بادهای دگرگونی: ملیسازی منابع و تغییر توازن قدرت به نفع شرکتهای ملی نفت
ترجمه: محمدرضا مهدیزاده
صنعت نفت و گاز در بحبوحه یک تحول اساسی قرارداد که متاثر از مجموعه عواملی از قبیل کاهش تقاضای انرژی آسیا در سال ۲۰۰۴، طوفانهای سال ۲۰۰۵ در خلیج مکزیک و سرعت پایین اکتشافات کنونی است. این عوامل که با تردیدهای سیاسی، تهدید زیرساخت تولید و توزیع نفت با ناآرامیهای داخلی و دسترسی محدود شرکتهای بینالمللی نفتی(IOCs) به منابع عظیم نفتی خاورمیانه و شوروی سابق ارتباط یافتهاند طلایهدار پدیدهای شدهاند که به عنوان «عصر اضطراب تامین انرژی» موسوم شده است.
نوشته: پیت استارک
ترجمه: محمدرضا مهدیزاده
صنعت نفت و گاز در بحبوحه یک تحول اساسی قرارداد که متاثر از مجموعه عواملی از قبیل کاهش تقاضای انرژی آسیا در سال ۲۰۰۴، طوفانهای سال ۲۰۰۵ در خلیج مکزیک و سرعت پایین اکتشافات کنونی است. این عوامل که با تردیدهای سیاسی، تهدید زیرساخت تولید و توزیع نفت با ناآرامیهای داخلی و دسترسی محدود شرکتهای بینالمللی نفتی(IOCs) به منابع عظیم نفتی خاورمیانه و شوروی سابق ارتباط یافتهاند طلایهدار پدیدهای شدهاند که به عنوان «عصر اضطراب تامین انرژی» موسوم شده است. در مجموع، قیمتهای بالاتر نفت و فشار رو به تزاید سیاسی، همراه با کمی از احساسات ضد آمریکایی و تقاضای فرآینده انرژی در بازار آسیا (به ویژه در چین)، کشورهای تولیدکننده نفت را به افرایش کنترل منابع نفت و گاز خود برانگیخته و آنها را به سوی ملیسازی منابع نفتی میراند. تلاش جهانی حاصله از سوی شرکتهای بینالمللی نفتی و شرکتهای ملی نفت برای منابع ایمن هیدرو کربنی چشمانداز رقابتی این صنعت را به صورت قابل توجهی دگرگون کرده است، که این امر به نوبه حوزه باعث تغییر عظیمی در توازن قدرت مطلوب شرکتهای بینالمللی نفتی (NOCs) و حاکمیت افق و چشماندازهای جدید بر گفتوگوها و مشارکتها شده است. شرکتهای ملی نفتی (NOCs) دیگر برای تامین منافع دراز مدت ملی خودشان فقط ادارهکننده منابع هیدروکربنی دولتی نیستند، آنها به لحاظ بینالمللی نیز در حال گسترش هستند تا منابع انرژی مازادی را تضمین کنند که برای رشد اقتصادی پایدار کشورهایشان ضروری است. به عبارتی دیگر شرکتهای ملی نفت (NOCs) در حال تبدیل به شرکتهای بینالمللی اکتشافی هستند که با شرکتهای بینالمللی نفتی (s IOC) در داخل کشورهایشان و در بازار جهانی در رقابتند.
اثرات تغییر پارادایم
با در نظر گرفتن اینکه دولتها و شرکتهای ملی نفت (NOCs) که بیش از ۸۰درصد منابع نفتی کنونی جهان را در کنترل دارند در حال توسعه و ارتقای پالایشگاهها و زیرساختهای خود هستند و منابع گازی را توسعه میدهند، اثر تغییر پارادایم (مذکور در بالا) قابل تاملتر میگردد. اما مساله همیشه این نبوده است. در گذشته وقتی قیمتهای نفت کاهش یافت سرمایهگذاری در اکتشاف تنزل پیدا کرد و دولتها تمایل داشتند تا مشوقهایی را (از قبیل کاهش نرخ مالیات و مشارکت دولتی یا کاهش بهره مالکانه) برای جذب سرمایهگذاریها ایجاد کنند، در سال ۲۰۰۳ که قیمتهای نفت رو به افزایش نهاد این اوضاع به طور کلی تغییر کرد. بسیاری از کشورها و در وهله نخست کشورهای صاحب منابع عظیم نفتی از قبیل روسیه، نیجریه و ونزوئلا تغییر جهت دادند و مالیاتها را بالا بردند و یا مشارکت دولت در امتیازات نفتی را افزایش دادند.
در الجزایر (که قبلا به عنوان یکی از کشورهای بسیار استقبالکننده از سرمایهگذاران خارجی انرژی شناخته میشد) قانون دولتی جدیدی در ابتدای سپتامبر ۲۰۰۶ تصویب شد. این قانون با توجه به اینکه از ایفای نقش سونا تراچ Sonatrrach (شرکت ملی نفت الجزایر) حمایت میکند، تصریح میکند که سونا تراچ سهم ۵۱درصد را در تمام پروژهها بالا دستی و نیز پروژههای پالایشگاهی و خط لوله در اختیار خواهد گرفت. به تازگی دولت ولادیمیر پوتین به صورت غیر منتظرهای مناقصههای تمام ۵ درخواستدهنده خارجی (کونکوفیلپس، شورون، استات اویل، نوروسک هیدرو و توتال) را که هنوز برای گرفتن سهمی در توسعه میدان فوقالعاده عظیم Shtokman در رقابت هستند رد کرده است. دولت روسیه برای به دست آوردن کنترل بیشتر بر دارندگان منابع نفتی مجوزهای زیست محیطی مربوط به فاز دوم طرح ساخلین دو را که توسط شرکت شل انجام میشود لغو کرده است و بدنبال آن است تا با اکسون موبیل که رهبر پروژه ساخالین است به هیمن سیاق رفتار کند. نتیجه: مادامی که قیمتهای نفت بالاتر از ۵۰دلار در هر بشکه باقی بماند کشورهای تولیدکننده نفت تحت فشار زیادی جهت به دست گرفتن کنترل بیشتر منابع هیدروکربنی خود قرار خواهند گرفت که نشانه خوبی برای مشارکت شرکتهای بینالمللی نفتی نیست.
امتیازات صاحبان منابع نفتی
پس از گذشت یک دهه از گسترش بینالمللی بینظیر شرکتهای ملی نفت (به ویژه شرکتهای ملی نفت آسیایی) چالش رقابتی برای شرکتهای بینالمللی نفتی (IOCs) هراسناک میشود. حیطه گسترش شرکتهای ملی نفت با جایگاه آنها به عنوان بهرهبردار نزدیک به ۳۰درصد اکتشافات بالقوه و عظیمی (بیشتر از ۲۵۰میلیون بشکه نفت) مشخص میشود که باید در طول ۲۰۰۸-۲۰۰۶ حفاری شوند. این بزرگی با سهم اکتشافاتی که در دست سرآمدان نفتی و شرکتهای مستقل بزرگ قرار دارد برابری میکند. شرکتهای ملی نفت با فعالیت در قالب یک مجموعه قوانین جداگانه، حصول مشوقهای انگیزشی مختلف و با حمایت از سوی دولتهایشان، میتوانند روابط مساعد دولت با دولت یا شرکت ملی نفت با شرکت ملی نفت را (در سطح جهانی) دگرگون سازند. این روابط همزیستانه به شرکتهای ملی نفت توان مذاکره در معاملاتی را میدهد که اصولا میتوانند به حذف رقابت بینجامند و برخلاف شرکتهای بینالمللی نفتی، شرکتهای ملی نفت نوعا نه مسوولیت سهامداران را دارند و نه به یک هیاتمدیره گزارش میدهند. تمرکز شرکتهای ملی نفت نه بر سود بلکه بر منابع انرژی برای حفظ و ثبات اقتصادهای در حال رشد ملی آنهاست. این کار امتیاز مالی توانایی ارائه پیشنهاد مناقصه با سهم تولید پایین یا نرخ کم بازگشت سرمایه را به آنها میدهد که باعث میشود بتوانند در حاشیه سودهای بسیار کم فعالیت کنند. شرکتهای ملی نفت (NOCs) با حمایت دولت نیز ممکن است پاداشهای قابلتوجهی را به صورت سرمایهگذاریهای زیرساختی ارائه کنند که با فعالیتهای یک شرکت بینالمللی نفتی جور در نمی آید. شرکتهای ملی نفت با دسترسی به سرمایه ارزان، کار کمقیمت و سیاستهای داخلی که دسترسی شرکتهای بینالمللی نفتی را به منابع تحت کنترل دولت محدود میکند، از قدرت چانه زنی کاملا ممتاز و متمایزی برخورد دارند. اثر پر تکاپوی پیشنهاد مناقصه توسط شرکتهای ملی نفت آسیایی (در وهله نخست شرکتهای ژاپنی و هندی) در مرحله اول فاز ۴ EPSA لیبی یک نمونه برجسته است. در می۲۰۰۶ Irena Agalliu تحلیل گر حقوقی ارشد شرکت IHS گزارش کرد که متوسط سهم تولید پیشنهاد شده در این دور ۱۳درصد بود و تقریبا نیمی از بلوکهای اکتشافی پیشنهاد مناقصه کمتر از ۱۰درصد (سهم تولید) را به دست آورد. شرکتهای ملی نفتی آسیایی تمام پیشنهادات (مناقصه) تک رقمی را ارائه کرده بودند. با در نظر گرفتن متوسط پیشنهاد ۱۳درصد سهم تولید در یک میدان ۲۰میلیون بشکهای و یک قیمت مشخص ۴۰دلار در هر بشکه، در دور دوم مناقصه فاز ۴ پروژه EPSA عایدی دولت ۳۰درصد افزایش یافت و نرخ بازگشت سرمایه داخلی مناقصهدهنده تا ۳۱درصد در مقایسه با دور سوم EPSA کاهش یافت.
شرکتهای بینالمللی نفت چگونه باید رقابت کنند؟
این کار آسان نخواهد بود اما شرکتهای بینالمللی نفتی باید کسب و کارشان را با کار در الگویی جدید منطبق کنند که مستلزم انعطاف و تفکر نوآورانه است. مهارتهای مدیریت پروژه، دانش و تکنولوژیهای شرکتهای بینالمللی به آنها اجازه خواهد داد تا در آبهای عمیق و محیطهای قطبی، در پروژههای خط مقدم و عظیم مخازن غیر متعارف و عرصههای نوین دیگری که تخصص منحصر به فرد آنها است به موفقیت نایل شوند. سوای از تصور جزیی از فیلی چون انرژی و در تاریکی، یک چیز درست است: اینکه جهان تغییر کرده است و فقط یک بازار نفتی جهانی وجود دارد. دیگر برای کشورها (چه شرکتهای ملی چه بینالمللی نفتی) عمل کردن در خلاء یا نفع کوتاه مدت امکانپذیر نیست. مشارکت و همکاری نوآورانه احتمالا مهمترین مسیرهای یک وضعیت برد - برد برای تمام طرفها است.
ارسال نظر