مترجم: پریسا آقاکثیری

منبع: اکونومیست

چرا حزب محافظه‌کار ائتلاف کرد؟

سیستم انتخاباتی اکثریت نسبی (first-past-the-post voting system: سیستمی که در آن نسبت آرای رقبای انتخاباتی با یکدیگر مقایسه شده و هرکدام که نسبت به دیگران آرای بیشتر داشته باشد، برنده شناخته می‌شود. در این سیستم مهم نیست که برنده چند‌درصد کل آرا را به خود اختصاص داده است.م) قرار است باعث شود که حزبی که بیشترین رای را به دست آورده اکثریت واضحی از صندلی‌های پارلمان را به دست بیاورد تا نیازی به معامله‌های خاص برای تعیین اینکه چه کسی می‌تواند نخست وزیر شود، وجود نداشته باشد. تا پیش از انتخابات ۶ مه ‌سال جاری، تنها یک بار پس از جنگ جهانی و در فوریه سال ۱۹۴۷ برنده قاطعی به دست نیامده بود. اما حتی همان بار هم لزومی به تشکیل دولت ائتلافی دیده نشد. شش ماه بعد، انتخابات دیگری برگزار شد و حزب کارگر که قبلا دولت اقلیت را تشکیل داده بود به اکثریت ضعیفی دست یافت.

بنابراین، هنگامی که دیوید کامرون، رهبر حزب با بیشترین کرسی و آرا، تصمیم گرفت با لیبرال دموکرات‌ها ائتلاف کند بسیاری متعجب شدند. انتظار بر آن بود که دولت اقلیت تشکیل شود و انتخابات دیگری در راه باشد. نکته قابل‌توجه‌تر این که حزب محافظه‌کار حاضر شده برای تامین همکاری با لیبرال دموکرات‌ها، با خواسته آنها برای برگزاری رفراندوم تغییر سیستم انتخاباتی به نحوی که احتمال روی کار آمدن یک پارلمان معلق (hung parliament به وضعیتی گفته می‌شود که در آن هیچ یک از احزاب نتوانند اکثریت کرسی‌های مجلس را تصاحب کنند.م) افزایش یابد، موافقت کند.

اما چرا آقای کامرون کوتاه آمد و با این خواسته موافقت کرد؟ برای درک بهتر تحولات انگلستان باید به این نکته توجه کرد که ایجاد پارلمان معلق در ششم مه ‌اتفاقی نبود، بلکه می‌توان آن را نتیجه تغییرات بلندمدت در نقشه سیاسی بریتانیا دانست؛ تغییراتی که توان سیستم انتخاباتی اکثریت نسبی را در مقایسه با گذشته کاهش داده است.

تا سال‌ها قبل سیستم انتخاباتی انگلستان به گونه‌ای بود که مردم را از رای دادن به احزاب کوچک‌تر منصرف می‌کرد. در سال ۱۹۵۱ تنها ۳‌درصد آرا به سبد کاندیداهای احزابی غیر از حزب محافظه‌کار و حزب کارگر ریخته می‌شد؛ اما این بار بیش از ۳۵‌درصد آرا، یعنی بالاترین نسبت از سال ۱۹۱۸، به این دو حزب بزرگ بریتانیا تعلق نگرفت. این بدان معنی است که سیستم انتخاباتی اکثریت نسبی دیگر نمی‌تواند تضمین کند انتخابات به یک نتیجه قطعی می‌انجامد.

همچنین این سیستم نمی‌تواند مثل سابق مانع آن شود که رای‌های داده شده به احزاب کوچک‌تر به کرسی پارلمان تبدیل نشود. در سال ۱۹۸۳ اتحاد لیبرال/ SDP(پیمان انتخاباتی بین حزب سوسیال دموکرات و حزب لیبرال بریتانیا که در سال ۱۹۸۸ به تشکیل حزب لیبرال دموکرات منجر شد.م) ۲۵‌درصد آرا را به دست آورد، اما تنها به ۲۳‌درصد کرسی‌ها دست یافت؛ اما این بار، لیبرال دموکرات‌ها با ۲۳‌درصد آرا ۵۷ کرسی را به خود اختصاص دادند. در واقع آرای این حزب نسبت به اتحاد لیبرال/ SDP پراکندگی کمتری دارد و همین باعث می‌شود که این حزب نسبت به سلف خود در مناطق بیشتری در جایگاه نخست قرار بگیرد. همان‌طور که می‌دانیم هر چه تعداد اعضای حزب سوم در پارلمان بیشتر شود، احتمال ایجاد یک پارلمان معلق افزایش پیدا می‌کند.

اما تغییرات مهمی نیز در جایگاه محافظه‌کاران و حزب کارگر اتفاق افتاده است. نتیجه انتخابات ۶ مه ‌را با نتیجه انتخابات ۱۹۷۹ مقایسه کنید. در انتخابات اخیر، نسبت آرای دیوید کامرون هفت واحد‌درصد از حزب کارگر جلو بود. سی و یک سال قبل مارگارت تاچر هم با همین نسبت از حزب رقیب پیشی گرفت. اما تاچر بر عکس کامرون ۴۴ کرسی بیشتر از حزب رقیب به دست آورد.

دو تغییر مهم می‌تواند این امر را توضیح دهد. اول آنکه این روزها کرسی‌های کمتری بین حزب کارگر و محافظه‌کاران تقسیم می‌شود. در نتیجه برای هر واحد تغییر ملی در آرای ریخته شده در سبد این دو حزب، تعداد کمتری از کرسی‌ها بین این دو حزب جابه‌جا می‌شود. این امر باعث می‌شود که دستیابی به اکثریت برای هر دوی این احزاب مشکل‌تر شود.

دوم آنکه این سیستم هنوز محافظه‌کاران را بیشتر از حزب کارگر تهدید می‌کند. کرسی‌هایی که توری‌ها (محافظه‌کاران) در اختیار می‌گیرند در حوزه‌های انتخاباتی بزرگ‌تری به دست می‌آید. در ششم مه، متوسط کسانی که برای رای‌دهی در حوزه انتخاباتی‌های منسوب به محافظه‌کاران ثبت‌نام کرده بودند ۴۰۰۰ نفر از حوزه‌های انتخاباتی حزب کارگر بیشتر بود. در عین حال، حضور در انتخابات نیز در در این حوزه‌ها هفت واحد‌درصد بیشتر از حوزه‌های حزب کارگر است. بنابراین با یک اکثریت کوچک، حزب محافظه‌کار کرسی‌های کمتری را نسبت به حزب کارگر از آن خود می‌کند. نتیجه آن است که تعداد بیشتری از آرای توری‌ها به هدر می‌رود.

این عامل دوم که علیه محافظه‌کاران در کار است در انتخابات شش مه ‌نقش کمرنگ‌تری به خود گرفته بود؛ زیرا الگوهای حضور رای دهندگان در انتخابات اخیر با گذشته تفاوت‌هایی داشت. اگر این الگوها مانند سابق بود آقای کامرون به جای آنکه (پس از برگزار شدن انتخابات به تعویق افتاده در تریسک و مالتون در همین ماه) بتواند ۳۰۷ کرسی را در اختیار بگیرد می‌توانست تنها ۲۹۱ کرسی را به دست آورد. اما این بدان معنا نیست که دستیابی به اکثریت پارلمان، برای توری‌ها آسان‌تر شده است. در واقع از آنجا که فاصله بین حزب کارگر و توری‌ها بیشتر شده بود تعداد حوزه‌های انتخابی‌ که نتایج در آن‌ها غیرقابل پیش‌بینی است کاهش یافت.

چرخش آرا به سمت توری‌ها در حوزه‌های انتخابی سنتی شان بیشتر بود. در مقابل، اسکاتلند که همیشه توری‌ها را به نمایندگی انتخاب می‌کرد این بار اقبال بیشتری را به حزب کارگر نشان داد. آرای حزب کارگر در لندن به خصوص در مناطقی که اقلیت‌های قومی زندگی می‌کنند نسبتا خوب بود. اکنون حوزه‌های انتخاباتی کمتری هستند که تمایل ملی را بازتاب می‌دهند.

بنابراین می‌توان گفت که در حال حاضر عوامل زیادی دست اندر کارند که باعث می‌شوند پارلمان معلق تشکیل شود. قبل از شش مه به نظر می‌آمد که حزب کارگر می‌تواند به راحتی و با داشتن همان سهمی از آرا که محافظه‌کاران در اختیار دارند اکثریت را به دست آورد. اما اکنون می‌دانیم که حزب کارگر برای دستیابی به اکثریت پارلمان باید سهم بیشتری از آرا را به دست آورد. این در حالی است که محافظه‌کاران باید با همان نسبت آرای قبل از حزب کارگر پیش بیفتند تا بتوانند به اکثریت مطلق دست پیدا کنند. تعجبی نیست که آقای کامرون تصمیم گرفت مانند‌ هارولد ویلسون (در سال ۱۹۷۴) خطر نکرده، انتخابات دومی را برگزار نکند؛ زیرا به احتمال زیاد آن انتخابات هم به پارلمان معلق می‌انجامید.