زاویه
تحلیل اقتصادی مساله ترافیک
به طور تصادفی در ابتدای یکی از اتوبانهای شهر تهران مشاهده کردم که شهرداری تابلوی بزرگی را نصب کرده و به این مضمون بر روی آن نوشته است: «با کمک به توسعه شبکه بزرگراهی شهر کمک کنیم تا ترافیک کاهش یابد».
محمد جلال *
به طور تصادفی در ابتدای یکی از اتوبانهای شهر تهران مشاهده کردم که شهرداری تابلوی بزرگی را نصب کرده و به این مضمون بر روی آن نوشته است: «با کمک به توسعه شبکه بزرگراهی شهر کمک کنیم تا ترافیک کاهش یابد». سوال اینجاست که آیا توسعه شبکه بزرگراهی در شهر تهران، میتواند ترافیک را به صورت چشمگیری کاهش دهد؟ یا به بیان دیگر، توسعه شبکه بزرگراهی، لزوما منجر به کاهش ترافیک خواهد شد؟
پاسخ به این سوال میتواند منفی باشد. درست است که ظاهرا در شهر، افزایش اتوبانها میتواند منجر به کاهش تراکم خودروهای سطح شهر شود؛ اما آیا سیاست توسعه بزرگراهها در شهر تهران به همراه خود پیام دیگری ندارد؟
مسلم است که پیام دیگر این سیاست برای افراد ساکن در شهرهای اطراف تهران و حاشیهنشینان است؛ آنان به واسطه اینکه حمل و نقل در تهران سریع و ارزان خواهد شد، برای کسب درآمد، با وسائل نقلیه خود به تهران میآیند و منجر به افزایش ترافیک میشوند تا ترافیک به وضعیت اولیه برگشته و آوردن وسیله نقلیه به تهران به صرفه نباشد. پیام دیگر آن به خودروسازان و خریداران خودرو است که با دیدن یک شهر خلوت انگیزه خرید خودرو در آنان شکوفا میشود.
نکته در اینجاست که در ابتدا باید انگیزه آوردن خودرو به خیابانهای تهران را کاهش داد و این بیانگیزگی را حفظ نمود؛ سپس از سیاست توسعه شبکه بزرگراهی تهران برای کاهش ترافیک صحبت کرد.
در اقتصاد نیز شبیه این اتفاق تکرار میشود و بابت فراموش شدن این نکته ظریف، بعضا متحمل خساراتی میشویم. به عنوان مثال زمانی که قیمت شکر افزایش یافته، اما اتاق ایران قیمتی را به شیرینیپزها اعلام میکند که با افزایش قیمت شکر همخوانی ندارد؛ به صورت کاملا عقلایی و قابل پیشبینی،
شیرینی فروشان برای آنکه ضرر نکنند کیفیت شیرینی تولیدی خود را پایین میآورند. به بیان دیگر تا زمانی که کیفیت، قابل تعیین و کنترل نباشد، دستور کاهش یا تثبیت قیمت انواع شیرینیها، نمیتواند اثربخش باشد.
البته در بلندمدت اقتصاد دستوری محکوم به شکست است؛ چرا که آزادی اقتصادی را سلب میکند و باید به جای دستور به دنبال سیاستگذاری در اقتصاد رفت.
در مثالی دیگر، اگر بگوییم «یک سیاست افزایش درآمد برای گروه هدف طراحی کنید»، اگر سیاستی طراحی شود که در آن درآمد گروه هدف افزایش یابد، اما باعث ایجاد تورم در کشور شده و افزایش هزینهای در زندگی افراد جامعه ایجاد کند، هم گروه هدف که افزایش حقوق داشته، افزایش رفاهی را درک نمیکند و هم افرادی که افزایش حقوق نداشتهاند کاهش رفاه خود را احساس میکنند. پس سیاستی که درآمد یک عده را افزایش میدهد در حالی که افزایش هزینهای را بر جامعه تحمیل میکند؛ سیاست مطلوب نیست.
پس بهتر است سوال را اینگونه طرح کنیم که: «سیاست افزایش درآمد برای گروه هدف را به گونهای طراحی کنید که منجر به افزایش هزینه زندگی در جامعه نشود.»
به طور کلی میتوان گفت، بهینه کردن یک متغیر، بدون شرط ثابت ماندن بقیه متغیرها، تنها یک حرف گزاف است؛ چرا که در غیر این صورت، متغیرهای دیگر آسیب میبینند تا متغیر هدف ما بهینه شود. به تعبیر دیگر تا تمام مسیرها مسدود نشود و تنها یک مسیر باقی نماند، سیاست بهینه طراحی کردن امکانپذیر نیست. پس هر سیاست کاهش قیمتی بدون امکان کنترل کیفیت آن کالا یا خدمت ارزشی ندارد چون کاهش قیمت با کاهش کیفیت همراه خواهد شد؛ هر سیاست افزایش درآمدی بدون شرط ثابت ماندن هزینههای جامعه فاقد ارزش است و هر سیاست کاهش ترافیکی بدون ایجاد مانعی برای ورود خودروهای جدید، بدون ارزش خواهد بود.
* منبع: پیمانه
ارسال نظر