نگاه
کدام یک بهتر میرانند، مردان یا زنان؟
مترجم: محسن رنجبر
در ذهن ما این طور جاافتاده است که هرگاه زوجی به مسافرت میروند، احتمال آنکه مرد رانندگی کند بیشتر است، اما آیا نیاز است به این مساله توجهی ویژه مبذول داریم؟ به باور من بله، باید به آن توجه کنیم.
اریک موریس
مترجم: محسن رنجبر
در ذهن ما این طور جاافتاده است که هرگاه زوجی به مسافرت میروند، احتمال آنکه مرد رانندگی کند بیشتر است، اما آیا نیاز است به این مساله توجهی ویژه مبذول داریم؟ به باور من بله، باید به آن توجه کنیم. اختلاف جنسیتی در رانندگی، فارغ از دلالتهای فرهنگی، جامعهشناختی و روانشناختی که به همراه دارد، میتواند به قیمت زندگی و ثروت ما تمام شود. اگر زنها رانندگانی ماهرتر از مردها هستند، شاید برای همه ما بهتر این بود که آنها پشت فرمان مینشستند و مردها در صندلی کناریشان مشغول بافتن میشدند. دادهها در این باره چه میگویند؟
با وجود آنکه نیمی از رانندگان را زنان تشکیل میدهند، اما آنها بیتردید بسیار کمتر از مردها تصادف میکنند. در واقع فاصله آنها از این نظر حتی کم هم نیست. شرکتهای بیمه به خوبی از این نکته آگاهند و از این رو غالبا حق بیمه کمتری را از زنان میگیرند. پس ماجرا از این قرار است که زنها کمتر از مردها تصادف میکنند. آیا وقت آن است که صندلی راننده را بالاتر بیاوریم؟
نه کاملا- هنوز تمام ماجرا را نشنیدهایم (و همه میدانیم که صندلی راننده به محض آنکه جا به جا شود، دیگر هیچ وقت راحتی قبل را نخواهد داشت). مشکل این است که وقتی میخواهیم مشخص کنیم که در زمان حضور هر دوی آنها در ماشین بهتر است کدام یک پشت فرمان بنشینند، دادههای کلی مربوط به تصادفها کمک چندانی به تصمیمگیری ما نخواهند کرد.
چرا؟ چون مردها بسیار بیشتر از زنها رانندگی میکنند. پیمایش انجام شده در رابطه با چگونگی استفاده آمریکاییها از وقت خود نشان میدهد که مردان بالغ به طور متوسط ۶۰ دقیقه در روز پشت فرمان مینشینند، در حالی که این زمان برای زنها تقریبا ۴۰ دقیقه در روز است. در گزارش پیمایش ملی حملونقل خانوادگی آمده است که در سال ۲۰۰۱، به طور متوسط، مردها ۱۶۷۴۹ مایل و زنها ۱۰۱۷۴ مایل رانندگی کردهاند. با نظر به اینکه زنان این قدر کمتر پشت فرمان مینشینند، چندان تعجبآور نیست که کمتر تصادف کنند و حق بیمه کمتری بپردازند. برای آنکه واقعا به این سوال پاسخ دهیم، باید دادههایی را مد نظر قرار دهیم که اثر مدت زمان رانندگی افراد از آنها حذف شده باشد. آنچه در این مورد خاص به دنبال آنیم، تعداد تصادفها به ازای هر مایل رانندگی است. تحقیقات انجام گرفته توسط گوهوالی، سوزان بیکر، ژان لانگوا و گابورکلن نشان داده است که تا میانه دهه ۱۹۹۰ رانندگان زن به ازای هر یکمیلیون مایل رانندگی، در نزدیک به ۷/۵ فقره تصادف دخالت داشتهاند. از سوی دیگر این تعداد برای مردها نزدیک به ۱/۵ است. لذا احتمال تصادف زنها به ازای هر مایل رانندگی ۱۲درصد بیشتر از مردها بوده است. این نکته در مقاله دیگری که توسط داون ماسی، کنت کمپبل و آلن ویلیامز نوشته شده نیز مورد تایید قرار گرفته است. آنها به این نتیجه رسیدند که زنان به ازای هر مایل رانندگی ۱۶درصد بیشتر از مردان تصادف میکنند. شاید بخواهیم نه تنها تعداد تصادفات را بررسی کنیم، بلکه شدت آنها را نیز مورد مداقه قرار دهیم. عملکرد خانمها در اینباره نیز چندان خوب به نظر نمیرسد. ماسی و دیگران به این نتیجه رسیدند که زنها در هر مایل رانندگی با احتمالی ۲۶درصد بیشتر از مردها در تصادفهایی که با جراحت همراهند، نقش خواهند داشت. پس حالا که تعداد و شدت تصادف مردها در هر مایل رانندگی نسبت به زنها کمتر است، میتوان همه جوکهای نسل پدربزرگ و مادربزرگ من درباره رانندگی زنها را گردگیری کرد و دوباره به خوبی به کار گرفت.
آیا واقعا این گونه است؟
اگر به سطح بعدی شدت تصادفها یعنی به سوانح مرگبار رجوع کنیم، با تصویری کاملا متفاوت روبهرو خواهیم شد. لی و دیگران به این نتیجه رسیدهاند که رانندگان مرد در هر مایل رانندگی خود با احتمالی ۸۰درصد بیشتر از زنان در تصادفی مرگبار نقش خواهند داشت. ماسی و دیگران این نکته را تایید کردند و دریافتند که مردها با احتمال ۵۵درصد بیشتر از زنها تصادفهای مهلک و کشنده خواهند داشت. دادههای جدیدتری که توسط موسسه بیمه ایمنی بزرگراهها جمعآوری شدهاست، تصویری تقریبا مشابه را به نمایش میگذارد.
بنابراین احتمال آنکه زنان تصادف کنند بیشتر است، اما مردها به احتمال خیلی بیشتر تصادفهایی بسیار شدید خواهند داشت. بر پایه گزارش AAMI (شرکت بیمه استرالیا):
احتمال دخالت داشتن مردان در تصادفهای خطرناک بیشتر از زنان است، به بیان دقیقتر رانندگان مرد بیشتر از زنان، برخوردهای شاخ به شاخ، چپ شدگی، تصادفها و برخوردهایی که در آنها راننده کنترل خودرو را از دست داده و با عابران پیاده، موتورسوارها یا حیوانات برخورد میکند را تجربه میکنند، در حالی که زنها با احتمالی بیشتر از مردها با اشیای ثابت برخورد مینمایند یا حتی در حرکت با دنده عقب با خودروهای دیگر تصادف میکنند.
بنابراین اگر هدف ما نجات جان افراد است، شاید وقت آن رسیده باشد که زنان پشت فرمان بنشینند، و بودجههای محرک حملونقل را به تیمی از هنرپیشههای کمدی اختصاص دهیم تا ماهرانه مجموعهای کاملا جدید از جوکهای مربوط به راننده مرد را برای استفاده نسلهای آتی بسازند.
شاید این طور باشد. حتی با توجه به این دادهها ممکن است چند عامل باعث ابهام در این تصویر شوند. یکی آنکه من دادهای درباره اینکه چه کسی در تصادفها مقصر بوده است، ندارم (در یک تحقیق دادههایی در این باره ارائه شده بود که البته به ازای هر مایل رانندگی تفکیک نشده بودند). شاید در یکی از دو جنس مذکر یا مونث گرایش بیشتری به این سو وجود داشته باشد که قربانی بیتقصیر تصادف باشند، اما این امر به نظرم نامحتمل میآید. یک عامل بغرنجکننده دیگر میتواند محیط رانندگی باشد. مثلا جف وایز مطلبی را در همین ستون درباره امنیت بسیار بیشتر آزادراهها در مقایسه با جادههای عادی نگاشته است. چنانچه مردها بخش بزرگتری از رانندگی خود را در بزرگراهها انجام دهند (که بهزعم من بنا بر الگوهای مختلف رفت و آمد همین گونه است)، رانندگانی کمخطرتر از آنچه واقعا هستند به نظر خواهند آمد. از آنجا که مردان بیشتر رانندگیهای زوجها را انجام میدهند، رانندگی در شب که با دید کمتری همراه است، به احتمال زیادتر توسط آنها انجام خواهد گرفت.
به همین ترتیب یک احتمال دیگر آن است که سنت رانندگی مردها مانع از آن شود که رانندگان واقعا افتضاح زن پشت فرمان بنشینند، و به همین خاطر شاهد تورش انتخابی در جامعه رانندگان زن باشیم. در این صورت دادن سوئیچ ماشین به زنانی که در حال حاضر رانندگی نمیکنند، میتواند اثری دقیقا مخالف آنچه در ذهن داریم را به بار بیاورد. به هر حال برای درک درست این مساله باید نگاهمان را اندکی عمیقتر کنیم تا نه تنها رقمها را بیابیم، بلکه دلیل آنچه رخ میدهد را نیز درک کنیم.
ارسال نظر