صنایع کوچک و متوسط و لزوم ایجاد خوشه‌های صنعتی

حسین صبوری

یکی از مباحث مربوط به گذار از عقب‌ماندگی اقتصادی به یک اقتصاد توسعه‌یافته در حوزه انتخاب یک استراتژی مشخص بین محوریت دادن به صنایع بزرگ و یا صنایع کوچک است. استراتژی «کوچک زیباست» با اشاره به نرخ بالای بیکاری در کشورهای در حال توسعه و پیامد ناگزیر آن یعنی مهاجرت روستائیان به شهرها بر ضرورت تکیه بر صنایع کوچک تاکید دارد که می‌تواند فرصت‌های ارزان اشتغال را در روستاها و شهرهای کوچک ایجاد کند. انتخاب این استراتژی در برخی از کشورها به موفقیت‌های خیره‌کننده منجر شده است ولی در عین حال در برخی از کشورها نیز ناموفق بوده است. این مقاله علل موفقیت و ناکامی کشورهای مختلف در سایه این استراتژی را بررسی می‌کند.

استراتژی «‌کوچک زیباست‌» ابتدا توسط شوماخر، اقتصاددان آلمانی در ادبیات اقتصادی مطرح گردید. در این استراتژی به طور خلاصه بر این تاکید می‌شود که مهم‌ترین مساله کشورهای جهان سوم‌، بیکاری و افزایش مهاجرت روستاییان به شهرها است. لذا برنامه‌ها و سیاست‌های صنعتی می‌بایست در راستای کاهش بیکاری و بهبود وضع اکثریت مردم باشد. با توجه به این هدف، وی معتقد است که اولا فرصت‌های اشتغال باید در مناطق روستایی و شهرهای کوچک و متوسط به وجود آید‌، ثانیا این فرصت‌ها به طور متوسط باید به اندازه کافی ارزان باشد‌، ثالثا با توجه به اینکه جمعیت کشورهای در حال توسعه از آموزش کافی بر‌خوردار نیست و نرخ بی‌سوادی بالاست‌، روش‌های تولید باید به نسبت ساده باشند. رابعا روش‌های تولید باید به صورتی باشد که از منابع محلی استفاده کند و در نهایت وی معتقد است که اهداف فوق از رهگذر ایجاد صنایع کوچک و متوسط قابل تحقق است‌. یکی از مهم‌ترین مزیت‌های صنایع کوچک و متوسط‌، استعداد بالقوه آنها در برقراری رابطه بین تولیدات بخش کشاورزی و بخش صنعت است. صنایع کوچک و متوسط در هر دو زمینه فرآوری محصولات کشاورزی و تولید ماشین‌آلات و وسایل مورد‌نیاز برای استفاده در بخش کشاورزی سهم مهمی را ایفا می‌کنند‌. پیشرفتهای سریع کشورهای در حال توسعه نظیر کره‌جنوبی‌، تایوان‌، مالزی‌، هندوستان‌، ترکیه‌، اندونزی و ده‌ها کشور دیگر نشان‌دهنده این است که با برنامه‌ریزی‌های جامع‌، اتخاذ سیاست‌های اصولی در جهت تقویت کارآفرینی و ایجاد انگیزه در جهت جذب کارآفرینان می‌توان خلا اشتغال و رشد صنعتی کشور را پر کرد. با مروری بر علل پیشرفت کشورهای صنعتی چون آلمان‌، ژاپن‌، آمریکا‌، انگلیس و دیگر کشورهای پیشرفته صنعتی می‌توان دریافت که صنایع کوچک و متوسط در این کشورها به عنوان پایه‌های اصلی رشد و توسعه و دستیابی به صنایع فوق مدرن بوده است.

طرفداران نظریه «‌عامل اشتغالزایی صنایع کوچک و متوسط‌» سهولت گسترش صنایع کوچک و متوسط در کشورهای کمتر توسعه‌یافته را در سه عامل زیر می‌دانند:

الف‌) سرمایه اندک‌: چون ضریب سرمایه در واحدهای کوچک و متوسط صنعتی پایین‌تر از واحدهای بزرگ است‌، لذا احداث این‌گونه واحدها به سرمایه کمتری نیاز دارد و بدین ترتیب می‌توان با جذب سرمایه‌های اندک موجود در جامعه‌، واحدهای مذکور را ایجاد کرد.

ب) عدم نیاز به تخصص بالا‌: به علت مکانیکی بودن ابزار و ماشین‌آلات بخش قابل‌توجهی از واحدهای کوچک صنعتی‌، این‌گونه واحدها نیاز چندانی به نیروی انسانی با تخصص بالا ندارند‌، لذا بخشی از صنایع کوچک و متوسط قادرند نیروی انسانی نیمه‌ماهر و غیر‌ماهر بیشتری را جذب کرده و میزان اشتغال را افزایش دهند.

ج) بازار ساده فروش محصولات‌: عموما تولیدات واحدهای کوچک و متوسط صنعتی را کالاهای مصرفی بی‌دوام تشکیل می‌دهند که به علت پایین بودن قیمت تمام شده تولید‌، این‌گونه مصنوعات به سهولت در بازار به فروش رسیده که این خود موجب رشد سطح تولید در صنایع کوچک و متوسط خواهد شد‌. قطعا پیامد این رشد‌، ایجاد فرصت‌های جدید شغلی در اینگونه واحدها است. در نتیجه در یک دوره برنامه‌های میان‌مدت‌، سطح اشتغال در کشور افزایش یافته و همگام با گسترش کارگاه‌های کوچک و متوسط صنعتی‌، شدت بحران بیکاری در جوامع در حال توسعه کاهش می‌یابد.

یکی از معضلات کشورهای در حال توسعه از جمله ایران‌، وجود نیروی بیکار و نرخ بالای آن است. با توجه به اینکه این کشورها از منابع عظیم و پتانسیل‌های بالقوه انسانی و طبیعی برخوردارند‌، وجود نرخ بیکاری حکایت از وجود موانع گوناگون بر سر راه سرمایه‌گذاری با استفاده از سرمایه‌های ملی و پتانسیل‌های بالقوه در این کشورها دارد. از دهه ۱۹۷۰ به بعد اغلب اقتصاددانان توسعه برای رفع این مشکل و فائق آمدن بر بحران مزمن بیکاری در جهان سوم‌، بطور مداوم بر گرایش به صنایع کوچک و متوسط به عنوان «‌عاملی اشتغالزا» تاکید نموده‌اند. «‌جون رابینسون‌» استفاده از صنایع کوچک و متوسط را بر ای از میان بردن تدریجی بیکاری و بیکاری پنهان پیشنهاد می‌کند. وی از چین، به عنوان کشوری نام می‌برد که توانسته است با تمهیداتی در مورد صنایع کوچک روستایی‌، میزان بهره‌وری و اشتغال خود را افزایش دهد. رابینسون معتقد است که کشور چین به دلیل توجه به صنایع کوچک کاربر هیچ‌گاه احساس بیکاری نمی‌کند.

« گورنار میردال‌» نیز اظهار می‌دارد که توسعه صنعتی و گسترش صنایع کوچک و متوسط همراه با افزایش جمعیت فعال شاغل در مشاغل صنعتی‌، بیانگر رشد درآمد سرانه ملی است. یونیدو در گزارش سالانه خود ضمن اعلام تجربه شکست صنایع بزرگ در ایجاد اشتغال‌، توصیه می‌کند که برای حل معضل بیکاری در کشورهای در حال توسعه‌، از حمایت مالی برای توسعه صنایع کوچک و متوسط استفاده شود.

از اواسط دهه ۱۹۶۰ نظریه‌پردازان غربی اقتصاد توسعه‌، در جهت دستیابی به یک راه‌حل مطلوب برای مقابله با بحران فزاینده بیکاری در کشورهای کمتر توسعه‌یافته‌، توجه خود را به «‌صنایع کوچک و متوسط‌» به عنوان یک «‌عامل اشتغالزا» معطوف داشتند. از اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰‌، این نظریه در سطوح و لایه‌های تخصصی سازمان ملل مورد بحث و تایید قرار گرفت.

با در پیش رو داشتن تجربه موفق کشور تایوان‌، سازمان یونیدو عملا نقش متولیگری گسترش صنایع کوچک و متوسط در کشورهای در حال توسعه را به عهده گرفت و حمایت از احداث واحدهای کوچک و متوسط صنعتی در این گروه از کشورها را در برنامه‌ریزی کلان خود لحاظ نمود.

بنابراین برای دستیابی به اهداف صنعت کشور به ویژه صنایع کوچک و متوسط‌، باید قبل از هر اقدامی موانع اصلی و کلیدی سرمایه‌گذاری در تولید‌، شناسایی و با اصلاح و برطرف نمودن این موانع‌، بسترهای مناسب و کارآمد برای جلب سرمایه‌گذاری مولد فراهم شود.

اما باید توجه داشت که بزرگترین معضل بنگاه‌های کوچک و متوسط (‌SMEs‌)‌، دستیابی به مقیاس‌های مناسب تولید است، بسیاری از این واحدها صرفه به مقیاس نداشته و به‌همین دلیل نمی‌توانند شرایط لازم برای پایداری و رقابت خود را در بازارها به ‌وجود بیاورند.

از دیگر مشکلات عمده بنگاه‌های کوچک و متوسط، که به‌ویژه در کشور ما شدت بیشتری دارد، ضعف نهادهای خدماتی و پشتیبان یا نهادهای خدمات کسب و کار است. واحدهای کوچک توانایی آن را ندارند که به‌طور مستقل مسائل مالی، فنی، بازاریابی، فروش و غیره خود را حل کنند، بلکه لازم است به‌گونه‌ای این نوع خدمات حیاتی را بیرون از مجموعه خود دریافت کنند. علت شکست بسیاری از سرمایه‌گذاری‌ها در صنایع کوچک و متوسط نیز به‌همین مساله باز می‌گردد، چرا که سرمایه‌گذاران در ابتدا به‌علت ناآگاهی از مسائل فنی، اقتصادی، مدیریتی، بازاریابی و غیره، هزینه‌های مربوط به این حوزه‌ها را در محاسبات خود نادیده ‌گرفته و به علت پیچیدگی این‌گونه خدمات، از توانایی انجام آنها در سطح مطلوب نیز برخوردار نیستند.

در قالب خوشه‌های صنعتی، مشکلات فوق مرتفع خواهند شد. زیرا از سویی به‌علت تجمع واحدهای همگن، تولید در مقیاس‌های اقتصادی و انبوه صورت خواهد گرفت و از سوی دیگر انواع خدمات کسب‌‌و‌کار در قالب موسسات و واحدهای مشاوره فنی، مالی، بازاریابی، خرید، فروش و غیره به طور طبیعی و یا با هدایت و تدبیر دولت، در درون خوشه‌ها شکل می‌گیرند.

به‌‌رغم آنکه به‌طور طبیعی و تاریخی بسیاری از حرفه‌های رایج پر رونق در ایران به‌ صورت متمرکز در مناطقی خاص مجتمع هستند (مانند نساجی در یزد و اصفهان و چرم در تبریز)، ولی به دلایل متعدد در کشور، خوشه‌های صنعتی به معنای نوین کلمه وجود ندارد. یعنی هنوز از تمامی ظرفیت‌ها و امکانات این بنگاه‌ها برای همکاری و هم‌افزایی بین آنها در قالب یک مجموعه واحد استفاده نشده است.

علت اساسی این معضل آن است که دولت به‌عنوان بزرگ‌ترین بازیگر صحنه اقتصادی کشور، نه تنها تاکنون هیچ سیاستی برای کمک به شکل‌گیری خوشه‌های صنعتی نداشته است، بلکه با اتخاذ برخی راهکار‌ها به این روند طبیعی و تاریخی نیز ضربه زده است. واقعیت آن است که تاکنون سیاستی در سطح کلان صنعت کشور در جهت ترویج و توسعه مزیت‌های منطقه‌ای و تمرکز جغرافیایی واحدهای همگن وجود نداشته است.

از سوی دیگر، فعالیت‌ها و دخالت‌های گسترده دولت در اقتصاد، تمرکز‌گرایی شدید، سیاست‌های تخصیص ارز، اعطای مجوز تا سقف نیاز که همگی بدون ملاحظه مزیت‌های هر ناحیه‌ اعمال شده‌اند، همه‌ و همه سیاست‌هایی بوده‌اند که اجرای آنها در دهه‌های اخیر به ضعف توسعه منطقه‌ای و خوشه‌های صنعتی در کشور انجامیده ا‌ست.

ایجاد خوشه‌های صنعتی به دو عامل احتیاج دارد: یکی تلاش برای تمرکز جغرافیایی واحدهای همگن و دیگری اتخاذ تدابیری در جهت ایجاد ارتباط و هم‌افزایی این بنگاه‌ها و سازمان دادن به آنها در قالب مجموعه‌ای واحد.

با توجه به وجود خوشه‌های جنینی و ناقص در بسیاری از مناطق کشور به‌نظر می‌رسد، اقدام در جهت سازماندهی این واحدها در قالب خوشه‌های صنعتی از طریق اعطای کمک‌های مشاوره‌ای و ایجاد نهادهای خدماتی و پشتیبان می‌تواند به رشد این مجموعه‌ها و افزایش ارتباطات هم‌افزایی بین آنها بیانجامد. بنابراین نخستین اقدام لازم برای توسعه خوشه‌های صنعتی در کشور، کمک به سامان یافتن واحدهای موجود در قالب یک خوشه صنعتی است.

علاوه ‌بر این، در برخی موارد، ایجاد شهرک‌های تخصصی می‌تواند به تمرکز واحدها و ایجاد ارتباطات موثر در مسیر توسعه هر بنگاه و در نهایت توسعه کل مجموعه کمک کند.