رو در رو با اقتصاددانان
آیا جهان بیش از حد به چین وابسته شده است؟
دیوید لایبسون: تجارت بیشتر بهتر است
به طور خالص، تجارت بیشتر بهتر است. تجارت یکی از قدرتمندترین موتورهای پیشرفت اقتصادی است.
دیوید لایبسون: تجارت بیشتر بهتر است
به طور خالص، تجارت بیشتر بهتر است. تجارت یکی از قدرتمندترین موتورهای پیشرفت اقتصادی است.
وقتی کشورها در تجارت بینالمللی شرکت میکنند، کارآیی بیشتر میشود و اثر شوکهای داخلی معتدلتر میگردد؛ زیرا که بخشی از بار آنها را تمامیاقتصاد جهان بر دوش میکشد. باید جهانی شدن را با آغوش باز استقبال کرد، نه اینکه هیچ نقیصهای نداشته باشد، بلکه چون مزایای تجارت بر هزینههای آن میچربد. تجارت روزافزون با چین - و از این طریق وابستگی متقابل جهانی - چیز خوبی است. روشن است که تجارت وقتی آزادانه باشد، سودمندتر هم میشود. باید رهبری چین را ترغیب کنیم که اجازه بدهند نرخ ارزشان مطابق نیروهای بازار تعدیل شود. با این حال نباید اجازه بدهیم که مباحثات درباره نرخ ارز موضوع اصلیتر را تحت شعاع قرار بدهد: تجارت برای ما خوب است و تجارت بیشتر بهتر است.
مایکل پتیس: چین بیرون از مرزهایش به رشد دیگران کمک نمیکند
درباره نقش چین در رشد اقتصاد جهانی بحث و سردرگمیفراوان است. به این دلیل که چین هم اکنون بزرگترین بخش روند رشد جهانی است - نسبت رشد تولید ناخالص داخلی چین ضربدر سهم چین از GDP جهانی تقریبا از هر کشور دیگری بالاتر است - خیلی از تحلیل گران از این واقعیت نتیجه میگیرند که چین بزرگترین کمککننده رشد اقتصاد جهانی است.
اما کمک به رشد اقتصاد جهانی به چه معنا است؟ برای سالیان دراز جهان شاهد توازن میان کشورهایی که تقاضای کالاها و خدمات شان بالاتر از تولید داخلی بود از یک سو و کشورهایی که کسری تقاضا داشتند از سوی دیگر بود. بحران ۹-۲۰۰۷ به نظر مصرفگرایی آمریکاییها و چند کشور اروپایی دیگر را خدشهدار کرده است، کشورهایی که روی هم سهم بزرگی از رشد مصرف جهانی را در دهه پیش تشکیل میدادند. وقتی در نظر بگیریم که برای چند سال آینده بزرگترین اقتصادهای جهان، آمریکا، اروپا، چین، ژاپن و انگلستان، در کنار بسیاری از اقتصادهای کوچک دیگر، باید نظام بانکی ناتوانشان را تامین سرمایه یا حمایتهای جدی کنند و اینکه نظام بانکی مستقیم یا غیرمستقیم توسط انتقالات بخش خانوار اقتصاد تسویه میشود، نباید انتظار داشته باشیم که طی چند سال آینده مصرف خانوارها شاهد بهبودی جدی باشد. تامین سرمایه مجدد بانکها درآمد اندکی در اختیار خانوارها باقی خواهد گذاشت که بتوانند در مصرف گشادهدستانه شرکت کنند. بنابراین آنچه جهان واقعا نیاز دارد تقاضای بیشتر است. به این معنا کشورهای با تقاضای اضافه، یا حداقل رشد تقاضا همپای رشد تولید، کشورهایی هستند که به رشد جهانی
کمک میکنند، درحالی که کشورهایی که کسری تقاضا دارند تقاضای خارجی را به نفع رشد داخلیشان استفاده میکنند. چین به عنوان کشوری دارای کسری تقاضا و دارنده بزرگترین مازاد تجاری جهان، به طور خالص کمکی به رشد اقتصادی جهان خارج از مرزهای خودش نمیکند.
چین برای درمان این امر مشتاق است. شاهد جهش عظیم سرمایهگذاری نیز بوده است، اما نگرانیها درباره تخصیص نابهینه منابع به نظر دستیابی به هدف را به مشکل میاندازد. چین خواهان افزایش مصرف خانوارهایش است، اما این امر مستلزم حرکتی کند و دشوار از مدل رشد فعلی این کشور است. طی چندسال آینده اگر چین بتواند توازن تازهای در اقتصادش پدید بیاورد و مازاد تجاریاش را کاهش دهد، به رشد واقعی و اشتغال سایر نقاط جهان نیز کمک خواهد کرد. در حال حاضر؛ اما سخت است که بتوان گفت اقتصاد جهانی اتکای زیادی به رشد اقتصادی چین دارد.
هارولد جیمز: چین باید از شرکتهای چندملیتی استقبال کند
جهان به راستی هم بسیار به اقتصاد چین که همگام با سایر اقتصادهای نوظهور روز به روز نقش بیشتری در مصرف و اعتباردهی جهانی بازی میکند، وابستگی زیادی دارد. این فرآیند نباید تعجب برانگیز باشد؛ جهان اغلب توسط اقتصادهای بزرگ هدایت میشود و رشد چین از رشد بدهی محور ایالاتمتحده در سالهای دهه اول 2000 پایدارتر است. در واقع نامحتمل است که ایالاتمتحده بتواند به این زودیها نقش لکوموتیو اقتصاد جهانی را دوباره باز یابد. وقتی کسی بخواهد ببیند که سیاستهای کینزی چطور در کوتاهمدت راهگشا هستند، باید نگاهی به محرک چهار هزار میلیارد یوآنی چین بیندازد. رییسجمهور ون ژیابائو این بسته را موتور نیرومند بازگرداننده اقتصاد جهانی مینامید. سرمایهگذاریهای چین همچنین در بحران ماه مه در ایجاد انتظار ثبات در منطقه یورو نیز نقش داشت. وابستگی به چین سوالات اقتصادی و نهادی درباره پایدار بودن آن برمیانگیزد. ون ژیابائو هم به «فقدان توازن، همکاری و پایداری در توسعه اقتصادی» اشاره کرده است. خیز چین بسیار وابسته به سرمایهگذاری زیرساختی است و نتیجه چنین سرمایهگذاریهای عظیم بازده نزولی و مشکلات روزافزون اعتباری خواهد بود. همچنین
نگرانیهایی درباره سیاست خارجی نیز وجود دارد. همسایگان چین روز به روز بیشتر نگران مواضع تهاجمیچین میشوند. چین برای آنکه نگرانیها درباره شکلگیری یک هژمونی جدید جهانی که از طریق قراردادهای دوجانبه ایجاد میشود را از بین ببرد، باید بخش بیشتری از سرمایهگذاریهایش را بیرون مرزها ببرد و از طریق شرکتهای چندملیتی به تاثیرگذاری بپردازد، اما چین تنها در صورتی راغب به این کار خواهد بود که این موسسات طوری اصلاح شوند که به این کشور و سایر همتایان نوظهورش اجازه عرضاندام بیشتری بدهند. چین بیشک درباره توصیههایی که باعث سریعتر و احتمالا تورمیشدن رشدش میشود بدبین است که مبادا باعث ایجاد حباب تازهای شود.
دیوید لی: رشد چین برایش تغییرات ساختاری به دنبال آورده
خیلی جالب است که بدانید داخل چین مردم عکس همین سوال را میپرسند: آیا ما خیلی به اقتصاد جهانی وابسته شدهایم؟
واقعیت این است که از چنین الگوی وابستگی دوجانبه نباید ترسید، بلکه باید آن را از طریق تغییرات ساختاری از هر دو سو سالمتر کرد. بدون بازگشت سریع و رشد مداوم اقتصاد چین، اقتصاد جهان بیشک روزهای بدتری را میدید؛ با توجه به این واقعیت که چین سالانه بیش از یک میلیارد دلار کالاها و خدمات خارجی مصرف میکند. درعین حال بدون خرید جهانیان از کالاهای اسمبل شده داخل چین که بخشهای دیگرش در سایر کشورهای دنیا تولید شده، بسیاری از کارگران چینی مجبور خواهند بود به مزارعشان بازگردند و احتمالا در فقر روزگار بگذرانند.
مهم ترین نکته و مسالهای که شاید تاکنون به اندازه کافی قدر ندیده است، اینکه در چین تغییرات ساختاری اتفاق افتاده است، دستمزد کارگران یدی امسال 20 درصد افزایش داشته است، سرعت رشد واردات از سرعت رشد صادرات بیشتر شده است و مازاد تجاری هم پایینتر آمده و به 4 درصد تولیدناخالص داخلی رسیده است (سال 2008 این نسبت حدود 10 درصد بود.) این نه فقط محصول سیاستهای آگاهانه، بلکه محصول نیروهای بازار است، به قول هولیس چانری، اقتصاددان فقید، فرآیند توسعه اقتصادی فرآیند تغییر ساختاری است. مساله باقی مانده این است، چه وقت آمریکا و سایر کشورها ترازنامههای بانکی شان را اصلاح میکنند تا تمام نقدینگی اضافه حاصل از تقلیل مقداری را بتوان صرف وامدهی داخلی برای حذف بیکاری و بهبود نیرومندتر اقتصادی کرد؟ اصلاح ساختار اقتصادی چه در چین و چه در سایر کشورهای دنیا برای آنکه وابستگی دوجانبه روانتر و پایدارتر شود، ضروری است.
اسوار پراساد: وابستگی دوجانبه است
یک دیدگاه دیگر به این مساله این است که بپرسیم آیا چین واقعا توانسته است خود را از وابستگیاش به اقتصاد جهانی رها کند؟ رشد چین در زمان بحران در کنار بسته محرک و مهمتر از آن، به واسطه جهش سرمایهگذاریهای بانکی بود.
بخشی از مخارج محرک صرف پروژههای زیرساختی شده است که بیشک به تولید بلندمدت کمک میکند، اما همه انگیزههایی که دولت تلویحا ایجاد کرده است (سرمایه ارزان از طریق بانکهای دولتی، یارانه انرژی و زمینهای ارزان عرضه شده توسط دولت) همگی همچنان نیازمند تولید سرمایه بر است که خود در اقتصادی که عمده قوتش را از نیروی کار ارزان میگیرد یک نوع تناقض است. به این ترتیب با وجود رشد چشمگیر تولید ناخالص داخلی اشتغال همچنان ثابت خواهد ماند.
یکی از پیامدهای این مساله این است که با وجودی که رشد مصرف نیرومند بوده است، نمیتوان انتظار داشت که تقاضای مصرفی آنقدر سریع افزایش پیدا کند که پاسخگوی رشد عظیم ظرفیتهای تولیدی باشد. علاوه بر این، برخی صنایع که شاهد افزایش عمده سرمایهگذاری بودهاند با کندشدن خیز ابتدایی پروژههای زیرساختی شاهد کسادی تقاضا خواهند بود.
تمام اینها میتواند به این معنا باشد که اقتصاد چین وابستگیاش به صادرات به جای کم شدن افزایش هم پیدا میکند، بهویژه که ظرفیتهای تولیدی جدیدش نیز به مرحله بهرهبرداری برسند. بهطور خلاصه، باوجودی که رشد اقتصادی چین بیشک در طی بحران به کمک اقتصاد جهانی آمد، به نظر هنوز زود است که بخواهیم اقتصاد چین را لکوموتیو رشد اقتصاد جهانی در آینده بدانیم.
ارسال نظر