نقشه خونین مرد بدهکار
گروه حوادث - مرد بدهکار نمیدانست نقشه عجیب او برای رهایی از دست طلبکاران، جان همسرش را خواهد گرفت. به گزارش خبرنگار قضایی ما، ساعت حدود ۳۰/۱۴دقیقه بعد از ظهر روز پنجشنبه ۲۰مهر ماه یکی از اهالی بلوار آزادی ساری به پلیس ۱۱۰ خبر از جنایتی در کوی رفاه ساری داد که در این حادثه زن ۲۳سالهای به قتل رسیده و همسر ۳۵ساله وی بر اثر ضربهای که به سرش وارد شده و دست و دهانش هم با چسب بسته شده بود، کشف شد. با دستور مقامات قضایی دادسرای عمومی و انقلاب ساری ماموران آگاهی ویژه جرائم و جنایی منطقه انتظامی ساری در جریان این جنایت قرار گرفته و تحقیقات مقدماتی را آغاز کردند.
همین گزارش میافزاید: اولین کسی که وارد منزل شد و با صحنه جنایت روبهرو شده بود، برادر مرد خانواده بود که پس از تماس تلفنی که توسط برادرش با وی صورت گرفته بود، خود را به صحنه حادثه رسانده و با شکستن در اتاق وارد حال و پذیرایی میشود که ناگهان با دستان بسته با طناب و دهان بسته شده با چسب وی روبهرو شده و در همین حین مرد مجروح خطاب به برادرش میگوید: برو فاطمه را نجات بده که برادرش وارد اتاق خواب میشود و با جسد بیجان زن جوان در حالی که دهانش با چسب بسته شده بود، روبهرو میشود و بلافاصله زن را به بیمارستان منتقل میکند.
به دستور بازپرس شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان ساری تحقیقات از همسر مقتول آغاز میشود، وی ماجرا را این گونه تعریف میکند، ما قرار شده بود منزلمان را بفروشیم و آن روز زن و مردی برای دیدن آپارتمان آمده بودند تا از نزدیک منزل را ببینند و در صورت موافقت آن را خریداری کنند. من به اتفاق آن مرد به بیرون آپارتمان رفتم تا زیرزمین را به او نشان بدهم و همسر آن مرد با خانم من در حال گفتوگو در داخل حال و پذیرایی بودند، ظاهرا آن زن از فرصت استفاده کرده با چوبدستی ضربهای به سر همسرم وارد میکند و با چسب هم دهانش را میبندد تا خفه شود و آن مرد هم به من حمله کرده و یک ضربه پشت سرم میزند و با چسب دهانم را میبندد و پس از سرقت دستهچک و اسناد و مدارک از منزلمان متواری میشوند.
وی در ادامه اظهارات خود گفت: بعد از رفتن سارقان من با هزار زحمت توانستم به وسیله تلفن همراهم که در جیب شلوارم بود، با برادرم تماس بگیرم و وی را در جریان این حادثه قرار بدهم. وی با گریه و زاری از مقامات قضایی و نیروی انتظامی خواست تا قاتل همسرش را شناسایی و دستگیر کنند.
پس از ۷۲ساعت بنا به دستور مقام قضایی مجددا این مرد که تا این زمان آزاد بود، برای تحقیقات به اداره آگاهی ساری فرا خوانده شد و تحت بازجویی قرار گرفت.
ماموران آگاهی ساری که به مدارک تازهای دست یافته بودند، با شگرد خاص پلیسی توانستند وی را وادار به اعتراف کنند که بالاخره عذاب وجدان و مدارک موجود باعث شد تا مجتبی به قتل همسر جوانش اعتراف کند، وی گفت: من سال ۸۴ به دو شرکت در محمودآباد و آمل حدود ۱۵ الی ۱۶میلیون تومان بدهکار بودم و با صحبتهایی که با آنها داشتم، قرار شد به صورت تقسیط آن را بپردازم و در سال ۸۵ هم حدود ۱۲میلیون تومان بدهی من باعث شد تا نقشهای را طراحی کنم و اعلام کنم سارقان به منزلمان حمله کرده و با بستن دست و پایم تمامی اسناد و مدارک و چکهایم را بهسرقت بردند و بعد من به آگاهی و نیروی انتظامی هم اعلام کنم که اموالم به سرقت رفته تا از آنها نامهای بگیرم. در همین رابطه با یکی از دوستانم هماهنگی کردم تا روز پنجشنبه که همسرم، پسر ۷ سالهام علیرضا را به مدرسه میبرد و خود در جلسه اولیا و مربیان شرکت خواهد کرد این نقشه را ساعت ۲ بعدازظهر پیاده کنیم، آن روز ای کاش همسرم زود به منزل نمیآمد، ظاهرا جلسه اولیا و مربیان به روز شنبه موکول شده بود و همسرم خیلی زودتر از موعد به منزل آمده بود، من ساعت ۲ بعد از ظهر با دوستم قرار داشتم که همسرم ساعت حدود یک بعد از ظهر به منزل آمد، هر کاری کردم که او را رد کنم نشد، حتی به او گفتم چرا تنها آمدی و بچه را به همراه خود نیاوردی، خلاصه بحث و گفتوگو ما منجر به درگیری شد و من یک مشت به گیجگاه او زدم که همسرم بیهوش شد، بعد بهفکرم رسید تا او را با چسب ببندم و اینکار را کردم و بعد او را به اتاق خواب بردم و دست و پایش را محکم بستم، بعد منتظر ماندم تا دوستم برسد که او راس ساعت ۲ بعد از ظهر آمد.
ماجرا را با او در میان گذشتم و از او خواستم تا با هم به زیرزمین منزل برویم تا همسایهها ما را در حال بازدید ببینند بعد به اتاق پذیرایی آمدیم و به او گفتم ضمن بستن دست و پایم و دهانم با چسب با چوب دستی ضربهای هم به سرم بزند و او هم اینکار را انجام داد. بعد به او شماره تلفن پدر خانمم را دادم تا وی با او تماس بگیرد و بگوید که برود جنازه داماد و دخترش را از منزلش تحویل بگیرد و این اولین اخطار بود.
همدست متهم به قتل در بازجویی خود گفت: من چون ترسیده بودم به پدر خانم مجتبی تلفن نزدم. متهم به قتل اظهار میدارد، من چون دیدم خبری نشد لذا خودم با هزار زحمت توانستم دستم را باز کنم و با تلفن همراهم که در جیب شلوارم بود، با برادرم تماس گرفتم و موضوع سرقت از منزلم را به اطلاع وی رساندم.
پدر مقتوله هم گفت: دخترم بعد از ازدواج با این مرد همیشه از اخلاق تند و خشن او گله داشت تا جایی که ۷ سال اول زندگیشان با اختلاف گذشت. متهم به قتل که اظهار پشیمانی میکرد، از سوی بازپرس شعبه اول ساری با قرار قانونی روانه زندان شد.
ارسال نظر