کتابمعمای فراوانی (۲۴)
سهم گروههای سازمانیافته از رانت نفت
مترجم: دکتر جعفر خیرخواهان
بنابر این عمال سیاسی مسلط در کشورهای صادرکننده نفت، خارجیها و متحدان داخل آنها بودهاند که منافع قطعی در حفظ محوریت نفت دارند.
نویسنده: تری کارل
مترجم: دکتر جعفر خیرخواهان
بنابر این عمال سیاسی مسلط در کشورهای صادرکننده نفت، خارجیها و متحدان داخل آنها بودهاند که منافع قطعی در حفظ محوریت نفت دارند. سرانجام اینکه هزینههای سنگینی که ابتدا بر دوش شرکتها افتاد تا سلطه نفتی را برقرار سازند و زیانهای بالقوهای که فایدهبرندگان داخلی از نفت متحمل میشوند تا مجبور به تغییر فعالیتهایشان شوند آنچنان عظیم هستند که غلبه بر آنها بدون جنگ میسر نیست.
اگر امیدی برای مهار کردن نفتیشدن باقی بماند باید در ظهور دیگر گروههای سازمانیافته خصوصا نیروی کار جای گیرد که قدرت بیشمار شرکتهای نفتی و متحدان آنها را از طریق فشار آوردن برای استقلال از نفت بیاثر میسازد. با اینکه چنین گروههایی با پیامدهای مهم در روند تاریخی ظاهر گشتهاند، ویژگیهای توسعه کالایی، تاثیر زیانباری بر تمایل کارگران در به چالش کشیدن مدل اصلی توسعه دارد. از طرف دیگر، پویایی تولید نفت، ستیزهجویی نیروی کار را تشویق میکند. بخش محصور شده نفت، با کمک سرمایه خارجی، به آسانی هدف احساسات ملیگرایانه قوی قرار میگیرد. چون این دسته از کارگران اغلب در اجتماعاتی جدا افتاده از جامعه هستند که با همدیگر میخورند، میخوابند و کار میکنند، کاملا آماده برای سازماندهی هستند. ماهیت فنی کار آنها و مهارتهای تخصصی مورد نیاز به این معناست که کارگران را به راحتی نمیتوان جایگزین کرد: بنابراین آنها قدرت و اهرم چانهزنی بیشتری در مقایسه با کارگران جمعآوری دانه قهوه در یک اقتصاد کشاورزی دارند. این عوامل، احتمالی برای به چالش کشیدن مدل مبتنی بر نفت ایجاد میکند.
اما از سوی دیگر، سازمانهای کارگری قدرتمند که از این ترکیببندی منحصر به فرد ناشی شدهاند منافع ویژهای در حفظ سلطه صنعت نفت دارند. یک بار دیگر، ویژگیهای نفت علت را توضیح میدهد. چون اصلاحطلبان دولتی قادر به استفاده از رانتهای به چنگ آمده از شرکتهای نفتی هستند تا با کارگران سازمانیافته به سازش برسند، اتحادیهها علایق محکمی در دسترسی مداوم به دلارهای نفتی پیدا میکنند. نیروی کار صنعت نفت که دریافتیهای بیشتری از همتایان خود در سایر فعالیتهای تولیدی دارند و بنابر این نوعی اشرافیگری کارگری تشکیل دادند تمایل پیدا میکنند تا با اعمال نفوذ سیاسی از موقعیت ممتاز خویش دفاع کنند. شرکتهای نفتی خارجی سرانجام متوجه میشوند دادن امتیازات در زمینه حقوق کارگران، آسانتر از جنگیدن با کارگران است. آنها که حقیقتا نگران سرمایهگذاریهای بزرگ مقیاس خویش هستند عملا به دنبال یک اتحادیه قوی میروند تا جلوی ناآرامیهای جدی کارگران را بگیرد. اثرخالص این است که قدرتمندترین بخشهای کارگری، صاحب سهم ویژهای در مدل توسعه مبتنی بر نفت میشوند. هر چند این نیروی کار ممکن است به مقامات دولتی برای توزیع جدید و مطلوبتر درآمد نفت فشار آورد، آنها این کار را میکنند در عین حال که به الگوهای موجود توسعه نفتی احترام میگذارند نه اینکه بخواهند چالشهایی در برابر مدل اصلی به وجود آورند.
اما برخی گروههای سازمانیافته، مشوق عدالت و متنوع ساختن اقتصاد هستند. از این اصطلاحات به جای توزیع گسترده رانت نفت استفاده میشود و این واقعیت را بازتاب میدهند که رانت نفت، دارایی مشترک همه ملت است. اما به دلیل ویژگیهای نفت که باعث تعضیف صنعت و کشاورزی میشود، و از برخی جهات چنین گروههایی وابستگی مستقیمی به درآمد نفت ندارند، در شرایط دشواری هستند تا یک مبنای اقتصادی کاملا محکم پیدا کنند که جدای از نفت باشد. حتی اگر این گروهها قبل از شروع توسعه مبتنی بر نفت وجود داشته باشند آنها قادر به رقابت پیروزمندانه با گروههای قدرتمند نفتی نخواهند بود. آنها یا از پای در میآیند یا از طریق ایجاد اشتغال، موانع حمایتی بالا یا سایر انواع یارانههای مبتنی بر نفت در بخشهای غیر نفتی استخدام و خریداری میشوند.
چون رانتهای نفتی از طریق اتصال و پل زدن به دولت نصیب گروهها می شود، رفتار مشخص بنگاههای اقتصادی، طبقه متوسط و سازمانهای کارگری در کشورهای تولیدکننده نفت، یافتن نفوذ سیاسی برای رسیدن به منافع اقتصادی است. در نقطه مقابل، کشورهای صادرکننده محصولات کشاورزی یا صنعتی هستند که منبع اصلی تولید معمولا در مالکیت بخش خصوصی بوده، درآمدها غیر متمرکزتر هستند و نفوذ غالبا به سمت چندین مرکز سوق یافته است. در کشورهای صادرکننده نفت، بنگاههای اقتصادی، گروههای حرفهای و کارگران ابتدا برای دستیابی به دولت رقابت میکنند اما همکاری علیه شرکتهای نفتی خارجی، با تضمین آرامش اجتماعی، در نهایت منافع بیشتری برای این فعالان داخلی فراهم میکند. در جایی که ویژگیهای بخش نفت چنین گروههای سازمان یافته قوی به وجود میآورد و در جایی که رانتهای هنگفت از خارج میتواند چانهزنی حاصل جمع صفر که از ویژگیهای دیگر کشورهای در حال توسعه است را تا حد زیادی فرونشاند، در نهایت به نفع مجموع این گروهها است تا روابط همبستگی و تکراری با همدیگر و با دولت برقرار سازند که قواعد قابل پیشبینی حکمرانی و توزیع قابل پیشبینی قدرت و منابع را ترغیب و تشویق کند.
این که چنین همکاری بر اساس رفتار رانتجویی سیاسی همه جاگیر است، پاشنه آشیل آن است که در نقشها، عادات و رفتار قابل پیشبینی گروههای سازمانیافته، بنگاهها و افراد جلوهگر میشود. سهم آنها از رانت نفت بستگی به نفوذتراشی در دولت، وضع موانع تعرفهای بالا، واردات ارزان قیمت، قراردادهای نان و آبدار و یارانهها دارد. این اهداف، انگیزههای قدرتمندی برای آنها است تا روابط محکمی با سیاستمداران و دیوانسالاران برقرار سازند با این قصد که در مقابل منافع دریافتی، کمکها و حمایتهایی عرضه دارند. البته چنین رانتجویی همان فرمول کلاسیکی برای فساد است که در ذات خود تقاضاهای جدیدی به وجود میآورد. آن همچنین نقطه مقابل ساز و کارهای بازار کار و تصمیمگیری اقتصادی مولد است که برای ایجاد یک پایه تولیدی خودکفا و مجزا از نفت لازم است.
ارسال نظر