جرقههای درخشان استعداد
مترجم: فرزانه سالمی- در سال ۱۹۶۹ میلادی وقتی اولین فرزند «لازلو پولگار» به دنیا آمد، او عقاید خاصی در مورد تربیت فرزندان داشت. او شهروند کشوری کمونیستی به نام بلغارستان به شمار میآمد و کتابی با عنوان «بااستعدادها را بیاورید!» به رشته تحریر درآورده بود و یکی از جملات مورد علاقهاش هم این بود: «نابغهها تربیت میشوند. هیچکس نابغه به دنیا نمیآید.»
لازلو در مورد تئوریهای شطرنج اطلاعات خاصی داشت و در همین راستا کار تعلیم آن به «سوزا»ی کوچک را آغاز کرد و روزانه ده ساعت به او آموزش میداد. دو دختر بعدی لازلو هم به همین ترتیب آموزش یافتند و هر سه آنها هم به شطرنجبازان قهاری در سطح جهان تبدیل شدند. جوانترین آنها «جودیت» هم در حال حاضر مقام سیزدهم شطرنج بازان در دنیا را به خود اختصاص داده و بزرگترین بازیکن زن شطرنج در سطح جهان به شمار میآید.
آیا همین روش میتوانست در مورد سه بچه دیگر هم جواب بدهد؟ اگر امکان آن وجود دارد که هر بچه ای به یک ستاره شطرنج باز تبدیل شود، میتوان با قاطعیت آموزشهایی را که در حال حاضر در سطح جهان ارائه میشود، نوعی اتلاف وقت و هزینه دانست! این در حالی است که آمریکا مدتها است که برنامه «استعداد یابی» را مورد توجه قرار داده و براساس آزمونهای مختلف و توصیه معلمان، کودکانی را برای آموزشهای پیشرفته، کلاسهای تابستانی و برنامههای دیگر انتخاب میکند. البته قرار است این برنامهها مورد توجه بیشتری هم قرار گیرند. در همین راستا بوده که جورج بوش رییسجمهور آمریکا نیز در جریان نطق سالانه خود درسال ۲۰۰۶ میلادی برنامههایی را در این خصوص اعلام کرده است. براین اساس، ۷۰هزار آموزگار دبیرستان برای برگزاری دورههای پیشرفته برای دانشآموزان منتخب در ریاضی و علوم تعلیم میبینند.
این دقیقا همان اتفاقی است که در مورد علوم فضایی نیز افتاد. رقابت فضایی میان قدرتهای بزرگ جهان باعث شد که کنگره آمریکا بودجه تحقیقات و آموزش فضایی را افزایش دهد زیرا حتی تصور اینکه چین و هند صدها هزار مهندس و دانشمند را در این عرصه تربیت کند به شدت برای آمریکا هراسآور است. فلسفهای که پشت این سیاستها پنهان شده این است که استعداد یک مقوله ذاتی است، که میشود آن را تشخیص داد و راه رشد آن را هموار کرد. در آمریکا ردههای «نسبتا باهوش»، «بسیار باهوش»، «استثنایی»، و «نابغه» برای توصیف استعداد مورد توجه قرار گرفته است. گفته میشود تنها راه تقویت آن «استعداد ذاتی»، یکی به هنگامی است که جنین در رحم مادر قرار دارد و دیگری نیز به محدوده زمانی سالهای آغازین زندگی اختصاص دارد.
در انگلیس مساله شکل دیگری دارد. سیاستهای انگلیس معمولا مساواتطلبانه هستند و به همین جهت، آموزگاران انگلیسی با آموزشهای جداگانه برای دانشآموزان بااستعداد مخالفند و میگویند برنامههای اضافی را باید به دانشآموزان عقبمانده و کماستعداد اختصاص داد. اما در سال ۲۰۰۲ میلادی، دولت انگلیس هم آکادمی ملی جوانان بااستعداد و باهوش را تشکیل داد. بر اساس برنامههای این آکادمی، کلاسهای تابستانی و فوقبرنامه برای دانشآموزان بااستعدادی که از سوی مدارس معرفی شده باشند برگزار میشود. اما تاکنون این برنامه چندان موفقیتآمیز نبوده است و در هر ده مدرسه، تنها هفت مدرسه به معرفی تعداد قلیلی از این دانشآموزان روی آوردهاند. البته در سال گذشته میلادی دولت انگلیس فعالیت بیشتری داشت و بخشنامهای را به مدارس ابلاغ کرد که براساس آن، ده درصد از دانشآموزان که «بااستعداد» شناخته میشوند باید از هر مدرسه معرفی شوند.
انتخاب دانشآموزان بااستعداد در کشورهای کمونیستی سابق هم شکل جدیدی یافته است. در گذشته، افراد با استعداد در این کشورها را از خانه و خانواده شان جدا میکردند تا در جهت «افتخار آفرینی برای ملت» به کار گرفته شوند. اما به هرحال، مخالفت با ارائه آموزشهای خاص به افراد با استعداد هنوز هم در برخی کشورها شایع است. مثلا در کشورهای اسکاندیناوی، اعتقاد به تواضع و وحدت اجتماعی آنقدر زیاد است که ایده ارائه آموزشهای استثنایی را به شدت کمرنگ میکند.
در ژاپن نیز این باور وجود دارد که تمام کودکان با استعدادهای ذاتی مشابه به دنیا میآیند و باید به یک اندازه آموزش ببینند. به همین جهت تا مرحله آموزش اجباری در ژاپن، تمام این بچهها به یک ترتیب و براساس برنامه مشابهی آموزش میبینند. از آن دسته از دانشآموزانی که در یادگیری سریعتر هستند این انتظار میرود که به همکلاسیهای خود در یادگیری کمک کنند. در چین نیز آموزشهای اضافه بر سازمان وجود دارد اما انتخاب آن کاملا اختیاری است. هرکسی میتواند در این دورهها ثبتنام کند و تنها شرط آن هم حضور مرتب است.
آمار تاکنون نتوانستهاند سرنخی در مورد اینکه کدام سیستم آموزش بهتر است به دست دهند. عوامل پیش بینی نشدهای نیز بر این روند تاثیر میگذارند. مثلا در انگلیس انتخاب مدرسه چندان اختیاری نیست اما والدین کودکان طبقه متوسط سعی میکنند محل زندگیشان را در حوالی بهترین مدارس انگلیس تعیین کنند. والدین ژاپنی هم برنامههای غیرمدرسهای و آموزشهای خصوصی را مورد توجه خاصی قرار داده اند. آن اعتقادات مساویطلبانه در کشورهای اسکاندیناوی هم در مناطقی که ترکیب جمعیتی متنوع و معلمان نسبتا معمولی را به خود ببیند تغییرات زیادی را تجربه میکند.
آقای پولگار معتقد بود که از هر کودکی میتوان با آموزش مناسب، شروع زودهنگام آموزش، و تمرین زیاد، نابغه ساخت. شاید حق با او باشد.
منبع: Rastak.com
ارسال نظر