دلار، از دیروز تا فردا
در طول سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۹۱۴ یعنی شروع جنگ جهانی دوم، پشتوانه پول کشورها طلا بود. در آن زمان ورود و خروج طلا ممنوعیت قانونی نداشت و خرید و فروش طلا بهصورت آزادانه انجام میگرفت. با شروع جنگ جهانی اول، دولتها خروج طلا را محدود کردند و در جهت تامین هزینههای جنگ اقدام به نشر اسکناس بدون پشتوانه کردند.
اکبر گداری*
در طول سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۹۱۴ یعنی شروع جنگ جهانی دوم، پشتوانه پول کشورها طلا بود. در آن زمان ورود و خروج طلا ممنوعیت قانونی نداشت و خرید و فروش طلا بهصورت آزادانه انجام میگرفت. با شروع جنگ جهانی اول، دولتها خروج طلا را محدود کردند و در جهت تامین هزینههای جنگ اقدام به نشر اسکناس بدون پشتوانه کردند. پس از پایان جنگ جهانی اول، پول اکثر کشورها ارزش خود را از دست داده بود. از سال ۱۹۲۳ بهتدریج برای واحد پول تعدادی از کشورها(آمریکا و انگلیس)، برابری ثابتی با طلا تعیین شد. در سال ۱۹۲۸، سیستمی به نام سیستم ارز طلا بهوجود آمد. به موجب این سیستم، پول بعضی از کشورها که برابری آن با طلا ثابت و معلوم بود، پشتوانه پول سایر کشورها قرار گرفت. پس از مدتی، معایب این سیستم آشکار شد، کشورهای آلمان، اتریش و مجارستان از پرداخت بدهیهای خود به انگلستان، که لیرهاش پایه پول بسیاری از کشورهای بود، خودداری کردند. کشور فرانسه نیز که اوضاع پولی مناسبی نداشت، اعلام کرد در مقابل مطالبات خود فقط طلا قبول میکند. بحران ۱۹۲۹ آمریکا که بعدا به سایر نقاط جهان گسترش یافت، آخرین ضربه را به لیره وارد کرد و باعث تنزل ارزش آن و بروز مشکلات و بحرانهایی شد.
اصولا در فاصله بین دو جنگ جهانی اول و دوم، هیچگونه مقررات بینالمللی برای تثبیت نرخ مبادلات ارزی وجود نداشت و کشورها با آگاهی از تاثیرات تغییر نرخ پول، در وضع پول خود به طور یکجانبه تغییراتی میدادند. بدین ترتیب از سال ۱۹۳۰ نوعی هرج و مرج پولی در تمام جهان بهوجود آمد. هر کشوری برای افزایش تولید ملی و بهبود وضع اقتصادی و ایجاد اشتغال و افزایش صادرات، از یک سو در تنزل دادن ارزش پول خود سبقت میجست و از سوی دیگر محدودیتهای وارداتی و کنترل ارزی برقرار میکرد و بازرگانی جهان نیز بعد از بحران عظیم ۱۹۳۳-۱۹۲۹ تقریبا فلج شد.
مقبول کردن دلار
آمریکا بعد از بحران ۱۹۲۹ به اصلاحات اقتصادی پرداخت و با رویکردی نوین در عرصه اقتصاد به شدت رشد کرد. جنگ جهانی دوم نیز برای اکثر کشورها یک تهدید محسوب میشد اما برای آمریکایی که در جنگ شرکت نکرده بود یک فرصت طلایی را ایجاد کرد که راه خود را بسوی بزرگترین اقتصاد دنیا شدن هموار کند.
کارشناسان اقتصادی آمریکا و به تبع آنها، کارشناسان دیگر کشورها، بر این عقیده قرار گرفتند که هرج و مرج پولی جهان در دوران جنگ جهانی دوم، نیاز مبرمیبه ثبات در زمینه روابط پولی و مالی بینالمللی در دنیای بعد از جنگ را ایجاب میکند. به همین دلیل در سال ۱۹۴۴ با طراحی آمریکا و انگلیس، ۴۴ کشور در برتون وودز(Bertton Woods) واقع در ایالت نیوهمپشایر گرد هم جمع آمدند و پایههای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی در کنفرانس برتون وودز گذاشته شد. طبق این موافقت نامه، طلا پایه و پشتوانه پولهای کشورهای صنعتی شناخته شد. آمریکای در جنگ شرکت نکرده با در اختیار داشتن بزرگترین ذخیر طلا در موقعیت ممتازی قرار گرفت.
پس از جنگ یعنی در سال ۱۹۴۵ در قالب صندوق بینالمللی پول قرار شد که آمریکا و انگلیس به کشورهایی که در جنگ خسارت دیده بودند (کشورهای اروپایی) وام (دلار) بدهد.
آمریکا دلار بدون پشتوانه را به قیمت طلا به کشورهای دیگر میفروخت. اوضاع اقتصادی روز به روز بهتر شد و نابرابریهای اقتصادی در آمریکا به حداقل خود در طول تاریخ آمریکا رسید.
در سال ۱۹۶۰ ژنرال شارل دوگل، رییس جمهور وقت فرانسه درخواست غیرمنتظرهای را از آمریکا عنوان کرد. دلارهای خود را بگیرید و در مقابل آن طلا تحویل دهید. این درخواست در چارچوب قرارداد «برتون وودز» صددرصد قانونی بود. با فرارسیدن نوامبر ۱۹۶۷ ذخیره آمریکا و انگلیس تقریبا ته کشید. فشار از جانب کشورهای دیگر بر آمریکا آغاز شد. تصور عمومی بر این بود که جنگ ویتنام منجر به کاهش ارزش دلار در برابر طلا خواهد شد پس بهتر است هر چه زودتر از شر دلار خلاص شده و در عوض طلا ذخیره کنیم. اما آمریکا ۵ برابر ذخیره طلای خود اسکناس و دلار چاپ کرده بود و نمیتوانست تمام دلارهای منتشر شده را با طلا معاوضه کند.
در آگوست ۱۹۷۱ نیکسون رییسجمهوری وقت آمریکا رسما قابلیت تبدیل دلار به طلا را لغو کرد، رابطه دلار و طلا شکسته شد و سیستم نرخ شناور جایگزین سیستم قبلی شد. تاریخ جدیدی بر روی جهان گشوده شد. کنترل وضعیت جهان در واقع به دست خصوصی سپرده شد. دیگر این عرضه و تقاضا بود که تکلیف دلار را روشن میکرد. اما آمریکاییها فکر اینجا را هم کرده بودند.
تولد پترودلار
آمریکا و عربستان سعودی از سال ۱۹۴۵ به طور مشترک کنترل نفت عربستان را در اختیار داشتند. کمپانیهای اکسون (Exxon)، موبیل (Mobile)، شوران (Chevron) و تگزاکو (Texaco) از یک سو و شرکت سعودی آرامکو (Aramco) از سوی دیگر از نفت عربستان بهره میبردند.
در سال ۱۹۷۵عربستان ناگهان اعلام کردکه کلیه معاملات خود را تنها بر پایه دلار انجام میدهد (مطمئنا عربستان فقط مجری یک طرح آمریکایی دیگر بود) و بلافاصله ایران و دیگر کشورهای اوپک نیز به عربستان پیوستند. پاداش عربستان از این خدمت تاریخی، این بود که عربستان مالک نفت خود شد.
حال دیگر پشتوانه دلار، طلا نبود بلکه نفت بود. با تحریم نفتی سال ۱۹۷۳ و افزایش قیمت نفت به میزان ۴۰۰درصد، درآمد عربستان، ایران، کویت و دیگر کشورهای عضو اوپک سر به آسمان زد. این دلارها که به دلار نفتی یا پترودلار (Petrodollar) معروف شد، بدون اینکه عربستان، ایران و کویت حتی رنگ آن را ببینند دوباره از بانکهای آمریکا و انگلیس درآورد زیرا عربستان و ایران دست به خریدهای بزرگ تسلیحات زدند و دین خود را به این ترتیب ادا کردند. از سوی دیگر دو غول صنعتی یعنی آلمان و ژاپن در به در به دنبال خرید دلار آمریکا بودند تا از پس قیمتهای جدید نفت برآیند.
انباشته شدن دلارهای نفتی به بانکهای آمریکایی و انگلیسی این امکان را میداد که وام بدهند، چیزی که حیات بانک به آن بستگی دارد. اما باید مشتریهای زیادی برای این حجم پول پیدا میشد. در اینجا آقای کیسینجر، مشاور دیوید راکفلر پیشنهاد کرد که تا میتوانند به کشورهای جهان سوم وام بدهند.
با فرارسیدن دهه هشتاد و انفجار نرخ بهره در آمریکا کمر کشورهای وام گیرنده شکست و هنوز هم صدهامیلیارد دلار از این وامها گریبان کشورهای فقیر و بخت برگشته جهان سوم را گرفته است.
دوران پترودلار به شکوفایی اقتصادی آمریکا و اقلیتی اندک منجر شد و باعث تیره روزی میلیاردها انسان در سرتاسر دنیا شد. سیاستهای صندوق بینالمللی پول و طرح جهانی سازی به رهبری شرکتهای آمریکایی، کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین را به ورطه ورشکستگی کشانید.
تولد یورو، یوآن و ...
با پایان یافتن جنگ سرد و فروپاشی شوروی، آمریکا قدرت بلامنازع جهان بود. تولید ناخالص داخلی (GDP) آمریکا، حدودا ۱۲هزار بیلیون دلار در رده نخست جهانی قرار دارد و پس از آن با یک اختلاف ۷هزار بیلیون دلاری ژاپن قرار دارد. آلمان و چین با تولید ناخالص داخلی ۳هزار بیلیون دلار در سال در ردههای سوم و چهارم قرار دارند. انگلیس، فرانسه و دیگر کشورهای توسعه یافته همگی در ردههای بعدی قرار میگیرند. تولید ناخالص داخلی کشورهای در حال توسعه نیز اصلا با این ارقام قابل مقایسه نیست.
بدین ترتیب کشورهای اروپایی بطور تک تک هیچکدام خطری برای آمریکا محسوب نمیشدند. زیرا اقتصاد آمریکا به تنهایی ۶ برابر اقتصاد فرانسه است و رویارویی هر یک از کشورهای اروپایی به تنهایی به معنی فروپاشی یا شکست در مقابل آمریکا بود. اما در سال ۱۹۹۹ با تشکیل اتحادیه اروپا و تولید «یورو»، کشورهای اروپایی به رقیبی جدی برای آمریکا بدل شدند.
یوان اژدهای کوچکی است که بسیاری از تحلیلگران اعتقاد دارند که با آهنگ رشد کنونی، تا سال ۲۰۵۰ به اقتصاد اول دنیا بدل خواهد شد. بدین ترتیب آمریکا باید این اژدهای کوچک را کوچک نگه دارد.
سیاستمداران و اقتصاددانان آمریکایی جهت کنترل رقبای تازه خود (اتحادیه اروپا و چین) سناریویی را نوشتند که به راه انداختن دو جنگ بزرگ و تقبل هزینههای سنگین آن قسمتی از سناریوی مذکور است. (تحلیل این سناریو در مقالهای دیگر بررسی میشود)
آینده دلار
تحلیلها در مورد آینده دلار به دو دسته تقسیم میشود. دسته اول اعتقاد دارند که آمریکا با مقبول نگاه داشتن دلار و حفظ ارزش آن و ادامه استراتژی پترودلار، همچنان به منتشر کردن دلار و فروش آن به دیگر کشورها سعی می کند فشار کسری بودجه خود را با دیگر کشورها تقسیم میکند.
دسته دوم که روزگار جدیدی برای دلار پیشبینی میکنند اعتقاد دارند آمریکا استراتژی کاهش ارزش دلار را پیش گرفته است. کسری مبادلات تجاری آمریکا با چین در سال ۲۰۰۵ به ۲۵۵میلیارد دلار رسید. چین در سال ۲۰۰۶ با توجه به رشد اقتصادی فوق العاده تنها ۵درصد ارزش یوان را بالا برد و همین موضوع به کسری مبادلات تجاری آمریکا با چین دامن زده است.
آمریکاییها معتقدند که چین ارزش یوآن را کنترل میکند اما به سبب قوانین تجارت جهانی خود نمیتوانند ارزش دلار را در مقابل یوان و یورو کاهش دهند و یا نمیتوانند برای ورود کالاهای چینی و اروپایی تعرفه اتخاذ کنند.
به همین دلیل دست به راهکارهایی زدهاند که دیگر کشورها عرضهکننده دلار و متقاضی یورو باشند. بدین ترتیب ارزش دلار کاهش یافته و راه ورود کالای آمریکایی به بازار اروپاییها آسانتر شده و راه ورود کالای چینی به آمریکا سختتر میشود.
بدین ترتیب دسته دوم معتقدند که ایالات متحده به منظور کاهش هزینه تولید، رشد صادرات به حوزه یورو و یوآن، حفظ بازارهای صادراتی، جبران کسری بودجه و رشد اقتصادی در یک نبرد تجاری دلار را تعمدا اما بهوسیله نیروهای عرضه و تقاضای بازار تضیعف میکند و به نظر میرسد در این راه نیز موفق عمل کند یعنی کاهش ارزش دلار بدون هیچ سر و صدایی.
* کارشناس ارشد و تحلیلگر مسائل اقتصادی
ارسال نظر