیرانی را بر جان بخرد و به فکر راه‌ حل برای این بحران باشد. (پارک وی)‌ یک سمبل است.

پل پارک وی جایی است که ۲طبقه مهم شهر تهران، یعنی جنوب شهری‌ها از شمال شهر به طور کامل جدا می‌شوند و دیواری به‌وجود می‌آید که در آن سوی دیوار حتی نوع غذا خوردن هم تفاوت می‌کند. انسان‌ها تنها هستند و همه مشکلات خود را با پول‌ حل می‌کنند یک محضر و یک رستوران را به طور کامل قرق می‌کنند اما درد آنها را چاره نیست و هر لحظه به سمت نابودی در حرکتند.

همه مفاهیم فوق و حتی بیشتر از آن در فیلمنامه وجود دارد اما در اجرا آنچنان ضعیف و نچسب در آمده‌اند که بیننده را به خنده می‌اندازند. جیرانی در فیلم قرمز با هوشیاری تمام ۲بازیگر را برای فیلم خود انتخاب کرد که بعدها همین فیلم سکوی پرتابی برای ستاره شدن آنها بود. بازی سرد و صورت سنگی هدیه تهران در مقابل بازی احساساتی و واکنش‌های روانی محمدرضا فروتن آنقدر بر نقش نشسته بود و به شخصیت‌های فیلم جان داده بود که کمتر کسی توانست موفقیت فیلم قرمز را بدون این دو بازیگر متصور شود. اما برعکس قضیه فوق در فیلم جدید جیرانی هر چه بازیگر انتخاب کرده است البته به جز محمدرضا شریفی‌نیا و آناهیتا نعمتی، نتوانسته‌اند با نقش ارتباط برقرار کنند و به اصطلاح آن را در بیاورند. رعنا آزادی‌ور که تقریبا در تمام طول فیلم واکنش‌ها و فراز و فرود یکسانی دارد و حتی نوع فریادهایش هم با هم تفاوتی ندارد. نیما شاهرخ شاهی هم به خیل بازیگرانی پیوست که با توصیه به سینمای ایران تزریق می‌شوند اما روزهای درخشندگی چندانی ندارند. فیلم «پارک وی» ضعیف از آب درآمده است اما در صحنه‌های تویلر و خشونت‌آمیز فیلم آنچنان موفق عمل کرده است که تحسین هر بیننده‌ای را جلب می‌کند. گویا جیرانی آنقدر به بقیه فیلم خود امیدوار بوده است که همه فکر و توانایی خود را روی این صحنه‌ها گذاشته است و البته موفق هم عمل کرده است.