منبع: اکونومیست

مترجم: ندا ناجی

دیوید لایبسون: ابهامات اخلاقی پیامدهای خارجی منفی دارد

تمام محققان آکادمیک - از جمله اقتصاددانان - باید با روی باز از افشای منافع احتمالی شان در صورت وجود استقبال کنند. اگر چنین شفافیتی در کار نباشد تمام تحقیقات زیر سایه شک و تردید منافع فرو می‌رود. محققانی که دارای منافع خاص هستند باید متعهد به افشای آنها باشند، و از این طریق پیامد خارجی عدم‌شفافیت‌شان را بر دوش دیگران تحمیل نکنند. لارنس کوتلیکوف: اقتصاددان‌ها باید قوانین کاری داشته باشند و باید با خودشان صادق باشند

اقتصاددان‌ها هم مثل صاحبان هر حرفه دیگری باید قوانین اخلاق حرفه‌ای داشته باشند. حرفه اقتصاد هم‌اکنون چنین قوانینی دارد و اکثریت بزرگ اقتصاددانان ناظر و مراقب رعایتش هستند. اقتصاددان‌ها این قوانین اخلاقی را سیاه و سفید نمی‌بینند (قوانین نوشته شده‌ای نیست)، بلکه اینها را از مشاهده رفتار اقتصاددانان پیشکسوت یاد گرفته‌اند که در گزارش‌های خود درباره محل کارشان، منابعی که برای گزارش گرفته‌اند و مواردی از این قبیل را توضیح می‌دهند. فکر می‌کنم که داشتن مجموعه قوانین مکتوب هم مهم است و انجمن اقتصاددانان آمریکا مسوولیت دارد که چنین کاری را انجام دهد، اما این واقعیت که تاکنون هیچ قانونی مکتوب نشده است دلیل نمی‌شود که برخی اقتصاددان‌ها، بخواهند درباره کوتاهی‌هایی که در گزارش‌هایشان تا به حال داشته‌اند عذر و بهانه بتراشند. برخی نشان داده‌اند که در موضوع گزارش‌شان ذی‌نفع نیستند در صورتی که واقعیت خلاف این بوده است. این پدیده یک لغزش اخلاقی است که خیلی هم صریح و روشن است.

علاوه بر شفاف‌سازی منافع شخصی احتمالی در تحقیقات و گزارش‌ها، اقتصاددانان باید به عنوان بخشی از اخلاق حرفه‌ای درباره زندگینامه، سوابق کاری و وب‌سایت‌هایی که کار می‌کنند یا مطلب می‌نویسند نیز اطلاعات ارائه کنند. اگر به عنوان شاهد در برابر نهادهای دولتی حاضر می‌شوند، باید گواهی و شهادت خود را با ذکر تمامی منافع شخصی احتمالی‌شان آغاز کنند. اما با تمام اینها مساله اخلاقی عمیق‌تر و مهم‌تری که هر اقتصاددان با آن روبه‌رو است صداقت شخصی است. هیچ کس نمی‌تواند احترام ما به خودمان را بخرد. ما اقتصاددان نشده‌ایم که سخنگوی فلان شرکت، فلان دولت یا نهاد سیاسی باشیم. ما این حرفه را انتخاب کرده‌ایم تا حقایق اقتصادی را بیابیم، نه اینکه از خودمان اختراع شان کنیم.

هال واریان: اقتصاددان حرفه‌ای باید منافع شخصی‌اش را روشن کند

بله، اقتصاددان‌ها به قوانین اخلاق حرفه‌ای نیاز دارند. هر اقتصاددانی که گزارشی منتشر می‌کند یا درباره موضوعی خاص نظر و مشاوره می‌دهد باید منافع شخصی احتمالی‌اش را روشن کند تا عینیت و بی‌طرفی گزارش زیر سوال نرود. درباره سایر موارد مثل مشاوره‌دهی، کمک به تحقیقات، ارائه راهکارهای کلی و غیره نیز همین طور است.وظیفه شفاف‌سازی منافع شخصی احتمالی البته فقط مختص به اقتصاددان‌ها نیست. اعضای سایر حرف مثل وکلا، حسابداران، دانشمندان، مهندسان، روزنامه نگاران و دیگران نیز باید همین گونه به قوانین اخلاق حرفه‌ای خودشان پایبند باشند. هرکس که نظر کارشناسی درباره موضوعی می‌دهد باید به اصول اخلاقی عمومی پایبند باشد.در حالت ایده آل چنین اطلاعاتی باید در تمام جوامع منتشر باشد. هرچند در برخی موارد گزارش دادن درباره تمام ارتباطات ممکن است ناممکن باشد، در این صورت می‌توان با ارجاع دادن به یک صفحه اینترنتی چنین مشکلاتی را به سادگی برطرف کرد.

تایلر کاون : قوانین حرفه‌ای خوب است، اما احتمالا کمکی نمی‌کند

من موافق چنین مجموعه قوانینی هستم، اما شک دارم که کمک زیادی بکنند. اول از همه، به بیشتر تحقیقات اقتصادی آنچنان اهمیتی داده نمی‌شود. دوم، گزارشی که بخواهد مهم باشد احتمالا در هر حال دارای دستکاری‌های چشمگیری است. چنین گزارشی از زمینه خودش جدا شده، اغراق آمیز است، توسط واسطه‌ها و کارآفرینان سیاسی ارائه می‌شود که شایستگی‌های لازم را ندارند و غیره. مشکل اصلی همین است. در چنین شرایطی فکر نمی‌کنم که اظهار منافع شخصی هم کسی را به حقیقت نزدیک‌تر کند، کل فرآیند غیردقیق و نامیزان است. همین چیزهایی که تاحالا چاپ شده است هم، خیلی از فرآیند سیاست‌گذاری علمی‌تر است. حالا اگر بخواهیم همان ورودی اولیه را با قوانین اخلاقی مستحکم‌تر کنیم، مثل این می‌ماند که اهرم اصلی‌تر را رها کرده و اهرم پایینی را بیشتر فشار می‌دهیم که این به هیچ وجه نمی‌تواند فقدان وحشتناک قوانین اخلاقی در حوزه سیاست را جبران کند. سوم، بخش زیادی از مشکل از ناحیه اقتصاددانان مشاور دولت است، نه آنچه که در ژورنال‌های اقتصادی چاپ می‌شود.روزنامه‌ها همین حالا هم برای تقریبا تمامی نویسندگان شان قوانین مشخصی درباره منافع شخصی دارند، اما نمی‌بینم که این قوانین چندان بازوی اجرایی داشته باشد یا تاثیر مشخصی روی سرمقاله‌هایی که در روزنامه‌ها می‌خوانیم، گذاشته باشد.به طور ایده آل دانشگاه کارفرما باید این سیاست‌ها را پیگیری کند، اما طبیعی است که دانشگاه‌ها انگیزه فردی زیادی ندارند که در این موضوع‌ها پیش قدم شوند. ضمن آنکه دانشگاه‌ها در اجرای قوانین شان خیلی گزینشی عمل می‌کنند، مثلا همین قانون محدودیت ساعات خدمات مشاوره اساتید را در نظر بگیرید.قوانین اخلاق حرفه‌ای شاید رفتار فردی را بهبود ببخشد، اما خیلی بعید است که تاثیر خاصی روی سیاست‌های اقتصادی آمریکا داشته باشد. مهم‌ترین منفعتی که می‌توان برای این کار متصور بود حفظ یا افزایش اعتماد عمومی به حرفه اقتصاددان‌ها است. به عبارت دیگر، مهم‌ترین منفعتی که می‌تواند به‌دست بیاید هم خیلی ناچیز است. اینکه بخواهیم معیارهای اخلاقی و شفافیت را در تحقیقات اقتصادی برجسته‌تر کنم آیا زیانی هم دارد؟ یک مشکل این است که تمام تحقیقاتی که منابع شان از سوی دولت می‌آید اعتبار بیشتری می‌یابند، در صورتی که فکر نمی‌کنم باید اینطور باشد.

من نگران انحرافات سیاسی صریح مثل این مورد نیستم، اما مساله اینجا است که منابع دولتی باعث می‌شود که بعضی‌ها به اشتباه تصور کنند تحقیق دقیق‌تر است و تکنوکراسی را هم بیشتر می‌کند. نکته دیگر اینجا است که رابطه شفافیت با کمک‌های بی‌نامی که به دانشگاه‌ها می‌شود، چطور خواهد شد. در این صورت یا کمک بی‌نام پرهزینه و غیرممکن می‌شود که بنابراین دانشگاه‌ها فقیرتر خواهند شد یا اینکه ابزاری می‌شوند برای زیر سوال بردن شفافیت. در این باره پاسخ روشن و سرراستی ندارم، اما نتیجه نمی‌گیرم که پس باید تلاش برای ارتقای اخلاق حرفه‌ای را رها کرد. فکر می‌کنم که بعضی‌ها با کارهایشان پیامدهای خارجی منفی برای حرفه اقتصاددان‌ها ایجاد کرده و می‌کنند. بهترین کار درستکاری است، حتی وقتی که ندانی چه منافع فوری و مستقیمی برایت به همراه خواهد داشت.

ژیل سن پل: اقتصاد نیازمند حفظ رقابت سخت میان اندیشه‌ها است

من اعتقادی ندارم که تحقیق بدون نفع و علاقه شخصی هم وجود داشته باشد. افراد موضوع‌ها و حتی روش شناسی‌شان را به جهت برآوردن یک نیاز ضروری انتخاب می‌کنند؛ بنابراین همین انحرافاتی به دنبال دارد. اقتصاددانان چپ درباره پیامدهای منفی رشد نابرابری می‌نویسند. اقتصاددانان راست درباره ناکارآیی مداخلات دولتی. اگر انحرافات شما از عقاید، ایده‌ها یا باورهای سیاسی‌تان نشات گرفته باشد، به لحاظ نتایج علمی این انحرافات با انحرافات حاصل از منافع شخصی و کاری فرقی ندارد. طبق اصول، حتی اگر تحقیق‌تان از یک باور و برنامه شخصی خاص ملهم شده باشد، باید یکسری شرایط و معیارها را بگذراند تا بتوان آن را تایید کرد؛ بنابراین اینکه تحقیق‌تان از جهت گیری‌های فردی شما متاثر شده باشد الزاما آن را غلط نمی‌کند.

بنابراین آنچه نیاز داریم قوانین آداب حرفه‌ای نیست، بلکه باید معیارهای مناسبی داشته باشیم که نشان بدهد در تقابل میان اندیشه‌ها، برنده توسط یک فرآیند محکم و باثبات تعیین می‌شود. این همچنین به این معنا است که باید بازاری برای آرا و اندیشه‌ها داشته باشیم که حق آزادی بیان و مداقه شخصی فدای تفکر گروهی، موضع‌گیری سیاسی، سانسور یا نگرانی‌های شغلی نشود. حفظ افتراق بسیار گسترده آرا ضروری است. درباره یافتن منابع هم باید همین طور باشد.

بحران مالی مثال خوبی برای نمایش انحراف حرفه‌ای میان اقتصاددان‌ها نیست. با وجودی که اقتصاددان‌های زیادی بودند که با اهالی وال استریت پیمان رفاقت بسته و از مساعد بودن شرایط خبر می‌دادند، در سوی مقابل آنها هم مخالف کم نداشتیم. مثلا نوریل روبینی را همه می‌شناسند و در حرفه اقتصاددان‌ها نامی بیگانه نیست. او تمام مشخصات یک آکادمیک برجسته را دارد و در دانشگاه ایوی نیز تدریس می‌کند. طی ۳۰ سال گذشته هزاران مقاله هم درباره پدیده‌هایی مثل حباب‌های دارایی، اختلالات بانکی، تهدیدات اخلاقی و نواقص بازارهای مالی نوشته شده است. این تعجب‌آور هم نیست، چون شکست اعتباری، سقوط قیمت دارایی‌ها و بحران‌های بانکی قبل از سال ۲۰۰۸ هم در خیلی از کشورهای جهان مشاهده شده بود.

حالا چرا اقتصاددان‌ها را خیلی بیشتر از روزنامه‌نگاران، نویسندگان یا سایر عالمان اجتماعی زیر منگنه بگذاریم؟ به نظر می‌رسد بسیاری از مردم فکر می‌کنند اقتصاددان‌ها خیلی تاثیرگذارند یا اینکه عملا آنها هستند که اقتصاد را راه می‌برند. واقعیت این است که تئوری اقتصاد نامتعین است، موضوعات بسیاری هست که واقعا چیز زیادی درباره شان نمی‌دانیم و مدل‌های خیلی خوبی هستند که نتایج متضاد باهم دارند، به کارهای تجربی هم نمی‌توان آنچنان تکیه کرد، زیرا هیچگاه نمی‌توان پدیده مورد بررسی را از محیط به طور کامل ایزوله کرد؛ بنابراین جای تعجب نیست که هر سیاستمداری یک اقتصاددانی را که به اندازه کافی معروف باشد و از آرای او هم پشتیبانی کند برای منظور خود برگزیند.