راه سخت آمریکا در برابر چین

دنیای اقتصاد- جهان غرب احساس می‌کند که در ماه‌های اخیر تندخویی در سیاست‌ خارجی چین رو به صعود گذاشته است. به اعتقاد اکونومیست‌ که مواضع اقتصاد آزاد را منعکس می‌کند، اعتماد به نفسی که چینی‌ها امروزه در سیاست‌ خارجی از خود به نمایش می‌گذارند مساله‌ای جدید است که ریشه در رشد اقتصادی قدرتمندانه این کشور دارد. اکونومیست می‌نویسد: پس از آنکه چین توانست در اواخر سال ۲۰۰۸ میلادی با موفقیت از بحران مالی جهان رهایی یابد، مدعی‌تر شده و بیشتر تحمل خود را برای خودداری از دست داده است و این تنها به «امور خارجه» آن محدود نیست.

اکونومیست با بیان اینکه آمریکا و چین تنها رقبایی در عرصه تاثیرگذاری بر جهان نیستند، بلکه آنها اقتصادهایی به هم وابسته هم هستند که همه‌چیز را از راه همکاری با یکدیگر به دست می‌آورند به این دو کشور هشدار داده است اگر اختلافات به درگیری تبدیل شود هیچ یک از آنها سود نخواهند برد. اکونومیست بررسی کرد

دشواری‌های آمریکا در برابر چین

اکونومیست: ایجاد فضایی برای یک ابرقدرت جدید نباید به معنای کنار کشیدن به نفع آن باشد

گروه بین‌الملل - شادی آذری: تاکنون شش دهه است که تایوان به کانون بی‌اعتمادی چین و آمریکا تبدیل شده است و بیشترین خشم و غضب طرفین به یکدیگر در آن متجلی شده است.

در سال ۱۹۸۶ دنگ ژیائوپینگ آن را «مانعی بر روابط چین - آمریکا» نامید. در هفته گذشته هم همین سرزمین بار دیگر موضوع شوکه‌شدن و عصبانیت دولت چین شد، چون آمریکا تصمیم گرفت بالغ بر ۶ میلیارد دلار تسلیحات به تایوان بفروشد. بر اساس پیمان روابط تایوان که در سال ۱۹۷۹ به تصویب رسید، همه سازمان‌های اجرایی آمریکا باید چنان به مسلح‌سازی تایوان کمک کنند که این سرزمین بتواند از خود دفاع کند. و چین که هرگز از حق خود برای آنچه که «اتحاد دوباره» تایوان با سرزمین چین می‌نامد صرفنظر نکرده است، خود را موظف می‌داند وقتی قراردادهای فروش تسلیحات به جریان می‌افتند، واکنش نشان دهد. معمولا پس از تلاطم بسیار در روابط غرب با چین، این روابط بار دیگر به فصل همیشگی خود یعنی فصلی پرنوسان، اما بدون تهدید باز می‌گردد. اگر شانسی وجود داشته باشد، این روند بار دیگر روی خواهد داد، اما حقیقت این است که تعداد این تلاطم‌ها در حال افزایش است و این باعث شده است که مهم‌ترین روابط دوجانبه جهان توفانی شود. اگر اوضاع این روابط بد شود، بدون شک مورخان بیشتر تندخویی چین را مقصر خواهند دانست، اما مسلما آنها بیش از هر فرد دیگری عملکرد اوباما را در این زمینه مورد سنجش قرار خواهند داد. پس از آنکه در هفته گذشته مذاکرات چین و فرستادگان دالایی‌لاما به بن‌بست همیشگی انجامید، دولت چین علیه دیدار برنامه‌ریزی‌شده اوباما با رهبر آیینی و تبعید شده بوداییان به رییس‌جمهوری آمریکا هشدار داد. البته چیز تازه‌ای در این بحث نیست، اما آنچه تازه است، اعتمادبه‌نفس جدید چین در این روزها نسبت به مسایل خارجی است. پس از آنکه چین توانست در اواخر سال ۲۰۰۸ میلادی با موفقیت از بحران مالی جهان رهایی یابد، مدعی‌تر شده و بیشتر تحمل خود را برای خودداری از دست داده است و این تنها در مورد «امور خارجه» آن صادق نیست. به‌خاطر جایگاهی که رشد اقتصادی قدرتمند چین برای این کشور در سطح جهان رقم زد، چین قدرت خود را گسترش داد. این کشور در مذاکرات تغییرات جوی که در کپنهاگ برگزار شد، نقشی مرکزی و تا حدود زیادی موثر را از خود برای جهانیان به نمایش گذارد. به‌نظر می‌رسد چین در مذاکرات برای پرونده هسته‌ای ایران هم قدرتی بزرگ محسوب می‌شود. این کشور با هندوستان، ژاپن و ویتنام هم آتش مجادلات مرزی خود را شعله‌ور ساخته است. در همه عرصه‌ها مقامات چینی می‌خواهند حرف خود را بزنند و انتظار دارند مورد توجه قرار گیرند. حقیقت این است که جهان غرب نباید خود را برای درگیری غیرضروری با چین گرفتار سازد، بلکه باید به این کشور کمک کند تا سهم خود را در تحمل بار حاکمیت جهان ایفا کند. اغلب چین برای ایفای نقش قدرت جهانی، در دست‌و‌پنجه نرم کردن با مسوولیت‌ها گرفتار می‌شود و آنگاه است که مدعی می‌شود هنوز کشوری فقیر است. باید این کشور را تشویق کرد که نقش خود را ایفا کند، به عنوان مثال در عرصه تغییرات جوی، پرونده ایران و افزایش نرخ ارز کشور. منافع چین به عنوان بزرگ‌ترین صادرکننده جهان به هماهنگی با جهان و نظام مالی قدرتمند آن بستگی دارد. برخی بر این باورند که وقتی قدرتی در حال اوج‌گیری عزم خود را برای صدرنشینی جزم می‌کند، تقابل با آن اجتناب‌ناپذیر خواهد بود، اما حقیقت این است که آمریکا و چین تنها رقبایی در عرصه تاثیرگذاری بر جهان نیستند. بلکه آنها اقتصادهایی به هم وابسته هم هستند که همه‌چیز را از راه همکاری با یکدیگر به دست می‌آورند. اگر اختلافات به درگیری تبدیل شود، هیچ یک از آنها سود نخواهند برد.