نگاه - در پاسخ به انتقادهای وارد بر والمارت
مشتریان با خرید از والمارت به آن رای میدهند
منبع: فریمن آنلاین
اقتصاددانان خوب بین سیاستمداران محبوب نیستند. این امر مختص سیستم دموکراتیک نیست. دیکتاتورها حتی بیشتر از این از اقتصاددانهای خوب فراری اند.
منبع: فریمن آنلاین
اقتصاددانان خوب بین سیاستمداران محبوب نیستند. این امر مختص سیستم دموکراتیک نیست. دیکتاتورها حتی بیشتر از این از اقتصاددانهای خوب فراری اند.
اما دلیل این امر چیست؟ این یک قانون است که سیاست در جا میزند. سیاست پر از ابهام و لفاظی و تظاهر است. سیاستمداران تلاش میکنند تا منافع خود را به هزینه مردم تامین کنند. سیاست فرصتی برای عوامفریبی ایجاد میکند و سیاستمداران همه چیز را با دید کوتاهمدت تحلیل میکنند.
از سوی دیگر، اقتصاددانان به ما راجع به این که زندگی مادی چگونه میتواند بهبود یابد، چیزهای زیادی میگویند. اقتصاد به ما نشان میدهد که قوانینی فراتر از قواعدی که قوهمقننه به تصویب میرساند، وجود دارد. اقتصاددانان خوب یادآور میشوند که نادیدهگرفتن این قوانین عواقب بدی دارد.
اقتصاددان خوب مباحث اقتصادی را در سطح عالی رتبهای که درخور این مباحث است، به بحث میگذارد. در حالی که بسیاری از افراد ایدههای به ظاهر هوشمندانه ارائه میدهند و به هزینههای انتخابهای مختلف فکر نمیکنند. اقتصاددان خوب دستهایش را بالا میگیرد و با خونسردی میگوید: «یک لحظه صبر کنید. بگذارید حقایق را در نظر بگیریم. بگذارید گندم (حقیقت، منطق و شواهد) را از کاه (حرفهای بیمعنی و فروض غلط) جدا کنیم».
تابستان قبل در کنفرانس فریدمفست در لاس وگاس من در مباحثه قابل ملاحظهای با این نام شرکت کردم: «والمارت برای اقتصاد آمریکا خوب است یا بد؟». آل نورمن، که به «حکیم جنبش ضد والمارت» معروف است و ریچارد ودر، اقتصاددان دانشگاه اوهایو و یکی از نویسندگان کتاب «انقلاب والمارت: فروشگاههای زنجیرهای بزرگ چگونه مصرفکنندگان، کارگران و اقتصاد را منتفع میکنند»، سخنرانان این کنفرانس بودند. هیچ چیز بهتر از جدال بین نورمن و ودر نمیتوانست تفاوت بین اقتصاددانان خوب و بد را نشان دهد. نورمن اقتصاددان نیست، اما اگر هم بود اقتصاددان خوبی از کار در نمیآمد. حرفهایی که او در مخالفت با والمارت میزد، همانقدر فریبنده و متظاهرانه بود که حرفهای پل کروگمن ستون نویس نیویورک تایمز و برنده جایزه نوبل؛ کسی که این جسارت را دارد که نام خود را اقتصاددان بگذارد.
کروگمن در موقعیتهای زیادی زهر خود را به غولهای خرده فروش که به زعم او با دستمزدها در جنگند، ریخته است. چند سال پیش که همه بر طبلهای مخالفت با والمارت میکوبیدند و کمپینهای سیاسی در جای جای کشور با هیزم والمارت آتش انتخابات را روشن نگاه میداشتند، کروگمن هم از حمله به والمارت کم نگذاشت.
انتقادات نورمن و کروگمن بر والمارت چیزی به جز یاوههای ضد سرمایه داری علیه کمپانی که برای جذب کارگرانی که لازم دارد، بیش از چیزی که مجبور است نمیپردازد و کالاهایش را با قیمتی به فروش میرساند که دیگران برای رقابت با او به سختی بیفتند، نیست. عجیب نیست که سیاستمداران عوامفریب در عالم سیاست با کمک ادعاهای این دو به اصطلاح کارشناس، به والمارت حمله کردهاند و خواستار این شدهاند که دولت کاری در این باره انجام دهد. شاید عجیب باشد که کمپانی که اغلب آمریکاییها حداقل یکبار مشتریاش بودهاند، این گونه در عالم سیاست مورد تنفر باشد.
هر بنگاهی که به بالای فهرست فورچون ۵۰۰ رسیده باشد، ناگزیر توجه مردم را جلب میکند. برخی چنین کمپانی را تحسین میکنند و دیگران حسادت کرده و با آن دشمن میشوند. اینکه تعداد کمی از افراد در کسبوکار خود اینقدر موفقند، به آن معنی است که در این راه قربانیهایی هم وجود داشتهاند.
بهتر است در بحثهایمان به جای آنکه از احساسات مردم سوء استفاده کنیم، اطلاعات موجود را تحلیل کنیم. من به عنوان یک مشتری گاه به گاه فروشگاه زنجیرهای بزرگی مانند والمارت نمیتوانم همه نکات مثبت مربوط به این فروشگاهها را به زبان آورم. اما در اینجا به برخی از این نکات اشاره میکنم. من هر بار که برای خرید به والمارت رفتهام، هیچ مشکلی در پارک کردن اتومبیلم نداشتهام. خدمه این فروشگاه همه خوش برخوردند و در صورتی که به مشکلی بر بخورم به سرعت به کمک من میآیند. اگر من با قیمت یا کیفیت یک کالا مشکلی داشته باشم(البته یادم نمیآید که آخرین باری که چنین مسالهای پیش آمد چه زمانی بود) میدانم که میتوانم آن کالا را پس بدهم و وجه کامل آن به من پرداخت میشود.
هزینههای جستوجو برای من به عنوان یک مشتری همیشه با خرید کردن از فروشگاههای زنجیرهای کاهش مییابد وحتی به نظر میرسد که خرید از این فروشگاهها از لحاظ مالی هم به نفع من است. هیچ شکی نیست که رقابت باعث میشود فروشگاههای زنجیرهای بزرگ از صرفههای به مقیاس خود سود برند و بنابراین بتوانند قیمتهای خود را کاهش دهند.
حجم عمده تجارت در والمارت به تنهایی نشاندهنده این است که مردم با خرید از والمارت به آن رای مثبت میدهند و به نظر من، این رای از نظر کنگره یا رییسجمهور مهمتر است. من میتوانم انتخاب کنم که در والمارت کار کنم یا کار نکنم. اما اگر در آنجا استخدام شوم و فکر کنم که از من سوء استفاده میشود، فورا کارم را ترک میکنم.
حتی به عنوان یک اقتصاددان، من با خواندن کتاب «تاثیر اقتصادی والمارت» از مایکل هیکس، اکنون بیش از قبل در مورد این کمپانی میدانم. مقدمه این کتاب را من نوشتهام و از آن در نوشتن این ستون هم استفاده کردهام.
هیکس نشان میدهد که تاثیر والمارت روی بازار کار قطعا کمتر از آن چیزی است که اغلب افراد انتظار دارند؛ زیرا والمارت کمتر از یکدرصد از نیروی کار ایالات متحده را در استخدام خود دارد. نکته شایان ذکر آن که با توجه به سخاوت دولتهای محلی و ایالتی و این که این دولتها دوست دارند برندهها و بازندهها در بازار را تعیین کنند، کمپانی والمارت نسبتا یارانه کمی دریافت میکند.
کمپینهای آنتی والمارت به نحو عجیبی یادآور لشکرهایی است که هفت دهه پیش در مقابل فروشگاههای زنجیرهای قد علم کرده بودند. این امر نشاندهنده آن است که هر چه چیزها بیشتر تغییر میکنند، بیشتر مانند قبل میشوند. این در حالی است که به نظر میرسد این فروشگاههای زنجیرهای دیگر هستند که باید از رقابت با والمارت در هراس باشند تا مغازههای محلی. همانطور که هیکس توضیح میدهد، اقتصاد بیشتر در مورد بازارها و نیروهای بازار (که هر دو به رفتار همه بنگاهها نظم میبخشند) است تا در مورد یک بنگاه خاص.
اقتصاددانان خوب همه اینها را خوب میدانند. اقتصاددانان بد اما به سیاستمداران توصیه میکنند تا کمپانیای را که میلیونها نفر از آمریکاییها هر روز با خرید جنسهایشان تاییدش میکنند، نابود کنند. نکتهای که منتقدان سرمایه داری و بسیاری از منتقدان بنگاههای موفق در نظر نمیگیرند، این است که مرگ شرکتها در بازارهای آزاد (یا تقریبا آزاد) به وفور به چشم میخورد. فرد معمولی طولانیتر از اغلب کمپانیها زندگی میکند. رقابت، یک روند پویا، در جریان و جهشی است که در آن رهبران امروز میتوانند پیروان فردا باشند یا حتی از عرصه وجود پاک شوند. اندازه به ندرت دوام یک شرکت را تضمین میکند. در واقع، اکثریت مطلق بنگاههای لیست فورچون 40 سال پیش دیگر وجود ندارند.
ارسال نظر