نولیبرالیسم
وحید اسلام زاده
شناسه: نام کتاب: ایدئولوژی نولیبرال، ‌گروهی از نویسندگان، ‌گردآوری و ترجمه: پرویز صداقت، ناشر: موسسه انتشارات نگاه، سال ۱۳۸۸، ۲۵۳ صفحه، قیمت ۴۰۰۰۰ ریال.

مقدمه: شناخت ایدئولوژی‌های نولیبرال امروزه، یک ضرورت است. گستردگی این اندیشه آنقدر فراوان است که به راستی در یک کتاب یا نزد یک اندیشمند نمی‌توان تعریف تمامی مفاهیم آن‌را یافت. اگر دیوید هیوم را بنیان‌گذار لیبرالیسم می‌دانند، تقریبا می‌توان نولیبرالی را از فریدریش اگوست فون‌هایک آغاز نمود. وی از اصول و ارزش‌های اصلی لیبرالیسم کلاسیک، یعنی عزت و شرافت فرد، اولویت اخلاقی اندیشه آزادی، برتری نظام بازار آزاد، ضرورت حکومت قانون و محدودیت قدرت دولت، با استدلال‌های تازه دفاع کرده است. جان راولز نیز یکی دیگر از تئوری‌پردازان نولیبرال است. البته وی را بیشتر فیلسوف سیاسی می‌نامند تا یک اقتصاددان، اما وی به بحث عدالت پرداخته است که خوشبختانه از وی کتاب باارزش «عدالت به مثابه انصاف» به فارسی ترجمه شده است. وی شدیدا تحت تاثیر کانت، فیلسوف آلمانی بود.
ساختارکتاب: کتاب از سه بخش تشکیل شده است؛ بخش اول، ریشه‌ها: در این بخش سه مقاله خوانده می‌شود: مقاله اول «بازار در تاریخ» نام دارد.«دانیل فاس فلد» نظرات کارل پولانی را که اقتصاددانی لیبرال است و درباره بازار و اهمیت آن بحث می‌کند، بازخوانی می‌کند. بهترین نوع شناخت در مورد پدیده‌های اقتصادی - اجتماعی، شناخت تاریخی است. پولانی بازار را از جامعه جدا نمی‌داند برای همین باید به مطالعه تاریخی درباره آن پرداخت. در اقتصاد مدرن بازار، جایگاه اجتماعی انسانها، وابسته به میزان موفقیتشان در بازار و انباشت ثروت فردی، شاخص این موفقیت تلقی میشود. مقاله دوم که نام «فوکویاما و دموکراسی لیبرالی» دارد نیز این نکته را بحث می‌کند. «جن ندروین پیترز» نویسنده این مقاله می‌نویسد: لیبرالیسم اقتصادی بر لیبرالیسم سیاسی مقدم است. لیبرالیسم اقتصادی شالوده و نیروی پیش برنده لیبرالیسم سیاسی است. این تز که توسعه‌ اقتصادی به دموکراسی لیبرال منتهی می‌شود، در کتاب فوکویاما بسیار تکرار می‌شود. در بحث فوکویاما لیبرالیسم سیاسی به عنوان نظریه‌ دولت و لیبرالیسم اقتصادی از هم جدا نمی شود. مقاله سوم در بخش ریشه‌ها به «ایدئولوژی و توسعه اقتصادی» می‌پردازد. نویسنده آن«مایکل لبویتز» است. در این مقاله کینزگرایی مورد بررسی قرار می‌گیرد و نویسنده سپس به این نتیجه‌گیری می‌رسد که کینزگرایی به شکست رسیده است و شکست آن یعنی شکست رقیب لیبرالیسم، یعنی سوسیال دموکراسی. برای کینز نیروی محرک مناسب برای رشد نیروی محرک سرمایه‌داری است، اما سیاست گسترش بخش تولیدی همواره گزینه‌ای نظری برای به حرکت درآوردن اقتصاد بود. نویسنده این مقاله در پایان پس از توضیحاتی به این نتیجه می‌رسد که بدیلی برای نولیبرالیسم وجود ندارد.
بخش دوم روندها نام دارد که در آن نیز سه مقاله دیده می‌شود. اولی گفت‌وگویی است با«دیویدهاروی». وی نویسنده کتاب تاریخچه‌ نولیبرالیسم است. این گفت‌وگو در سال 2006 توسط «ساشالیلی» انجام شده است.
‌هاروی برای تعریف نولیبرالیسم دو بخش را در نظر می‌گیرد: نظریه و عملکرد. نظریه نولیبرالیسم این است: رهایی فردی و آزادی، نقاط اوج تمدن هستند، حقوق مستحکم مالکیت شخصی، بازار و تجارت آزاد نیز دیگر اصول نولیبرالیسم هستند. باقی گفت‌وگو به عملکرد لیبرالیسم و نولیبرالیسم می‌پردازد. این گفت‌وگو یکی از نقاط قوت کتاب است و مطالعه‌اش برای علاقه‌مندان مفید می‌باشد. مقاله دوم نیز از «دیویدهاروی» است با نام «نولیبرالیسم و شهر». ‌هاروی در این مقاله چند پرسش اساسی مطرح می‌کند که اساس شهرنشینی امروزه است: ما می‌خواهیم در چه نوع شهرهایی زندگی کنیم؟ چه نوع مردمانی می‌خواهیم باشیم؟ مایلیم چه نوع مناسبات انسانی میان خودمان خلق کنیم؟ چگونه می‌خواهیم آن‌را خلق کنیم؟ وی معتقد است با بینش تاریخی باید بپرسیم که اصلا نسبت به این وظایف آگاه بوده ایم؟‌هاروی معتقد است بعد از چند جریان مهم سیاسی و طی فرآیندهای قدرتمند، نولیبرالیسم جهان را دگرگون ساخت و ما را نیز دگرگون ساخت تا آنجایی که ما همگی خواه ناخواه نولیبرالیم. مترجم کتاب که مقاله‌ها را خود انتخاب و ترجمه نموده است یکی از مقاله‌های جدید «ایمانوئل والرشتاین» را نیز انتخاب کرده است: «ختم جهانی شدن نولیبرالی». والرشتاین می‌نویسد: رکود اقتصادی (سودآوری) در فاصله سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۰ به برنامه جهانی شدن نولیبرالی قوت بخشید. رکود سودآوری مشکلاتی برای تراز پرداخت‌های بسیاری از دولت‌های جهان به ویژه دولت‌های جنوب و سوسیالیستی ایجاد کرد و فضای مناسبی برای دولت‌های ریگان و تاچر بوجود آورد. بخش سوم به نام در جست‌وجوی بدل است. این بخش ۴ مقاله دارد. اولین مقاله از «پیر بوردیو» است با نام «سیاست جهانی شدن»: به اعتقاد بوردیو جهانی شدن باعث شده است که هم دولت‌های لیبرال و هم سوسیال دموکرات دولت را از کنترل نیروهای اقتصادی کنار بگذارند.
مقاله دوم «نولیبرالیسم قانون‌گرا و برخورد جهانی شدنها» نام دارد. بحث اصلی «اسفن گیل»نویسنده این مقاله این است که، تشدید نابرابری‌های جهانی با تعریف دوباره‌ای از سیاست در مقیاس جهانی همراه بوده است. در نتیجه، آنچه رخ داده تجدید ساختار محدودیت‌ها و فرصت‌های سیاسی و تغییر شکل چارچوب‌های دراز مدتی است که به منظور محدود ساختن الزامات در مسیر توسعه نولیبرالی طراحی شده است. در مقاله سوم با نام«مقاومت تسلیم است»، که نویسنده آن «اسلاوی ژیژک» می‌باشد، رابطه امروزی لیبرالیسم و سوسیالیسم را مورد بحث قرار می‌دهد. وی معتقد است که لیبرالیسم شکست‌ناپذیر است، اما سوسیالیسم نیز از مقاومت و رسیدن به پیروزی دست برنمی‌دارد. به اعتقاد ژیژک این نبرد دائمی است. در مقاله چهارم (و همچنین آخرین مقاله) به بحث فمینیسم پرداخته می‌شود و اینکه مسائل آنها در دنیای لیبرال و نولیبرال چگونه است. در این مقاله اصول دهگانه فمینیسم بیان می‌شود که ارتباطی مستقیم با اقتصاد دارد.
نتیجه: متاسفانه کتاب از لحاظ صفحه آرایی نقاط ضعف عمده‌ای دارد. معلوم نیست که با چه انگیزه‌ای (مترجم در مقدمه هیچ توضیحی درباره ساختار کتاب نمی‌دهد) کتاب اینگونه فهرست بندی و گزینش شده است. تناقض اساسی که در کل کتاب دیده می‌شود بین مقدمه مترجم و متن کتاب است. مترجم در مقدمه لیبرالیسم و نولیبرالیسم را مورد نقد قرار داده، اما سعی نموده ایدئولوژی نولیبرالیسم را با گزینش چند مقاله تعریف کند. به نظر می‌رسد که رعایت انصاف علمی نشده است. در ضمن مقالات انتخاب شده تعریف روشن و سرراستی از نولیبرال برای خواننده ندارند. جملات مقدمه تا حدود زیادی گنگ و نامفهوم و طولانی هستند. به طور کلی خواننده از خود تلاشی دوچندان باید خرج کند تا به شناختی از ایدئولوژی نولیبرالیسم برسد. شاید هم در جاهایی مجبور باشد که به کتابی دیگر رجوع نماید. همچنین به نظر میرسد که غلط‌های تایپی کتاب به دقت رفع نشده اند، مانند: صفحه ۴۸ سطر ۹، صفحه ۴۹ سطر ۱۰ و... در آخر اینکه کتاب از ترجمه روان و از ویراستاری حرفه‌ای برخوردار نیست.