چند سانتی‌متر مانده به فاجعه

شاعری گفته است «گر نگهدار من آن است که من می‌دانم/ شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد» به راستی این شعر مصداق کامل آن واقعه تلخ و ناگواری بود که به خیر گذشت. تعدادی از اعضای هیات‌تحریریه روزنامه «دنیای‌اقتصاد» که نیمه‌شب چهارشنبه گذشته، یا بهتر بگوییم حوالی ساعت یک‌بامداد روز پنج‌شنبه بیست و پنجم آبان‌ماه با یک دستگاه اتوبوس از اهواز به سمت سد کارون ۳ در حرکت بودند، در تاریکی مطلق به کمک نور چراغ‌های اتوبوس یک دستگاه خودرو پژوپارس را دیدند که سرنشینانش پیاده شده و داشتند آن را به عقب هل می‌دادند.

دوستان ما اتوبوس را متوقف کرده و به کمکشان شتافتند و با کمال تعجب خودرویی را دیدند که در لب پرتگاهی حداقل به عمق ۳۰ یا ۴۰متر در سنگلاخ گیر کرده و متوقف شده است.

آن خودرو اگر چند سانتیمتری هم جلوتر رفته بود، سقوط در پرتگاه و عزادار شدن چند خانواده از آن حادثه کاملا حتمی بود.

به هر حال، اتومبیل بعد از لحظاتی از آن پرتگاه نجات یافت و به راه خود رفت، اما ما ماندیم و این حیرت که چطور جاده‌های کشور چنین به حال خود رها شده‌اند که در خطرناک‌ترین نقطه‌ها، نه تابلویی نصب شده‌اند که خطر را هشدار دهد و نه چند متری گارد ریل نصب شده که از احتمالات خطرناک جلوگیری کند.

برای ما روزنامه‌نگاران که حداقل از اعداد و ارقام بودجه‌ها در این بخش‌ها مطلع هستیم، مایه تاسف عمیق است که روزانه ده‌ها و بلکه صدها تن از هموطنانمان، جان شیرین خود را به‌دلیل این‌گونه بی‌توجهی مسوولان به ساده‌ترین امور جاده‌ها، به سادگی از دست می‌دهند و خانواده‌ها را عزادار می‌کنند، زهی تاسف.