بدرقه پیکر مهدی سحابی تا آرامگاه ابدی از سوی هنرمندان
یکی از رنگهای جهان کم شد
پیکر مهدی سحابی صبح چهارشنبه، ۲۷ آبانماه از مقابل منزل این مترجم، نقاش، مجسمهساز، داستاننویس و روزنامهنگار به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) تشییع شد.
عکس:از راست: سحابی، دولتآبادی و شایگان
پیکر مهدی سحابی صبح چهارشنبه، ۲۷ آبانماه از مقابل منزل این مترجم، نقاش، مجسمهساز، داستاننویس و روزنامهنگار به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) تشییع شد.
در مراسم تشییع پیکر سحابی که پس از درگذشت در پاریس، به تهران منتقل شد، جواد مجابی - شاعر و منتقد - شعر «ای مرغ سحر چو این شب تار» را خواند و گفت: دهخدا هنرمند را به عنوان شمع مرده در این شعر آورده است؛ شمع مرده که هرگاه از او یاد میشود، افروخته و زنده میشود. با دیدن کارهای یک هنرمند، او دوباره در ذهن و حافظه عمومی مردم زنده میشود.
مجابی افزود: سحابی برای بسیاری از مردم ایران به عنوان یک رماننویس، نقاش، مجسمهساز، مترجم بزرگ و روزنامهنگار آشناست. برای بسیاری از ما، یک روشنفکر فرهنگی است. روشنفکر فرهنگی کسی است که علاوه بر کار تخصصیاش، در سرنوشت جمعی مملکت خود موثر است و برای جهت دادن به فکرهای نو و گشودن راههایی تازه برای مردم کوشش میکند.
او در ادامه یادآور شد: سحابی چه در دوران روزنامهنگاری و چه در عرصه ترجمه با انتخاب دقیق آثار، آنچه را که ما نمیتوانستیم به وسیله سایر نویسندگان و هنرمندان ایرانی به مردم بگوییم، با آثارش گفت و آنها را گسترش داد و عرضه کرد.
مجابی همچنین عنوان کرد: همواره با رفتن یک هنرمند از این جهان، یکی از رنگهای جهان کم میشود و یک فضای بزرگی خالی میماند. سحابی میتوانست سالهای بیشتری با آفریدن آثار خوب در میان ما باشد. فرهنگ ما نیازمند این نوع متفکران پیشتاز است و جای این دوستان که در سالهای اخیر از دست رفتهاند، خالی است. این داستاننویس در پایان گفت: نسل بعد میتواند در ادامه راه این هنرمندان به ماندگاری آنچه که ما فرهنگ ایرانی میدانیم و میشناسیم، کمک کند و رنگهایی را که این فرهنگ زنده و پویا را نشان میدهد، نشان دهد.
هیچ کس جایش را نمیگیرد
لیلی گلستان - مترجم و منتقد هنری - هم در سخنانی گفت: وقتی خبر رفتن سحابی را به من دادند، فکر کردم که مگر ممکن است آدمی که اینقدر مثبت است و خوشبین و خوشاخلاق و اینقدر برای متحول شدن کار کرده است، رفته باشد؟!
او خاطرنشان کرد: سحابی هرکاری که کرد، درست بود و از ته دل به آن دل میبست. در رونمایی کتابم گفت، گلستان کارگر است و راست گفت. ما هر دو از یک جنس بودیم. اصلا فقدان مهدی سحابی را هیچکس نمیتواند پر کند. در فرهنگ و هنرهای تجسمی، جای او خالی است. کاری که برای پروست انجام داد، کار عظیمی بود. در زمانی که هیچکس جرأت نمیکرد به این کتاب نزدیک شود، او همت داشت و آن را ترجمه کرد. گلستان همچنین گفت: سحابی بسیاری از نویسندگان از جمله سلین، سیلونه، استاندال، فلوبر و نویسندگان جدید ایتالیایی را برای اولینبار معرفی کرد. هیچکس نمیتواند جایش را بگیرد. ما دوست بسیار عزیزی را از دست دادهایم.
خوب شد که با او نزدیک نبودم
محمود دولتآبادی - داستاننویس - هم با اظهار تاثر از درگذشت مهدی سحابی متذکر شد: نمیتوانم حرف بزنم. باید بگویم خیلی خوب بود که من زیاد با او نزدیک نبودم، که اگر بیش از این نزدیک میبودم، بیش از این خورد میشدم. ایست این آدم را نمیتوانم باور کنم. من دیگر نمیتوانم مرگ رفقایم را باور کنم.
دولتآبادی همچنین گفت: بدیهیترین و قطعیترین امری که انسان با آن بایستی عادی برخورد کند که مرگ است، نمیدانم چرا برای من اینقدر دارد عجیب میشود. مگر ممکن است آن قامت استوار و شخصیت نجیب و مهربان ناگهان خبرش به ما برسد؟ بله من چه آدم خوشبختی هستم که زیاد با او رفیق نبودم؛ وگرنه بیشتر از این خورد میشدم.
یک بار دلم را شکست
همچنین ابراهیم حقیقی - گرافیست - در سخنانی اظهار کرد: سحابی با دیگران یگانه از عشق میسرود. من کاری به این ندارم که مهدی سحابی مترجم توانمندی بود، که بود. نقاش بزرگی بود، که بود و مجسمهساز مدرنیستی بود، که بود، یا عکاس و طراح گرافیک. او انسان شریف و دوست مهربانی بود و افتخار میکنم که ما را به دوستیاش پذیرفته بود. آثارش بر دیوارهای خانههایمان خوشبختانه فراوان است و هیچگاه فراموش نمیشود. اما یکبار در این دوستی مهربانانه دلم را شکست و اشکم را جاری کرد، با خبر درگذشتش. اما آن دوستی عظیمش برای من همچنان پایدار است.
هیچ وقت خداحافظی نمیکنم
بابک احمدی - نویسنده و پژوهشگر - هم گفت: مهدی سحابی اینجاست. سلام مهدی! ما هیچ وقت با تو خداحافظی نمیکنیم. همچنان عزیزی! دلمان نمیخواست اینگونه برگردی؛ آن هم در روزهایی که آگاهیها متحول شده است. او در دگرگون کردن آگاهی نسل جوان نقش بسزایی داشته است، با انتخاب کتابها برای ترجمه. حالا تو باید میبودی و میدیدی.
احمدی در ادامه گفت: سحابی دوست نداشت دیده شود؛ اما ترجمههایش دیده شدند، با دقتی که در انتخابهایش داشت. او به جوانان کشورش یاد داد کار یعنی چه. روشنفکر بودن یعنی چه؟ و تحول را برای دیگران خواستن یعنی چه. هیچگاه با تو خداحافظی نمیکنیم. هادی سحابی - برادر مهدی سحابی - هم در سخنانی اظهار کرد: مهدی مفهوم کار را از پدرم فراگرفت؛ امانت و وجدان کار همراه با پشتکار و سماجت در آن. مهدی سحابی از پدرم شعر و خوشنویسی و بذلهگویی را آموخت. اولین شوق نقاشی، طبق گفته خودش، در سن سهسالگی با طرحی که پدرم برایش کشید، در او نطفه بست.
برادر مهدی سحابی افزود: او از مادرم انساندوستی را آموخت و به باور مادرم، رفتن به بهشت با ساختن آبانبار و پل روی جادهها و رودخانهها میسر میشود. مهدی سحابی گل و گیاه و حیوانات را دوست داشت و فراتر از آن، انسان را به معنی کامل و گستردهاش. به پرنده علاقه داشت. به پرواز و بالا رفتن و در نهایت، آزادی. اکثر آثار تجسمی او ستایش از پرنده و پرواز است. زیبایی را ستایش میکرد و معتقد بود زیبایی به بیان گسترده آن، کار انسانی است که به وجود میآورد و در نتیجه، انسان سازندهای است که میتواند بیارزشترین و بیمحتواترین اشیا را به یک اثر هنری و در نهایت زیبا متحول کند. هادی سحابی ادامه داد: دوره ماشینهای قراضه و شکسته او بیان این ادعاست. کممصرف بود و به اندک بسنده میکرد؛ چرا که گمان میکرد مصرف بیپروا به آلودگی محیط زیست میانجامد و نیز کمبود منابع برای آینده بشریت. برای زنان ارزش فوقالعادهای قائل بود و معتقد بود زنان باهوشتر از مردان هستند.
مراسم ترحیم سحابی نیز از ساعت ۱۰ تا ۱۱:۳۰ روز جمعه (۲۹ آبانماه) در مسجد حجت ابنالحسن (ع) واقع در خیابان سهروردی شمالی برگزار خواهد شد.
ارسال نظر