حالا رستم امیرارسلان می‌خواند

محمدتقی جنت‌امانی

تمام دارایی دارا/ به مویی بند است/ دل من به تو / سارا از کتاب‌های دبستان/ بیرون بیا/ تو دیگر بزرگ شده‌ای.

گاهی یک اثر، چنان در تار و پودمان رخنه می‌کند که باعث تحول فکری و آفرینش چندین شعر دیگر می‌شود. هر چند این گونه آثار در این سال‌ها، انگشت شمارند. اصولا شعر خوب باعث خلق آثار دیگری می‌شود و صد البته این مساله هیچ‌گونه ارتباطی با تحت‌تاثیر قرار گرفتن مطلق از اثری نمی‌شود و در زاویه‌ای دیگر آثاری هستند که چنان بی‌مصرفند که نه تنها لذت برانگیز نیستند، بلکه خلق خواننده را هنگام خواندن تنگ می‌کند. سهراب سپهری نیکو گفته است که: «و نخوانیم کتابی را که در آن باد نمی‌آید». به نظر حرف بسیار خوبی است. ‌کتاب‌هایی که از آنها باد می‌آید این روزها بسیار کم هستند.

اخیرا مجموعه تازه‌ای از کریم رجب‌زاده، با عنوان «اردیبهشت و این همه برف» توسط نشر اتکا، منتشر شد. گزیده‌ای از تلاش‌های چندین ساله شاعر. این مجموعه لحظه‌های خوبی را فراروی خوانندگانش می‌گشاید و از چندین بخش سپید / لحظه‌ها/ غزل‌ها/ مثنوی‌ها تشکیل شده است.

چه قدر چشم‌ها را/ می‌زند/ این روشنی/ و چقدر شکوفه می‌ریزد.

از ناگهانی این سرما/ اردیبهشت و این همه برف.

شاعر در این مجموعه به خوبی نشان داده است که پس پشت این آثار پختگی قابل وصفی پنهان است. این پختگی برمی‌گردد به سال‌ها ممارست و تجربه و تلاش که یک شبه به دست نیامده است.

تا دیر نشده / باید/ به ملاقات مردگان بروم/ می‌ترسم/ فردا بیاید و من / آزاد نباشم/ و آنان/ رها شده باشند.

بعضی از آثار این مجموعه با اینکه در سال‌های دور سروده شده‌اند، اما همچنان تازگی خودشان را حفظ کرده‌اند، البته این قابلیت نیز برمی‌گردد به همان تجربه که به آن اشاره شد.

بابا آب داد/ بابا نان داد/ ما بزرگ شدیم و نقش بابا را بازی کردیم/ اما بابا را / فراموش کردیم.

اصولا سرودن شعر کوتاه به مراتب، سخت‌تر از سرودن شعر بلند است؛ چرا که شاعر با کمترین کلمات، باید، بیشترین حرف را بزند. از طرفی دیگر شعر کوتاه با توجه به کم‌حوصلگی خوانندگان امروزی فرصتی است برای آشتی مخاطبان با شعر.

پایی/ در میدان آتش/ یا تکریت/ جامانده/ که پر از لنگرود است.

طنز یکی از فاکتورهایی است که رجب‌زاده در کارهایش مورد استفاده قرار داده است. طنز تلخ! که با زیبایی خاصی، دستت را می‌گیرد و تو را می‌برد به سمت دلتنگی‌هایت!

در خبرها آمده بود/ بعضی قتل‌ها/ آزاد است/ تازه فهمیدم/ که چرا/ محاکمه نمی‌شوی.

لطفا شماره‌گیری نفرمایید/ مشترک گرامی/ در قید حیات نیست این جا هم که بود/ در قید حیات نبود.

یکی دیگر از فاکتورهایی که می‌توان به آن اشاره کرد، شجاعت شاعر نسبت به کلمه و برخورد با آن است.

دخترم/ بی‌تابی نکن/ الساعه/ هواپیماها/ تو را تاب می‌دهند/ و موشک‌ها/ برایت/ لالایی می‌خوانند/ این عروسک را بغل کن/ خواب تو/ عمیق‌تر می‌شود.

تفکر در شعر فاکتور دیگری است که در کارهای رجب‌زاده فراوان دیده می‌شود. نکته‌ای که در شعر معاصر متاسفانه کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرد و صدالبته، بعضی‌ها، به اشتباه فکر می‌کنند شعری را که دیگران نتوانند با آن رابطه برقرار کنند، از تفکر فراوانی بهره برده است.

کجا/ اسپانیا/ دورنرو/ خرناسه/ دل من است/ که دسته‌دسته/ گل سرخ/ در آن/ شهید/ می‌شود.

ویا؛

مسابقه/ تعطیل شد/ روایت آخر/ زمین بازی/ خیس خون/ بود

ویا؛

آقا سلام، صبح گرفتارمان به خیر

صبح سحر ندیده دشوارمان به خیر

بومی گرایی از مشخصه‌های آثار رجب‌زاده است که این روزها مورد استفاده طیفی خاص از شاعران قرار گرفته است، البته او این کارها را در سال‌های دوری سروده است و شاعر هیچ گاه به طور عمد نخواسته است از این موج استفاده کند. بومی‌گرایی را می‌توان آشتی شاعر با رابطه‌هایی دانست که همه ما با آن رابطه‌ها به گونه‌ای ارتباط داریم.

به خوان دوم نرسیده / قهوه‌خانه تعطیل شد/ حالا/ رستم امیرارسلان می‌خواند/ سهراب/ هری‌پاتر.

و یا؛

هنوز به گرز گرانش/ می‌بالد رستم/ در میدانی که پر از مین است

****

اما نکته دیگری که می‌تواند مورد بررسی بیشتری قرار بگیرد، شعرهای کلاسیک «اردیبهشت و این همه برف» است. به نظر، رجب‌زاده در غزل به جای خوبی رسیده است. گاهی، بعضی کارها چنان متحیرت می‌کند که یاد رندی‌های حافظ در کارهایش می‌افتی.

فرود صاعقه گفتی فراتر از این است

خبر همیشه خبر نیست پتک سنگین است.

و یا؛

پیاله، پشت پیاله، گمان نمی‌کردم

خوشا خراب تو بودن، که عین هوشیاری است.

و یا؛

دل نیست یک کاسه خون است افتاده در سینه من

با این همه مهربان است، خورشید بی‌کینه من.

***

و در پایان این که رجب‌زاده با تلاش و تجربه‌ای که داشته توانسته است فرصت‌های خوبی را در شعرهایش به وجود آورد و دل خوانندگان حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای‌اش را به دست بیاورد. به امید روزی که، همه، شاعران جوان‌مان، لحظه‌های خوبی، در شعر به دست آورند.