خصوصی‌سازی کند پیش می‌رود

زیبا اسماعیلی- محمدرضا باهنر از آمدن به عرصه سیاست خرسند است و اگر به گذشته باز گردد باز هم سیاست را انتخاب می‌کند. دوستان و حتی مخالفان، او را سیاستمداری زیرک و با نفوذ می‌شناسند...

محمد‌رضا باهنر را کسی نیست که نشناسد. متولد۳۱ است. فوق لیسانس اقتصاد را از دانشگاه علامه گرفته و لیسانس معماری از دانشگاه علم و صنعت دارد. می‌گوید از دوره دانش آموزی وارد عرصه سیاست شده و سال‌هاست که بر کرسی نمایندگی در مجلس تکیه زده است. از آمدن به این عرصه خرسند است و اگر به گذشته باز گردد باز هم سیاست را انتخاب می‌کند. دوستان و حتی مخالفان، او را سیاستمداری زیرک، با نفوذ می‌شناسند. از لابه‌لای کلامش در می‌یابیم که به اقتضای سن و گذر زمان و افزایش تجربیاتش است که وی را به عنوان یکی از شخصیت‌های اثر گذار در میان اصولگرایان مطرح کرده است.

زمانی که می‌خواهم باب گفت‌وگو را با او آغاز کنم می‌گویم، می‌خواهم سوالات را پراکنده بپرسم تا بتوانم گاهی به قول خودمان او را غافلگیر کنم اما کمتر موفق به آن می‌شوم. تلفن‌های مکرر میان گفت‌وگو گاهی کلام را قطع می‌کند و من متوجه شدم یکی از آنها احمد توکلی است. و تلفن‌های دیگر که او را به جلسه بعدی دعوت می‌کنند. سریع از جا بر می‌خیزد و تقریبا نیمی از سوالات ما در این گفت‌و‌گوی ۴۵ دقیقه‌ای بی‌پاسخ می‌ماند به قول خود او وقتی دیگر.... شما از چند سالگی وارد سیاست شدید؟

اگر سیاست را قبل از انقلاب بخواهید، از سال‌های آخر دانش‌آموزی‌ بود که در کرمان محصل بودم. مرحوم اخوی شهید باهنر هر از چندگاهی تشریف می‌آوردند کرمان و جلساتی ایشان داشتند، معمولا بحث سیاسی بود و ما هم معمولا بویی استشمام می‌کردیم و بعد از سال ۵۰ وارد دانشگاه شدم و در همان سال اول دستگیر شدم و زندان رفتم و یک مدتی هم زندان بودم.

چند سال زندان بودید؟

کوتاه بود. تقریبا یک ترم و بعد هم وارد جاده مسائل سیاسی شدم.

از اینکه وارد عرصه سیاست شدید راضی هستید؟

بله - البته من فکر می‌کنم که خیلی زندگی خوبی بوده اصولا من فکر می‌کنم نسل ما زندگی خوبی را داشتند. نسبت به نسل قبل که مقایسه می‌کنیم نسل قبل از ما به نظر می‌رسید که یک زندگی بی‌جانی داشت. یعنی یک زندگی ثابت، اما زندگی ما پر از هیجان بود و تلاش، من هم دنبال این بودم که مثلا وظیفه خودمان را درست تشخیص دهیم و به آن عمل کنیم یعنی هر روز و هر ماه هر سال دنبال یک سری تحولات جدید بودیم، اینکه حالا اتفاق افتاده، نیفتاده، خوب یا بد بوده، بحث دیگری است. من فکر می‌کنم این زندگی خوبی بود و این مخصوص من هم نیست و اصولا نسل ما زندگی پر تلاش و پر‌هدفی را دنبال کردند و به مقدار زیادی هم از اهدافی را که مثلا نسل‌های قبلی ما اصلا تصور نمی‌کردندما رسیدیم البته طبیعی است که دیکته‌های نوشته غلط هم زیاد دارد.

فکر می‌کنید اگر برگردید به دوران نوجوانی باز هم وارد کار سیاست بشوید؟

بله - فکر می‌کنم زندگی خوب داشتم.

فکر می‌کنید الان اصول‌گراها چه وضعیتی از نظر سیاسی دارند؟

اصول‌گراها الان امتحان سخت و سنگینی را دارند پس می‌دهند یعنی اگر بخواهیم به اولین جرقه رویکرد مردم به حاکمیت گفتمان اصو‌لگرایی برگردیم، به چهار سال قبل بر می‌گردد. یعنی انتخابات شوراهای دوم و از آن به بعد مردم در چهار انتخابات مهم بر حاکمیت گفتمان اصول‌گرایی پافشاری کردند و این وظیفه و دلگرمی ما را زیاد می‌کند.

شما فکر می‌کنید چه شد که از آن دوره اصلاحات و از هیجانات آن دوره مردم یکباره تغییر رویکرد دادند؟

بالاخره می‌دانید اصولا در جوامع بشری اینطوری است که یک سری حرف‌ها، شعارها و صحبت‌های تند و تیز داده می‌شود مردم از وضع موجود ممکن است راضی نباشند و به یک وضع جدید روی می‌آورند. مهم این است که رسیدن به وضع جدید برای مدیران و سیاستمداران شاید خیلی سخت نباشد، با یک سری حرف‌ها و شعارها می‌توانند کار را انجام بدهند، ولی نگهداری وضع سخت است، چون مردم بلافاصله بعد از انتخاب‌ خودشان به قضاوت کردن می‌نشینند و مهم‌تر این است کسانی که اعتماد مردم را جلب کردند، بتوانند قضاوت‌های مردم را هم به اصطلاح سالم نگه دارند تا مردم درست قضاوت کنند وگرنه در قدرت ماندن نه در نظر قبلی‌ها بیمه شده بوده و نه برای ما بیمه شده است و نه برای آینده.

ترکیب سیاسی که در انتخابات اخیر به وجود آمد نشات گرفته از چیست؟ بخشی از اصلاح‌طلب‌ها هم آمدند و در انتخابات پیروز شدند.

من این تحلیل را قبول ندارم فکر می‌کنم انتخاباتی مثل ریاست‌جمهوری چون یک کرسی بیشتر نیست کسی که رای نمی‌آورد، کمتر از نصف رای است ولی نمود آن در بیرون این است که یک طرف برده و یک طرف باخته است چون در انتخابات ریاست‌جمهوری نسبت دیگر معنا ندارد اما در مجلس، شوراها و خبرگان نسبیت معنا دارد. من فکر می‌کنم الان حضور اصلاح‌طلب‌ها در مجموعه شوراهای اسلامی شهر و روستای کشور بیش از حضور اصلاح‌طلب‌ها در مجلس هفتم نیست، در مجلس هفتم هم یک تعداد کرسی دارند بنابراین اینطور نیست البته اصلاح‌طلب‌ها در جاهایی مثل شهر تهران یک گام به پیش آمدند اما باز مردم بر حاکمیت کلی گفتمان اصولگرایی صحه گذاشتند.

پیش‌بینی شما برای مجلس هشتم چیست؟

هنوز برای قضاوت کردن در مورد آن زود است. چون امواج سیاسی در کشور ما سریع می‌آید و سریع می‌رود. تجربه گذشته این را نشان داده و من قبلا یک واژه را به کار برده بودم به نام «سونامی» و این سونامی‌ها می‌آیند و می‌روند بنابراین الان هنوز زود است که قضاوت بشود.

اصلاح‌طلب‌ها دست به کار شدند و استراتژی آینده را تدوین می‌کنند، شما چه کار می‌خواهید بکنید؟

من فکر می‌کنم پاشنه آشیل ما وحدت اصولگرایان است و مشکل اساسی ما این است که در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری وحدت کامل را بوجود بیاوریم باید تلاش کنیم بالنسبه به وحدت برسیم. البته به وحدت هم به عنوان یک پروژه صفر و صد یا سیاه و سفید نگاه نمی‌کنیم زیرا نسبی است. هر قدر که بتوانیم باید وحدت را بیشتر کنیم.

من فکر می‌کنم مردم هنوز از عملکرد اصولگرایان ناراضی نیستند و البته باید یک سری اشکالاتی را که وجود دارد برطرف کرد. مخصوصا که اخیرا تورم مشکل ایجاد کرده است و باید دولت سیاست‌های خودش را اصلاح کند و مجلس هم کمک کند. اما در مجموع مردم نشان دادند، حاکمیت گفتمان اصولگرایی قبول دارند. باید جلو برویم و ببینیم چه می‌شود.

کارهای دولت را در مجموع قبول دارید؟ نقطه قوت و ضعف دولت احمدی‌نژاد را چه می‌بیند؟

اگر بخواهیم مقایسه کنیم با دولت‌های قبل فکر می‌کنم این مساله برای آحاد مردم ثابت شده که دولت آقای احمدی‌نژاد ولع و عطش سنگینی برای خدمت‌رسانی به مردم، ساده‌زیستی، هزینه کم، کار زیاد و تلاش زیاد دارد. من با دولت‌های مختلف در مدارج گوناگون کار کردم همه آنها هم کارها و خدمات زیادی را انجام دادند اما دولت نهم از این جهت استثنایی است اما این که آیا سیاست‌ها مبتنی بر تدبیر و حق‌گرایی است شاید بتوانیم در بعضی جاها بحث و نقد کنیم.

آیا اینکه یک عده از منتقدین دولت می‌گویند دولت نهم بیشتر احساسی و شعاری رفتار می‌کند به ویژه در برخی مصوبات استانی من فکر می‌کنم مجلسی‌ها هم قبول نداشته باشند شما این را می‌پذیرید؟

ببینید اسم این را نمی‌توان گذاشت احساسی عمل کردن. احساسی عمل کردن تعریف و معنای دیگری دارد اما اینکه آیا در رفتار دولت یک استراتژی مشخص و روشنی حاکم هست یا نه من هم نقد دارم و فکر می‌کنم، نیست. اما کارهای جزئی را هیچ موقع نمی‌توانیم رد کنیم یعنی این ارتباطی را که دولت نهم توانسته با کف جامعه بوجود بیاورد، یک ارتباط بی‌نظیر است. اصولا حکومت نباید یک طرفه فکر کند که فقط با یک سری حقایق ارتباط دارد. یک مثال روشن بزنیم امنیت یک حقیقت و واقعیت است اما احساس امنیت امر با خود امنیت متفاوت است. من همیشه گفتم که دولت هم مسوول امنیت کشور است و هم مسوول احساس امنیت ملت، دولت هم مسئول کنترل تورم است هم مسوول احساس مردم در مورد تورم، ممکن است جاهایی تورم سنگین نباشد ولی مردم احساس تورم کنند یا امنیت باشد ولی احساس ناامنی کنند. دولت نباید بگوید، من مامورم فقط امنیت، اقتصاد و فرهنگ را اصلاح کنم. احساس مردم را هم باید اصلاح کند و احساس مردم ممکن است از واقعیت نشات نگیرد و از یک سری جوسازی‌ها و تبلیغات باشد.

حضرت امام (ره) می‌فرمودند، کارهایی را که می‌کنید بگویید اثر خودش را در جامعه می‌گذارد، ولی نگفتن آن هم در جامعه اثر دیگری می‌گذارد، بنابراین از این جهت فکر می‌کنم دولت رفتار خوبی دارد.

ارتباط با مردم و ساده زیستی و بعضی از شاخص‌هایی که اوایل انقلاب بسیار ارزش بود، کم‌کم به فراموشی سپرده شد الان احیا می‌شوند. اما اینکه استراتژی جامع و مانع اقتصادی یا فرهنگی یا سیاسی حاکم باشد این زیاد احساس نمی‌شود و باید اصلاح شود.

بسیاری از مردم، سیاسیون، حتی نمایندگان و دوستان خودتان، شما را آدم با نفوذی می‌دانند فکر می‌کنید این نفوذ ناشی از چیست؟

ببینید باز هم واقعیت این با احساس آن متفاوت است یعنی واقعیت نفوذ و احساس آن. اینکه نفوذ من زیاد هست یا کم باز باید ببینیم در کدام حوزه‌ها ؟حوزه مجلس، حوزه دولت، حوزه احزاب.؟

من فکر می‌کنم در عموم حوزه‌ها این نفوذ وجود دارد به ویژه در مجلس هفتم حتی نمی‌دانم این را به مزاح یا جدی بگویم شنیدم که حتی نفوذ شما بیشتر از رییس مجلس است آیا شما این را می‌پذیرید؟

من عرض می‌کنم اولا این نفوذی که وجود داشته نتیجه یک سری تجربیات طولانی گذشته است و این اعتماد، اعتماد متقابل است و همان که اول عرض کردم ممکن است روز اول یک نفوذ قابل قبول و خوب وجود داشته باشد اما حفظ کردن آن مهم است، علت این است که باید به گفت‌وگوی اطرافیان توجه کرد زیرا نفوذ یک فرد سیاسی پیرامون خودش با نفوذ یک فرد نظامی کاملا متفاوت است. یک فرد نظامی حق دارد، مسوولیت دارد، وظیفه دارد، در مجلس نفوذ داشتن و حفظ آن خیلی سخت است زیرا رییس مجلس، نایب رییس مجلس عملا ناظم هستند، فرمانده مجلس نیستند، گاهی وقت‌ها ما می‌خواهیم یک چیزی را تصویب کنیم مجلس تصویب نمی‌کند.

در حال حاضر درجمع اصول‌گراها و اکثریت مجلس این فرماندهی به عهده شما است.

بله عرض می‌کنم این کاملا با فرماندهی دولت متفاوت است و حالا فرماندهی نظامی را که گفتم عامیانه است دولت هم همین طور است. در دولت رییس‌جمهور می‌تواند به وزیر بگوید این کار را بکن این کار را نکن اما رییس مجلس اصلا به نمایندگان نمی‌تواند بگوید این کار را بکن و یا نکن. رییس مجلس وقتی می‌خواهد مجلسی را اداره کند که ۲۹۰ نماینده مواظب او هستند که خطا نکند به محض اینکه خطا کرد تذکر آئین‌نامه‌ای، اخطار قانون اساسی می‌دهند در حالی که این خبرها در دولت و ادارات و دستگاه اجرایی وجود ندارد و این گونه تعریف نشده اما در مجلس پیش از اینکه رییس مجلس مواظب نماینده باشد، نمایندگان مواظب رییس مجلس هستند بنابراین داشتن نفوذ و حفظ نفوذ خیلی سخت است.

رییس و مدیران مجلس باید مواظبت کنند که بیش از اختیارات نخواهند کاری انجام بدهند بعد هم باید اقناعی با نمایندگان برخورد کنند. یعنی اینکه نمایندگان قانع شوند ولی یک زمان در مجلس چهارم و پنجم می‌گفتند چون آرای با قیام بود می‌گفتند بعضی آرای با رودربایستی داده می‌شود الان اینطور نیست. دکمه الکترونیکی که زده می‌شود حتی بغل دستی هم نمی‌‌تواند خبر داشته باشد، مگر اینکه بخواهد دقت کند. بعضی وقت‌ها که رای‌گیری می‌کنیم تا نتیجه را نگاه نکردیم تصور می‌کنیم رای آورده ولی نگاه می‌کنیم می‌بینیم رای نیاورده است. بنابراین باید نفوذ، نفوذ قلبی باشد و این را هم من اصلا حق خودم نمی‌دانم. محبتی است که دوستان و همکاران دارند. مقایسه بنده با رییس مجلس کار درستی نیست و من بارها گفتم و الان هم تکرار می‌کنم.

آقای دکتر حداد چون روحیه دیگری دارند و در محیط دیگری بزرگ شدند و چهره فرهیخته دانشگاهی و فرهنگی دارند. چیزهایی که من دارم بیشتر تجربیات مجلس است چون پنج شش دوره مجلس بودم. روحیات ما دو نفر اصلا قابل مقایسه نیست. آقای دکتر حداد اصولا مساله روابط بین افراد را مواظبت می‌کنند و درست هم شاید همان باشد. من بعضی وقت‌ها با رفتار خودم ممکن است دوستان خودم را دلخور کنم و ناراحت شوند. من باید مواظب رفتار خودم باشم که این اتفاق نیافتد اما در هر صورت هر کدام به درد یک کاری می‌خوریم.

در کل، اول مجلس هفتم بحث بود چه کسی رییس مجلس بشود یا نشود، در محافل و رسانه‌ها یک عده هم دنبال این بودند که اختلافی به وجود آورند و عده‌ای می‌گفتند باید روحانی باشد و حتی رسانه‌های خارجی به ما فشار می‌آوردند به اصطلاح تحریک می‌کردند که حق تو است رییس بشوی و یا حق اوست و اولین بار که در جلسه خصوصی تصمیم این شد که آقای دکتر حداد رییس شوند و بعد هم به آن عمل شد با تحقیق و توکل به خدا این کار انجام شد. الان که به ریاست آقای حداد رای می‌دهم خیلی مطمئن ترم ولی اوایل بیشتر به این فکر بودم که خدا کند خوب از آب در بیاید و الحمدا... دیدیم با رفتار خوب، متین و مدبرانه ایشان جایگاه خودش را خوب باز کرده و ما خیلی راضی هستیم.

در این چند دوره که شما نماینده بودید کدام دوره را بیشتر می‌پسندید؟

هر دوره یک تعریف خاص داشت در بعضی دوره‌ها ما در تیم اقلیت بودیم. من یادم هست در دوره سوم نصف دوره مجلس را من اصلا کمیسیون نداشتم و خیلی این‌ در آن در زدم، کمیسیونی بدهید که بروم کار کنم. جناب آقای کروبی که خدا سلامتشان بدارد یک دفعه رفتم خدمتشان گفتم من اقتصاد می‌دانم اجازه بدهید بروم کمیسیون اقتصاد. گفتند من توصیه می‌کنم، اما بعد گفتند نشد. یعنی ایشان هم توصیه خودشان را کرده بودند و من کمیسیون کار، کمیسیون نهادهای انقلاب کمیسیون‌هایی که به اصطلاح زیاد اهمیت نداشت می‌رفتم.

اگر اشتباه نکنم جایی گفته بودید که مجلس پنجم را بیشتر می‌پسندید؟

مجلس پنجم، مجلس بسیار خوبی بود، انسجام در آن زیاد بود، البته در مجلس چهارم اقلیت و اکثریت قوی‌تر بود یعنی اکثریت مجلس چهارم که ما بودیم خیلی قوی‌تر از مجلس پنجم بود، در مجلس پنجم یک مقدار اکثریت افت کرد اما در مجموع مجلس خیلی خوبی بود هم ما با اقلیت توانستیم کار کنیم هم با اکثریت. فکر می‌کنم همانطور است که شما فرمودید مجلس پنجم، مجلس موفقی بود.

آقای مهندس شده تا به حال آقای حداد یا آقای ابوترابی مدیر جلسه باشند، شما هم در صحن جلسه نشسته باشید مثلا یک اشکالی ببینید و دلتان بخواهد این اشکال را تذکر بدهید؟ و یا دنبال اشکال گرفتن از نحوه اداره جلسه باشید؟

بله- البته بارها اتفاق افتاد. البته ما رابطه ما اینطوری نیست. از نظر آئین‌نامه‌ای زمانی که آقای ابوترابی جلسه را اداره می‌کنند من نمی‌توانم در جلسه علنی باشم. زمانی که آقای رییس هستند، من می‌‌توانم باشم و قاعدتا ما اشکالاتی به هم دیگر داریم یا نکته‌هایی که به نظرمان می‌رسد آن را تریبونی نمی‌کنیم من می‌روم بالا همان جا که رییس تشریف دارند ممکن است بحثی هم بکنیم ولی هماهنگ می‌کنیم.

در دوره هفتم شاید یک دفعه اتفاق افتاد که من از پائین تذکر رسمی دادم وگرنه می‌روم بالا خصوصی مطرح می‌کنم و بعضا هم تفاهم می‌کنیم که ایشان باشند و من تذکر بدهم و ایشان به تذکر توجه کنند یا نکنند، اما اینکه بدون هماهنگی از پایین تذکر رسمی داده باشم فکر می‌کنم یک دفعه اتفاق افتاد.

آقای باهنر در ده یا دوازده سال اخیر تعاریف چپ و راست تغییر کرد به اصلاح‌طلب و محافظه‌کار یا اصولگرا، شما چه برداشتی از این تغییر یا تعاریف دارید؟

اصولا چپ و راست منطبق بر گروه‌های داخل کشور نیست یعنی چپ و راستی که در دنیا مطرح و مشهور است‌ از زمان جناب آقای مهندس موسوی که نخست وزیر بودند، از بحث‌های اقتصادی شروع شد و درست هم بود یعنی گروه چپ بیشتر متراکم و متمرکز بودند بر اینکه کارها بیشتر به دست دولت انجام شود و راستی‌ها معتقد بودند که کارها به بخش خصوصی واگذار شود و این اسم‌ها روی هر دو گروه ماند در حالی که مواضع همه عوض و اصلاح شد. مثلا الان در اقتصاد بین دو گروه چپ و راست و گروه‌های مختلف زیاد اختلاف نیست. سیاست‌های اصل ۴۴ قانون اساسی را که مقام معظم رهبری بیان فرمودند دیگر به قول معروف ته خصوصی‌سازی است و همان بحثی بود که ما از اوائل داشتیم هیچ کس به آن ایراد نگرفت نه اصلاح‌طلب‌ها و نه اصولگراها. اصولا بعضی‌ها در رفتارشان ممکن است مخالفت و مقاومت کنند اما از نظر تئوری همه پذیرفتند که این اتفاقات باید در کشور بیفتد.

این چپ و راست هم همین طور ماند و منطبق با تعریف چپ و راست بین‌الملل نبود. الان هم بحث محافظه‌کار و لیبرال هم درست نیست من فکر می‌کنم واژه‌های اصولگرا و اصلاح‌طلب واژه‌های خوبی است البته این را هم باید اصلاح کنیم. واقعیت این نیست که اصلاح‌طلب‌ها را اصولگرا ندانیم و آنها هم قاعدتا نباید ما اصولگراها را اصلاح‌طلب ندانند. مقام معظم رهبری اخیرا فرمودند، اصولگرایان اصلاح‌طلب. یعنی اصولگرایی بدون اصلاح‌طلبی معنا ندارد. اصلاح‌طلبی هم بدون اصولگرایی معنی ندارد، اینها بیشتر اسم‌هایی است که ما روی خودمان گذاشتیم برای اینکه از هم دیگر تمییز داده شویم و یک زمانی عده‌ای می‌گفتند ما گروه خط امام هستیم معنایش این نبود که دیگران در خط امام نیستند یا الان ما می‌گوییم جبهه پیروان خط امام و رهبری معنایش این نیست آنهایی که در این جبهه نیستند، پیرو خط امام و رهبری نیستند.

به جبهه خط امام و رهبری اشاره کردید، این تشکیلات به نظر می‌رسد که خیلی منسجم نیست حالا با توجه به انتقادات و اعتراضاتی که آقای ناطق نوری هم به برخی مواضع و رفتارها داشتند این شورای هماهنگی به کجا رسید؟ موضوع ریاست آقای ناطق و حتی شما مطرح بود؟

شورای هماهنگی جبهه پیروان خط امام و رهبری با شورای هماهنگی متفاوت است، جبهه پیروان خط امام و رهبری یک جبهه رسمی تفاهم بین چهارده یا پانزده تشکیلات که هر کدام تشکیلات مستقل دارند و در کارهایی می‌نشینند و با هم هماهنگی می‌کنند، اساسنامه و تعریف هم دارد، اختیارات این حزب، اختیارات یک حزب تمام نیست، این فقط یک جبهه است. یک جبهه هماهنگی در بعضی مسائل وگرنه هر کسی تشکیلات خودش را دارد، خط و مشی و مرامنامه و اساسنامه دارد. اما شورای هماهنگی متفرق‌تر است می‌خواهم بگویم شورای هماهنگی نیروهای انقلاب یک فعل و عمل است و این طور نیست که یک تشکیلات باشد، رییس، شورای مرکزی، اساسنامه و مرامنامه داشته باشد. اصلا هیچ کدام از اینها را نداشته و نخواهد داشت. شورای هماهنگی نیروهای انقلاب مجموعه تلاش یک سری نیروهایی است برای اینکه بتوانند همه نیروهای انقلاب را منسجم کنند و از شش سال قبل شروع و فعال شد. هیچ زمانی آقای ناطق نوری رییس شورای نیروهای انقلاب یک رییس منتخب که نشسته باشند و انتخاب کرده باشند نبوده است و این هیچ تعریف حقوقی ندارد فقط تعریف عاطفی بوده کما اینکه بین اصلاح‌طلب‌ها ممکن است اینطور باشد که مثلا آقای کروبی یا خاتمی رهبری می‌کند.

شما اگر بخواهید به دولت آقای ‌هاشمی رفسنجانی در مدت هشت سال ریاست جمهوری ایشان امتیاز بدهید، چه امتیازی می‌د‌هید؟

مثلا از چند تا چند باشد اگر دولت مطلوب را که با توجه به واقعیت بخواهیم دولت آقا امام زمان است.

منظورم نقطه اوج سیاسی و اقتصادی دولت ایشان است؟

در بحث اقتصادی اگر برای جناب آقای ‌هاشمی نمره ۲۰ را اوج نمره بگیریم، من نمره حدود ۱۷-۵/۱۶ می‌دهم و در بحث سیاسی هم اصولا فعالیت‌های سیاسی آن زمان زیاد رونق نداشت و خود جناب آقای‌ هاشمی یک بار در مصاحبه خودشان فرمودند من به وزرایم گفتم نمی‌خواهد شما کار سیاسی کنید من که رییس‌جمهور هستم کافیست. شما بروید دنبال سازندگی و اقتصاد. احزاب و گروه‌ها فعال نبودند نه اینکه مقاومتی در مقابل آنها بشود بلکه توجهی به آن نبود در بحث فرهنگی هم همین‌طور و تقریبا بحث فرهنگی هم تعطیل بود چون آقای‌هاشمی بعد از جنگ دولت را به عهده گرفتند زمان جنگ شور و هیجان و اعزام‌های به جبهه خود فضای فرهنگی مطلوبی در کشور حاکم کرده بود، اشتباه استراتژیک دولت آقای‌ هاشمی این بود که گمان می‌کردند این فضا یک فضای طبیعی ماندگار است. بعد از آن که قطعنامه پذیرفته شد ما فکر ‌کردیم یک کسی باید از این به بعد مواظب چنین فضایی باشد که اینطور نشد و مقام معظم رهبری در سال ۷۲ در مورد تهاجم فرهنگی هشدار دادند.

اگر بخواهید این نمره را به دولت آقای خاتمی بدهید چطور؟

دولت آقای خاتمی در عرصه سیاسی دیکته‌های زیادی نوشتند، دوره اول ریاست ایشان من فکر می‌کنم صحنه گردان قضایا رادیکال‌ها و تندروهای اصلاح‌طلب بودند، در حدی که دنبال ساختار‌شکنی و اصلاح قانون اساسی بودند که برخورد جدی شد و خیلی وقت‌ها تلف شد. دوره دوم آقای خاتمی فکر می‌کنم رفتار اقتصادی خوب بود. نسبتا رفتار سیاسی متعادل شد، بالاخره بعضی از این آزادی‌ها و آزادی‌طلبی‌ها نهادینه شد و شکل گرفت که هنوز ادامه دارد.

فکر می‌کنید آقای احمدی‌نژاد باز هم در دوره دوم رییس‌جمهور بشوند؟

هنوز خیلی زود است در این باره نظر بدهیم.

در مورد اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی چه اقداماتی در مجلس صورت گرفته است؟

فعالیت‌های اجرایی اصل ۴۴ به صورت جدی شروع نشده اما یک کار خوبی که مجلس و دولت شروع کرده لایحه خصوصی‌سازی است که یک لایحه جامع و بسیار خوب است و قرار است که تقدیم مجلس شود و در آن کارهای خوبی می‌شود.

به نظر می‌آید این انقلاب اقتصادی که مورد نظر مقام معظم رهبری بود با کندی پیش می‌رود، موانع به نظر شما چیست؟

بله - فکر می‌کنم همان قانونمندی قضایا است این لایحه امیدوارکننده است. دولت هم خوب کار کرده. لایحه‌ای با حدود ۵۰ تا ۴۰ ماده که فکر می‌کنم به زودی نهایی شده و به مجلس ارائه شود. مجلس هم آمادگی دارد چون از قبل روی آن کار کرده از نظر نرم‌افزاری نقطه خیلی خوبی است. مقداری هم استراتژی‌‌ها و سیاست‌های کلی باید هماهنگ‌تر با دولت باشد. هنوز مجلس با دولت فاصله دارد و به اصطلاح به یک حس مشترک نرسیده است.

خصوصی‌سازی با اصل ۴۴ این طور نیست که طی یک سال یا دو سال عملی ‌شود و من خودم حتی معتقدم که اجرای اصل ۴۴ را در یک جدولی زمان‌بندی ده ساله هم می‌توان تعریف کرد. به شرط اینکه برنامه جدی داشته باشیم.

نظرتان درباره بودجه ۸۶ چیست؟

الان نمی‌توانم قضاوت خاصی داشته باشم چون باید ببینم مجلس چه تصمیمی می‌گیرد اما دولت در بودجه ۸۶ دو تا مشکل دارد که سال ۸۵ نداشت. سال ۸۵ ما بالاترین درآمد نفتی را در طول تاریخ داشتیم و متاسفانه همه آن هم هزینه شد. در سال ۸۶ این درآمد کاهش پیدا می‌کند حتما به دلیل سیر نزولی قیمت‌های نفت در دنیا و من فکر می‌کنم ادامه پیدا می‌کند این سیر نزولی از یک طرف هم مسائل هسته‌ای و قطعنامه مقداری هزینه‌های ما را افزایش می‌دهد و البته زیاد نیست اما نرخ ریسک و نرخ بیمه بالا می‌رود و بعضی از کالاها را مجبوریم با واسطه بخریم.

مشکل اساسی برای کشور پیش نمی‌آید و نگرانی نیست اما بعضی از کالاها گران‌تر به دستمان می‌رسد.

چه تصویری از پایان پرونده هسته‌ای ایران دارید؟

اینها فشارهای خودشان را از خارج ادامه می‌دهند و ما هم رفتار و حرکت، سنگین باید داشته باشیم. در هر صورت برای اینکه از این گردنه عبور کنیم و حرفی را که به خارجی‌ها می‌گوییم هزینه‌هایش را هم حاضریم بپردازیم. حرفی که با داخلی‌ها داریم می‌گوییم این است که ما باید این هزینه‌ها را به حداقل برسانیم یعنی خدای نکرده با عدم مشورت، با بی‌تجربگی، با بی‌باکی یا متهورانه حرف زدن قرار نیست به این هزینه‌ها اضافه شود. در این گردنه هم خیلی‌ها از کشورهای دنیا خواستند از این گردنه عبور کنند، این هزینه را پرداختند مثل کره شمالی، چین، پاکستان. اما توصیه ما به مقامات کشور این است که هماهنگ عمل کرده و بی‌تدبیری نکنند و موضع‌گیری نداشته باشند که این هزینه‌ها بی‌خودی افزایش یابد.

منبع: فارس