گفتوگو با علیرضا مشایخی آهنگساز و رهبر ارکستر موسیقی نو
احترامی به حقوق مولف گذاشته نمیشود
هنوز جایگاه و موقعیت موسیقی در ایران تعریف نشده و این عدم تعریف به تناقض دیدگاه و ضعف سیاستگذاری در حوزه موسیقی منجر شده است. علیرضا مشایخی، آهنگساز و رهبر ارکستر موسیقی نو همواره با دیدگاهی منتقدانه و متفاوت به حوزه فعالیتش نگریسته است. وی در گفتوگویی مفصل با خبرگزاری مهر به دوره جوانی اش نیز اشارهای کرده که قصد انتقاد از بزرگان را داشته، اما به او مجال انتقاد ندادهاند. مشایخی اینک در دهه هفتم عمر خود هنوز مجدانه انتقاد میکند، اما این بار امیدش کمی بیشتر از گذشته است. آنچه میخوانید، بخشی از این گفتوگو است که درباره وضعیت ارکستر سمفونیک تهران شروع میشود و با چگونگی احترام به حقوق مولف پایان مییابد.
وضعیت ارکستر سمفونیک تهران را چطور ارزیابی میکنید؟
منوچهر صهبایی یکی از دوستان خوب من است که در رهبری ارکستر بسیار توانا است، اما با وجود تلاشی که تاکنون آقای صهبایی برای ارکستر کرده، هنوز خیلی ضعیف است و تقریبا هیچیک از سمفونیهای من با این ارکستر قابل اجرا نیست.
چندی پیش آقای صهبایی اعلام کرده بود که آمادگی پذیرفتن اثر از آهنگسازان جوان برای اجرا در ارکستر سمفونیک تهران را دارد. حرکتهایی از این دست را چطور ارزیابی میکنید؟
به عقیده من یک عده از آهنگسازان کمسواد حقوق جوانان مستعد در این عرصه را به گونهای زیر پا گذاشتند و این جوانان اعتماد به نفس خود را برای فرستادن اثر به ارکستر سمفونیک از دست دادهاند. البته بخشی از این مشکل به خود رهبرارکستر هم برمیگردد، زیرا صهبایی آدم وطن پرستی است و در این زمینه گاهی زیادهروی میکند. من بارها به صهبایی گفتهام که یک اثر را فقط به صرف اینکه آهنگساز آن ایرانی است، اجرا نکند؛ چون تاثیر منفی روی محیط موسیقی ما میگذارد. اگر آهنگساز مجرب و کارکشته نداریم باید صبر کنیم تا متولد شود، نه اینکه هر اثری را به عنوان یک کار قابل قبول اجرا کنیم.
ارکستر موسیقی نو در زمینه تربیت افراد متخصص در حوزه موسیقی چه فعالیتهایی انجام داده است؟
گروه موسیقی تهران که حدود ۱۸ سال پیش به همت استاد قوام صدری و من پایهگذاری شد، آهنگسازان بسیاری را تربیت کرد و تاکنون بیش از سی اثر از آهنگساز جوان و میانسال را به اجرا در آورده و از دل این گروه موسیقی ارکستر موسیقی نو بیرون آمد و در حال حاضر هم مشغول فعالیت در ارکستر هستند. در واقع، من به سهم خودم در تربیت نیروی متخصص همت کردهام، اما سوال من این است که ارکستر سمفونیک تهران جز در مواردی که حالت مناسبتی داشته، چند آهنگساز را معرفی کرده است. من معتقدم که آهنگساز خوب داریم، اما هر پدیده ای باید راه خود را طی کند. ارکسترسمفونیک تهران باید یاد بگیرد که موسیقی معاصر خوب بزند، ما از آهنگسازان امروز انتظار نداریم که مقلد موتزارت باشند، بلکه هریک راه و روش خود را دنبال میکنند.
به عقیده شما مشکل کجا است؟
متاسفانه به نظر میرسد مسوولان و کسانی که باید حامی جوانان باشند، معنی اصالت را بد فهمیده اند. به عقیده من اصالت در زمان حال به وجود میآید. به عنوان مثال شعر اصیل شعری است که شاعر پدیده تازهای را به فرهنگ خود اضافه کند نه اینکه شعر سعدی را به صورت کنسرو شده مدام تکرار کند. به نظرمن حفظ یک پدیده هنری با ساختن و جریانسازی یک موضوع هنری دو کار مختلف است، اما این دو موضوع در ایران اسباب سوءتفاهم شده و در حال حاضر پروبالی به آهنگساز مبتکر داده نمیشود و متاسفانه این عین واقعیت است.
با این اوصاف چشمانداز ارکستر سمفونیک تهران را چطور ارزیابی میکنید؟
دوست عزیزم حسین دهلوی حرف خوبی زد که مضمون آن حرف این بود که یک روز موقعیت هنر موسیقی در ایران باید تعریف شود، ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاده است؛ زیرا هنوز موقعیت موسیقی در ایران تعریف نشده باقی مانده و این عدم تعریف به تناقض نگاه درباره موسیقی به موسسات مختلف نیز رسیده است. به این معنا که موسسات مختلف تعریفهای متفاوتی از هنر موسیقی دارند. یک روزی در دانشگاه تهران هنرجویان اجازه نداشتندساز بزنند و فقط بحثهای نظری مطرح میشد، اما در همان روز من در جهاد دانشگاهی درس میدادم و در آنجا هنرجویان مجاز بهساز زدن بودند. به همین دلیل است که معتقدم موجودیت هنر موسیقی به خصوص موسیقی جدی یا بینالمللی تعریف نشده است. به عقیده من علی رهبری شانس بزرگی برای ارکسترسمفونیک تهران بود که مسوولان او را از دست دادند، اما به هر حال منوچهر صهبایی رهبر توانایی است و میتوان ارکستر را به طور کامل به او سپرد، اما بازدهی که ارکستر باید در طول این یکسال میداشت، هنوز اتفاق نیفتاده است؛ چرا که صهبایی هیچ امکانی ندارد.
در جایی به حقوق مولف اشاره کردید. تا چه اندازه حقوق مادی و معنوی شما به عنوان یکی از آهنگسازان سرشناس رعایت شده است؟
اصولا در ایران احترامی به حقوق مولف گذاشته نمیشود و این مساله در حوزه موسیقی بیش از سایر هنرها به چشم میخورد. برای مثال، تاکنون متجاوز از ده بار قطعهای از من که برای بزرگداشت نیما یوشیج تصنیف شده به نام «نیما» به اجرا درآمده بدون اینکه حقالزحمهای به من پرداخت شود. با این اوصاف میبینید که آنچه «حقوق مولف» مینامیم، معنای روشنی در ارتباط با موسیقی ندارد.
ارسال نظر