دو قاشق مطلوبیت
رازهای قیمت
مترجم: گلچهره پاکدل
زن و شوهری که دوست من هستند چندی پیش در بحثی بر سر قیمت یک بسته لیمو زبان به گلایه گشوده بودند. خانم میگفت لیموها ارزش پولی را که برای آنها پرداخته است، نداشتهاند. او میگفت که از پیش میدانسته لیموها دقیقا چه مزهای باید بدهند و برای همین وقتی آن مبلغ را میپرداخته انتظار داشته که خواستهاش برآورده شود. لازم نیست بگویم که کدام یک از این دو اقتصاددان بود.
تیمهارفورد
مترجم: گلچهره پاکدل
زن و شوهری که دوست من هستند چندی پیش در بحثی بر سر قیمت یک بسته لیمو زبان به گلایه گشوده بودند. خانم میگفت لیموها ارزش پولی را که برای آنها پرداخته است، نداشتهاند. او میگفت که از پیش میدانسته لیموها دقیقا چه مزهای باید بدهند و برای همین وقتی آن مبلغ را میپرداخته انتظار داشته که خواستهاش برآورده شود. لازم نیست بگویم که کدام یک از این دو اقتصاددان بود. ما اقتصاددانها نکات زیادی درباره قیمتگذاری میدانیم، با این حال بازهم اغلب تحت تاثیر نگام عموم مردم به قیمت قرار میگیریم. وقتی در بلیت یک تور ذکر میشود که «رفتن به دیسنی لند برای کودکان مجانی خواهد بود» یک اقتصاددان فورا میفهمد که این گزینه کلکی است تا از زوجهای جوان شاغل و بیفرزند که پول زیادی برای دور ریختن دارند، هزینه بیشتری گرفت. اما دیگران، فورا بدون توجه آن را میپذیرند.
اینکه چگونه یک سیاست قیمتگذاری را ارائه میکنیم بیشک مهم است - چیزی که برای اقتصاددانها بیمعناست، چون آنها میتوانند همه قیمتگذاریها فورا به معادلات ریاضی تبدیل کنند و فریب شکل ارائه را از بین ببرند. در زیر ظواهر، سیاستهای قیمتگذاری همه یکساناند.
رایجترین معما برای یک اقتصاددانان این است که چرا قیمتها در زمان کمبود کالا به ندرت افزایش مییابند. کریسمس گذشته با کمبود کنسول بازی Wii روبهرو بودیم، کریسمس ۲۰۰۵ با کمبود ایکس باکس و قبل از آن هم با کمبود پلی استیشن ۲؛ با این حال، قیمتهای خرده فروشی کماکان ثابت باقی ماندند. برای گرفتن بلیت یک کنسرت مهم بیشک باید ساعتهای طولانی در صف بایستید؛ چون برگزارکنندگان کنسرت هرگز اجازه نخواهند داد تا با افزایش قیمت بلیتها سطح عرضه و تقاضا متعادل شود. وقتی شرکتهای آمریکایی پس از توفان کاترینا قیمت سوخت را بالا بردند توفان خشم همه جا را فرا گرفت - با وجودی که همه میدانستند زیرساختها به شدت آسیب دیدهاند و با قیمتهای قبلی هرگز نمیتوان به همه متقاضیان سوخت رساند.
قبلا توضیح دادهام که اقتصاددانان چطور شرح میدهند که چرا قیمتها برای برابر ساختن عرضه و تقاضا بهاندازه کافی بالا نمیروند. بلیت کنسرتها شاید به این دلیل پایین اند که تشکیل صفهای طولانی نشاندهنده محبوبیت هنرمند هستند. رستورانهای مشهور شاید مایل اند که برای حفظ پرستیژ لیست انتظار داشته باشند؛ اما حتی من هم این اواخر به شک افتادهام: آیا واقعا این منافع جانبی به قدری هستند که درآمدهای ازدست رفته را پوشش بدهند؟
توضیح ملموس این است که ما غیرعقلایی به قیمتهای بالا اعتراض خواهیم کرد، حتی اگر بدانیم که قیمتهای پایین باعث تشکیل صفهای طولانی، یا حتی خطر کم آمدن بلیت خواهند شد.
چنین گرایشی میان مردم برای اقتصاددانها ناراحتکننده است، اما حداقل میتوانیم ذرهای به این اندیشه بها بدهیم که حتی اگر هیچ منطق فوری برای اعتقاد به قیمت مناسب وجود نداشته باشد، چنین منطقی تدریجا شکل خواهد گرفت. دیوید فریدمن - پسر میلتون فریدمن فقید - معتقد است که نیاکان ما در محیطی میزیستهاند که بیشتر مبادلات به شکل حراجهای یک به یک صورت میگرفته است. خودداری قاطعانه از پذیرش چیزی به جز قیمت متعارف، در چنین موقعیتی، اغلب مزیت به حساب میآمد. هرکس غیرعقلایی علیه هر افزایش قیمتی واکنش نشان میداد از یک موقعیت چانه زنی قدرتمند برخوردار میشد. بنابراین سماجت ما برای وجود قیمت عادلانه محصول موقعیتی است که دیگر وجود ندارد؛ اما فرآیند اصلاح ناگهانی نیست، شاید هم به همین خاطر باشد که ما هنوز از جهشهای قیمت جیغمان به هوا میرود. صفهای طولانی هم شاید به همین دلیل هنوز به حیات خود ادامه میدهند.
ارسال نظر