در حاشیه اجلاس کپنهاگ
کسبوکارهای بزرگ به نجات زمین میآیند
مترجمان: پریسا آقاکثیری، دومان بهرامی راد
منبع: نیویورک تایمز
این دید که کسبوکارهای بزرگ حریص و مخربند، به طرز مضحکی کوتاهمدت است و فعالیتهایشان به تخریب محیطزیست دامن میزند به خصوص بین لیبرالها و محیطزیستگرایان بسیار رایج است.
جارد دایموند
مترجمان: پریسا آقاکثیری، دومان بهرامی راد
منبع: نیویورک تایمز
این دید که کسبوکارهای بزرگ حریص و مخربند، به طرز مضحکی کوتاهمدت است و فعالیتهایشان به تخریب محیطزیست دامن میزند به خصوص بین لیبرالها و محیطزیستگرایان بسیار رایج است. باید بگویم که من هم زمانی همین اعتقاد را داشتم، اما خوشبختانه در حال حاضر تحلیل دقیقتری دارم. در طول این سالها من به هیات مدیره دو گروه زیستمحیطی، صندوق جهانی حیات وحش و موسسه بینالمللی حفاظت از محیطزیست راه پیدا کردهام و در کنار همه اینها با مدیران اجرایی زیادی نیز همکاری کردهام.
من برای چندین سال وظیفه کنترل مسائل مرتبط با محیطزیست را در میادین نفتی بر عهده داشتم و با کارکنان کمپانیهای نفتی در تمام سطوح در این زمینه صحبت کردهام. همچنین با مدیران اجرایی در بخشهای معدن، خردهفروشی و خدمات مالی تجربیاتی داشتهام. در این مدت دریافتهام که در حالی که برخی از کسبوکارها همانطور که گفته میشود برای محیطزیست مخربند، برخی دیگر جزو بزرگترین و مهمترین نهادهایی هستند که به رعایت مسائل محیطزیستی اهمیت میدهند.
امروزه مدیران اجرایی به دلایل متعددی به مسائل محیطزیستی توجه فزایندهای نشان میدهند. مصرف کمتر منابع زیستمحیطی میتواند در کوتاهمدت هزینهها را کاهش دهد و بهرهبرداری پایدار از منابع و کاهش ضایعات نیز در بلندمدت باعث میشود پول کمتری خرج شود. از سوی دیگر ارائه تصویری پاک از تکنولوژی بنگاه باعث میشود دید کارکنان، مصرفکنندگان و دولت نسبت به فعالیتهای بنگاه بهبود یابد.
من برای این ادعایم شواهدی نیز دارم. فعلا مشاهدات خود در سه کمپانی وال مارت، کوکا کولا و شِورُن که نامنصفانه مورد انتقاد قرار میگیرند را بیان میکنم.
بگذارید با وال مارت شروع کنیم. واضح است که اگر یک کسبوکار بتواند هزینهها را کاهش دهد و فروش خود را ثابت نگه دارد پول خوبی را پسانداز میکند. این همان کاری است که
وال مارت انجام داد. این کمپانی با ایجاد تغییراتی در وسایل حملونقل خود هزینههای سوخت را سالانه معادل ۲۶ میلیون دلار کاهش داد. خودروهای ترانزیتی متعلق به این کمپانی به جای اینکه در زمان استراحت برای گرم شدن موتور اتومبیل را روشن نگه دارند یک بخاری کوچک نصب کردند که انرژی کمتری مصرف میکرد. از این طریق نه تنها هزینه سوخت کاهش یافت، بلکه در جریان آن انتشار گاز دیاکسیدکربن نیز معادل خارج کردن ۱۸۳۰۰ وسیله نقلیه عمومی از سطح کشور کاهش پیدا کرد.
به علاوه وال مارت تلاش دارد تا کارآیی سوخت را تا سال ۲۰۱۵ دو برابر کند و از این طریق هزینه بنزین را سالانه بیش از ۲۰۰ میلیون دلار کاهش دهد. به همین منظور این کمپانی استفاده از خودروهای ترانزیتی که سوخت زیستی مصرف میکنند را تحت بررسی قرار داده است. وال مارت که بزرگترین مصرفکننده خصوصی الکتریسیته در کشور است تلاش دارد تا برق مصرفی در فروشگاههایش را کاهش دهد.
این کمپانی هزینههای بستهبندی را نیز به نحو قابلتوجهی کاهش داده است. به عنوان مثال اندازه بستهبندی مواد شویندهای که در فروشگاههای آن به فروش میرسد ۵۰ درصد کاهش یافته است. این فروشگاهها پلاستیک را بازیافت میکنند. هدف نهایی وال مارت این است که تا جای ممکن ضایعات بستهبندی را کاهش دهد.
در کنار همه اینها والمارت مثال خوبی است از این که چه طور یک کمپانی میتواند با به فروش رساندن منابعی که ذخایرشان به طور پایدار مدیریت میشود در بلندمدت پولش را پسانداز کند. به عنوان مثال، ماهیهایی که از ذخایری صید میشوند که به صورت پایدار مدیریت نمیشوند، گرانتر هستند. در سال ۲۰۰۶ وال مارت تصمیم گرفت در عرض پنج سال تنها غذاهای دریاییای را به فروش برساند که به صورت پایدار صید شده باشند.
حال مشاهداتی از کمپانی کوکاکولا را بیان میکنم. طبیعت مشکلات کوکاکولا با وال مارت متفاوت و از آن بلندمدتتر است. ماده اصلی در تهیه کوکاکولا آب است. این کمپانی در ۲۰۰ کشور جهان محصول خود را تولید میکند و باید مطمئن شود که در همه این کشورها از آب سالم استفاده میشود، اما دستیابی به آب سالم در بسیاری از کشورها آسان نیست. در بسیاری از این کشورها مانند روسیه شمالی و شمال غربی استرالیا ذخایر آب تازه در مناطق دور افتادهای وجود دارد که برای احداث کارخانه مناسب نیست.
کوکا کولا نمیتواند نیاز خود به آب را از آب شور تامین کند زیرا شیرین کردن آب شور انرژی بر و گران است. تغییرات آب و هوایی نیز به خصوص در کشورهای با تراکم جمعیت زیاد مانند ایالات متحده که بزرگترین بازار کوکاکولا است به کمیابی آب دامن میزند. همچنین بخش عمده آب دنیا در بخش کشاورزی مصرف میشود که در آن ملاحظات مربوط به پایداری در نظر گرفته نمیشود.
با توجه به همه این موارد، کوکاکولا برای موفقیت در کسبوکار خود باید مسائل مربوط به کمیابی آب و انرژی و همچنین تغییرات آب و هوایی و وضعیت کشاورزی را دنبال کند. این کمپانی میخواهد روشهایی را به کار گیرد که گیاهان مورد استفاده در تولید کوکاکولا آب کمتری مصرف کنند و در مرحله بعد در جریان تولید آب کمتری به کار رود. این کمپانی برای استفاده کردن از هفت رودخانه جهان از جمله ریوگرانده، یانگ، مکانگ و دانوب که همه در مناطقی قرار دارند که مشکلات زیستمحیطی پررنگتر است برنامههایی را در نظر گرفته است. اینها اهداف کوکا کولا در بلندمدت است، اما این کمپانی اهداف کوتاهمدتی نظیر کاهش هزینه از طریق بازیافت، کاهش مصرف انرژی و افزایش حجم فروش همراه با کاهش مصرف آب را در دستور کار خود دارد.
سومین کمپانی که در این مقاله به آن میپردازم شِورُن است. من توجهی که این کمپانی در میادین نفتی خود در پاپوای گینه نو به محیطزیست نشان میدهد را حتی در پارکهای ملی ندیدهام. زمانی که جویا شدم که چطور یک کمپانی سهامی عام میتواند چنین مخارجی را برای سهامدارانش توضیح دهد، کارکنان شِورُن و مدیران اجرایی آن ۵ نکته را در توضیح این امر برشمردند.
اول آنکه تراوش نفت میتواند به شدت گران تمام شود و جلوگیری از تراوش نفت بسیار راحتتر از زدودن آن است. دوم آنکه جلوگیری از انتشار آلودگی باعث میشود ریسک عصبانی شدن صاحبان زمینها و شکایت کردن از این کمپانی یابد. (یکبار در سال ۲۰۰۱ از شورن به خاطر فعالیتهایش در اکوادور شکایت شده بود). سوم آنکه استانداردهای زیستمحیطی در تمام دنیا روز به روز سختگیرانهتر میشوند و بنابراین استفاده از تکنولوژیهای پاک میتواند هزینههای آتی را کاهش دهد.
علاوه بر این، فعالیتهای پاک در یک کشور باعث میشود که این کمپانی بتواند آسانتر در کشورهای دیگر فعالیت خود را شروع کند. در نهایت این فعالیتها باعث میشود که کارکنان حس بهتری نسبت به کار خود داشته باشند و مدت بیشتری در کمپانی بمانند.
اما سوالی که ایجاد میشود این است که چرا سیاستهای زیستمحیطی با مقاومت کسبوکارها و بسیاری از سیاست مداران مواجه میشود. در زیر دلایلی که در مخالفت با این سیاستها ارائه میشود را بررسی و نقد میکنم.
- گفته میشود که مسائل زیستمحیطی با ملاحظات اقتصادی تناقض دارند. در جواب باید گفت که پیش فرض این گزاره آن است که اقداماتی که پایداری محیطزیستی را افزایش میدهند هزینه خالص بنگاه را افزایش و سود را کاهش میدهند. اما این ادعا درست نیست. منطق اقتصادی بزرگترین انگیزهها را برای سیاستهای تضمینکننده پایداری فراهم میآورد زیرا در بلندمدت (و اغلب در کوتاهمدت) تلاش برای حل مشکلات زیستمحیطی گرانتر از این تمام میشود که از ابتدا از این مشکلات اجتناب کنیم.آمریکاییها پس از توفان کاترینا در سال ۲۰۰۵ به همین نتیجه رسیدند. دولت میتوانست تا قبل از توفان با خرج چند صد میلیون دلار از هزینه چند صد میلیارد دلاری که در جریان توفان به بار آمد جلوگیری کرده و مانع مرگ هزاران آمریکایی شود.
جان هولدرن، مشاور کاخ سفید تخمین میزند که حل مشکلات مربوط به تغییرات آب و هوایی میتواند تا سال ۲۰۵۰ برای ایالات متحده معادل دو درصد تولید ناخالص داخلی هزینه دربر داشته باشد، اما اگر این مشکلات حل نشود معادل بیست تا سی درصد تولید ناخالص ملی هزینه به بار میآید.
-ادعای دیگر این است که پیشرفت تکنولوژی میتواند مشکلات ما را حل کند. بله این حرف درست است، تکنولوژی میتواند مشکلات ما را حل کند، اما زمان میبرد تا پیشرفتهای تکنولوژیکی اساسی رخ دهد و استفاده از آنها مرسوم شود. به علاوه به نظر میرسد که تکنولوژیهای جدید اثرات جانبی پیشبینی نشدهای داشته باشند که به محیطزیست صدمه برساند(به عنوان مثال لایه ازن به خاطر انتشار کلروفلوروکربنهای بیبو و غیر سمی که به عنوان جایگزین گازهای سمی مورد استفاده قرار میگرفت در حال از بین رفتن است).
- استدلال دیگر در مخالفت با سیاستهای زیستمحیطی این است که رشد جمعیت جهان در حال کاهش است و همین امر باعث توقف تخریب محیطزیست میشود. درست است که نرخ رشد جمعیت جهان در حال کاهش است، اما مشکل اصلی جمعیت نیست، بلکه منابعی است که مردم مصرف میکنند و ضایعاتی است که تولید میشود.
شایان ذکر است متوسط نرخهای مصرف سرانه و نرخهای تولید زباله، در کشورهای توسعه یافته سی و دو درصد بالاتر از کشورهای فقیر است. این نرخها همچنان که سبک زندگی در کشورهای در حال توسعه به سبک زندگی در کشورهای توسعه یافته نزدیک میشود در سراسر جهان در حال افزایش است.
- همچنین گفته میشود که سیاستهای زیستمحیطی در ایالات متحده باعث میشود که آمریکاییها استاندارد زندگی خود را کاهش دهند و دلیلی ندارد که از کیفیت زندگی مردم آمریکا بکاهیم تا مردم بقیه کشورها زندگی بهتری داشته باشند. اشتباه این استدلال در این است که فرض میکند استاندارد زندگی با توجه به نرخ مصرف تعیین میشود. اما این دو متغیر همبستگی پایینی دارند زیرا بخش مهمی از مصرف ما به اتلاف میانجامد و باعث بالا رفتن کیفیت زندگی نمیشود. در واقع زمانی که نیازهای اولیه برآورده میشود، مصرف فزاینده خوشحالی را افزایش نمیدهد.
درست است که کسی نمیتواند با خرید یک اتومبیل که با کارآیی بیشتری سوخت مصرف میکند، استاندارد زندگی خود را افزایش دهد، اما این کار میتواند از طریق کاهش وابستگی آمریکاییها به نفت وارداتی به کاهش مشکلات سیاسی و نظامی و در نتیجه به بهبود زندگی آنها منجر شود. به علاوه مردم اروپای غربی نسبت به آمریکاییها نرخهای مصرف سرانه پایینتری دارند، اما از آنجا که به خدمات درمانی، تامین اجتماعی در زمان بازنشستگی دسترسی دارند و مرگ و میر نوزادان و بی سوادی در این کشورها پایینتر و امید به زندگی بالاتر است و حملونقل عمومی نیز در دسترس است، کیفیت زندگی آنها بالاتر است.
- برخی نیز مدعیاند که کارشناسان هنوز در مورد این که تغییرات آب و هوایی واقعی هستند یا خیر، توافق ندارند. بله سی سال قبل این حرف درست بود و حتی تا ده سال قبل نیز برخی از کارشناسان در این مورد شک داشتند.
اما امروزه، تقریبا تمام متخصصان آب و هوایی متفق القولند که متوسط دمای جهان، نرخ گرم شدن زمین و تراکم دیاکسیدکربن در جو نسبت به تاریخ متاخر زمین بی سابقه بوده و دلیل اصلی همه اینها نیز انتشار گازهای گلخانهای در جریان فعالیتهای انسان است.
اکنون متخصصان تنها در این زمینه اختلاف نظر دارند که تا سال ۲۰۵۰ دمای زمین ۱۳ درجه یا (فقط) ۴ درجه فارنهایت افزایش مییابد و این که فعالیتهای انسان تا ۹۰ درصد یا تنها! تا ۸۵ درصد روند گرم شدن زمین را توضیح میدهند.
-گفته میشود که اندازه و دلیل تغییرات آب و هوایی در جهان کاملا معلوم نیست و ما تا زمانی که در این زمینه مطمئن نشویم نباید دست به کار شویم. در پاسخ باید گفت که در دیگر موارد زندگی- مانند انتخاب همسر، تحصیلات فرزندانمان، خرید بیمه عمر و سهام، کاهش ریسک سرطان و موارد مشابه- همه میدانیم که اطمینان صد درصد وجود ندارد و ما باید بر اساس شواهد موجود بهترین تصمیم را اتخاذ کنیم پس چرا در زمینه تغییرات آب و هوایی این نااطمینانیها باید ما را از پیدا کردن راه حل باز دارد؟ همانطور که آقای هولدرن مشاور کاخ سفید میگوید دست روی دست گذاشتن مانند رانندگی در مه با اتومبیلی است که ترمزهایش خوب کار نمیکند.
- برخی میگویند گرمایش جهانی پدیده مفیدی است زیرا به ما اجازه میدهد که در مناطقی که تا قبل از این به خاطر سرما
غیر قابل کشت بودند، کشاورزی بودند. این ادعا به این دلیل است که عبارت «گرمایش جهانی» غلطانداز است.
ما باید بدانیم که تغییرات آب و هوایی در همه جای جهان به یک شکل صورت نمیگیرد. در جریان گرمایش جهانی متوسط دمای جهان افزایش مییابد، اما بسیاری از مناطق خشکتر میشوند و قحطی، سیل و دیگر بلایای طبیعی افزایش مییابد. البته برخی از مناطق از این اتفاق سود میبرند، اما بسیاری از کشورها نیز دچار مشکلات زیادی میشوند. نکته مهم آن است که اغلب ما جزء بازندگان
خواهیم بود.
- ادعا میشود که تا زمانی که چین در زمینه تغییرات آب و هوایی سیاستهای خود را روشن نکند فایدهای ندارد که ایالات متحده در این زمینه وارد عمل شود. این در حالی است که کارنامه چین در این اواخر بهبود یافته است. در حالی که ایالات متحده راجع به انتقال انرژی بادی از مناطق روستایی به شهری هنوز به تصمیمی نرسیده است چین در این زمینه سیاستهای مهمی را اجرا کرده است. اگر آمریکا تکنولوژیهای برتر را استفاده نکند نمیتواند در حوزه محیطزیست شغل ایجاد کند و در این زمینه نه تنها از فنلاند و آلمان، بلکه از چین هم عقب میافتد.
در هر کدام از سیاستهای زیستمحیطی، کسبوکارهای آمریکایی همان نقشی را میتوانند بازی کنند که دولت بازی میکند. کمپانیها میدانند که با فعالیت در حوزه محیطزیست منافع زیادی را به دست میآورند.
فعالان حوزه کسبوکار دائما به من میگویند که دولت ایالات متحده میتواند در دو جبهه به کمک آنها بیاید؛ با سرمایهگذاری در تحقیقات سبز، در نظر گرفتن معافیتهای مالیاتی و تصویب قانون مربوط به مجوزهای آلودگی و همچنین از طریق در نظر گرفتن و اجرا کردن استانداردهای سختگیرانهای که به کمپانیهایی با استاندارد پایین زیستمحیطی اجازه ندهد که مزیت رقابتی پیدا کنند دولت میتواند به بخش خصوصی کمک کند تا ضایعات خود را کاهش دهند و کمتر محیطزیست را تخریب کنند. دولت با کمک بخش خصوصی میتواند گامهای قابلتوجهی در این زمینه بردارد.
ارسال نظر