چرا سود بانکی نباید کم شود؟
در چند روز گذشته اقدام غافلگیرانه رییسجمهور محترم در کاهش سود بانکی بحثهایی را در بین عموم مردم به وجود آورد.
سعید رجبی
در چند روز گذشته اقدام غافلگیرانه رییسجمهور محترم در کاهش سود بانکی بحثهایی را در بین عموم مردم به وجود آورد. متاسفانه بعضی افراد که به عنوان کارشناس در مسائل اقتصادی نظر میدهند، هیچ تحصیلاتی در حوزه اقتصاد نداشته و عموما داری تحصیلات دیگری هستند که وارد شدن این افراد در حوزههای اقتصاد و اظهارنظر کارشناسانه باعث نگرانیهایی است. عموم مردم تصور میکنند که هرچیزی که قیمتش کاهش یابد به نفع مردم میباشد ولی اینطور نیست! بنده سعی کردهام به صورت ساده و بدون استفاده از اصطلاحات اقتصادی این موضوع را توضیح دهم.
۱ - هیچ اقتصاددانی با کاهش سود بانکی مخالف نیست اما به شرطی که این کاهش یا حتی افزایش با دستور دولتی نباشد، یعنی آنکه باید به وسیله بازار مشخص شود. برای توضیح بیشتر میتوان گفت که پول هم مانند هر کالای دیگری قیمتی دارد که بازار تعیین میکند همانطور کاهش مییابد، افزایش نیز مییابد و خریدار باید آن قیمت را بپردازد. فرض کنید شما مغازهای دارید و یک روز صبح از خواب بلند شده میبینید که دولت شما را مجبور میکند اجناس خود را پایین تر از قیمت خرید بفروشید!
۲ - این بهانه که بانکهای خصوصی در ظرف چند سال گذشته سرمایهشان چندین برابر شده دلیل خوبی برای کاهش سود بانکی نیست، چرا که میتوان سوال کرد مگر بانکهای دولتی به بیشتر از این سود دست پیدا نکرده اند؟ ساختمانهای زیبا و شیک بانکهای دولتی به این سوال ما پاسخ میدهد. اما اگر بانکهای دولتی به این سود دست پیدا نکردهاند نشان از ناکارآمدی آنها دارد. این وضعیت مانند آدم تنبلی میماند که نه تنها خودش نمیتواند پیشرفت کند بلکه با رانتی که در دولت دارد تلاش میکند جلوی پیبشرفت دیگران را هم بگیرد. در ضمن اینکه بانکداری و به طور کل امور خدماتی در کشورهای در حال توسعه، پر منفعت است دلایل دیگری نیز دارد. در چند سال گذشته همه ما شاهد رشد قارچگونه موسسات بانکی در کشور بودهایم، هر نهاد و سازمانی تصمیم به ایجاد بانک برای خود گرفته و این به دلیل سودآوری این حوزه و ناکارآمدی بانکهای دولتی در جذب منابع هست.
۳ - بانکهای خصوصی مگر چند درصد از منابع پولی را در دست دارند که تمام انگشت اتهام به سمت آنها نشانه رفته است؟ آیا بانکهای خصوصی از نظر تعداد و مقدار جذب منابع قابل مقایسه با بانکهای دولتی هستند؟ در ضمن مگر مردم به اجبار سپردههایشان را در بانکهای خصوصی میگذارند؟ اگر آنها با خدمات مناسبی که میدهند موجب جلب توجه مشتریان شدهاند اشکالی دارد؟ بهترین خدمات بانکداری اینترنتی و اولین آنها را همین بانکهای خصوصی ارائه داده و میدهند! اگر به امید بانکهای دولتی بودیم که هنوز باید برای دیدن صورت حساب بانکی به شعبه مراجعه میکردیم! هنوز هیچ بانک دولتی توان پرداخت اینترنتی را ندارد در حالی که این کار را بانکهای خصوصی به راحتی انجام میدهند! اما در هر صورت بحث ما مقایسه بانکهای خصوصی و دولتی نیست.
۴ - هدف دولت در کاهش سود بانکی ایجاد شرایط مناسب برای سرمایهگذاری است اما سرمایهگذار ایرانی به خوبی میداند که ساخت یک کارخانه حداقل ۲ یا ۳ سال به طول میانجامد و بعد از ساخت باید با دیگر دستورهای دولت از قبیل تعیین حداقل دستمزد، تحریمهای احتمالی خارجی، قوانین وزارت کار و قوانین دست و پاگیر دیگری که هر روز تغییر میکند دسته و پنجه نرم کند، در عین حال به چه تضمینی همانطور که سود بانکی یکشبه و غیرکارشناسی و غیرمنتظره پایین آمد، بالا نرود؟ لذا تنها سود بانکی نیست که برای تولید کنند رغبت جهت سرمایهگذاری بوجود میآورد بلکه عوامل دیگر از جمله ثبات تصمیمگیریها نیز به شدت تاثیرگذار است. لذا افراد به ظاهر سرمایهگذاری هم که از منابع ارزان قیمت بانکها استفاده میکنند به هیچ عنوان آن را در تولید به کار نمیگیرند، چرا که با دلالی به راحتی میتوانند به سرعت و بدون دردسر به سود چند ده برابری دست یابند.
۵ - اما هدف دیگر دولت در کاهش سود بانکی استفاده مردم از تسهیلات ارزان است. این هدف هم متاسفانه محقق نخواهد شد زیرا اولا با درآمدهای موجود و مقدار قسطی که میتوان پرداخت کرد در نهایت یک فردی بتواند ۲۰میلیون تومان وام در یافت کند که همه میدانیم این وام برای تهیه مسکن بسیار کم است. در ضمن با این مقدار وام سرمایهگذاری هم نمیشود کرد زیرا که اگر توانستید یک مورد را برای سرمایهگذاری و تولید نام ببرید ! ولی میشود مصرف کرد! یعنی کالای مصرفی خرید، لذا بدون اینکه درآمد مردم افزایش یابد قدرت خریدشان افزایش یافته و این یعنی تقاضا برای خرید و از آنجا که هیچ کارخانهای نمیتواند چند روزه و حتی چندماه تولید را افزایش دهد (احتیاج به کارگر آموزش دیده و دستگاههای جدید دارد که زمان بر است) موجب افزایش قیمتها شده و افزایش قیمت یعنی تورم!
۶ - فرض کنید کالایی قیمت مشخصی دارد و فرض کنید به خاطر قیمت بالای آن شما توان خرید آن را ندارید. پس مقدار عرضه و خرید کالا مشخص است. حال اگر قیمت آن کاهش یابد و شما بتوانید آن را بخرید آنگاه شما هم به جمع خریداران آن میپیوندید و در حالی که مقدار عرضه کالا ثابت است تقاضا برای کالا افزایش پیدا میکند.
در این حالت یا برای خرید باید توی صف ایستاد یا باید سهمیهبندی شود یا قیمتش افزایش یابد (توجه داشته باشید تقاضا هیچوقت به سرعت افزایش پیدا نمیکند ولی به سرعت کاهش مییابد). در مورد وام نیز همینطور است. با بهره ۱۷درصد شاید شما جزو متقاضیان وام نباشید اما وقتی که ۱۲درصد شد، ارزان بودن وام شما را علاقهمند میکند که آن را تهیه کنید و شما هم به جمع متقاضیان وارد میشوید و این یعنی تقاضای بیشتر برای وام آنگاه از خود پرسیده اید که این حجم پول از کجا باید تهیه شود؟
۷ - شاید یک بهانه دولت برای کاهش نرخ بهره، کاهش هزینهها و سود بانکها است. اما دولت به جای کاهش سود بانکی میتواند بر بانکها مالیات وضع کند تا آسیبهای ناشی از کاهش سود بانکی گریبانگیر اقتصاد نشود.
۸ - اینکه بانکها از آشفته بازار موجود سود میبرند که تقصیر آنها نیست! خیلی از صنایع، شرکتها یا موسسات دیگر هم از آشفته بازارهای دیگری سود میبرند! مقصر سیاستگذاران این بازار آشفته هستند که این آشفته بازار را به وجود آوردهاند یا توانایی از بین بردن آن را ندارند.
۹ - اما در نهایت مشخص است که از شرایط خاص افراد خاص هم استفاده میکنند! و استفاده آن برای همه امکانپذیر نیست. تجربه نشان داده که با نظارت هم عملا امکان کنترل آن نیست و فقط شرایط را پیچیدهتر میکند.
ارسال نظر