بهانه ای برای هشتاد و یکمین سال تولد سهراب سپهری؛
خیلیها میخواستند انکارش کنند
شاعران میگویند او نقاش خوبی است و نقاشان میگویند شاعر خوبی است. این جمله سالهای سال درباره سهراب سپهری تکرار میشود، اما مخاطبان پرشمار آثارش کمتر توجهی به آن نکردهاند.
علیرضا طجوزی
شاعران میگویند او نقاش خوبی است و نقاشان میگویند شاعر خوبی است. این جمله سالهای سال درباره سهراب سپهری تکرار میشود، اما مخاطبان پرشمار آثارش کمتر توجهی به آن نکردهاند. دامنه علاقهمندان شعرهای سهراب سپهری هر روز گستردهتر میشود و نسل جوان با آن ارتباط قابل تاملی برقرار میکند. از طرفی دیگر نقاشیهای او هم طرفداران پرو پاقرص خودش را دارد و همه این نکتهها باعث میشود از کنار نامش بی اعتنا نگذریم. سهراب در عرصه هنر ایران نام مهمی است و از محدود شاعران ایرانی به شمار میآید که شعرهایش به زبانهای بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده است. او ۱۵ مهر ۱۳۰۷ در کاشان متولد شد. به گواه تقویمها امروز تولد هشتاد و یک سالگی کسی است که ۵۲ بار فصلها را بیشتر ندید.
دوره ابتدایی را در دبستان خیام و متوسطه را در دبیرستان پهلوی کاشان گذراند و پس از فارغالتحصیلی در دوره دوساله دانشسرای مقدماتی پسران به استخدام اداره فرهنگ کاشان درآمد. در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت کرد و دیپلم دوره دبیرستان خود را دریافت کرد. سپس به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و همزمان به استخدام شرکت نفت در تهران درآمد که پس از ۸ ماه استعفا داد. سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعه شعر نیمایی خود را به نام «مرگ رنگ» منتشر کرد. در سال ۱۳۳۲ از دانشکده هنرهای زیبا فارغالتحصیل شد و به دریافت نشان درجه اول علمی نائل شد.
در همین سال چند نمایشگاه نقاشی در تهران برگزار و دومین مجموعه اشعار خود را با عنوان «زندگی خوابها» منتشر کرد. در مرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت و مدتی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی نامنویسی کرد. سهراب همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاهها به معرض نمایش میگذاشت. در سال ۱۳۳۷در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری مشغول به کار شد. از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع به تدریس در هنرکده هنرهای تزیینی تهران کرد؛ اما در اسفند همین سال از کلیه مشاغل دولتی به کلی کناره گرفت. فروغ فرخزاد شاعر به یاد ماندنی معاصر درباره شعرهای او معتقد بود:
سپهری از بخش آخر کتاب «آوار آفتاب» شروع و به شکل خیلی تازه و مسحورکنندهای هم شروع میشود و همین طور ادامه دارد و پیش میرود. سپهری با همه فرق دارد. دنیای فکری و حسی او برای من جالبترین دنیاها است. او از شهر و زمان و مردم خاصی صحبت نمیکند او از انسان و زندگی حرف میزند. و به همین دلیل وسیع است. در زمینه وزن راه خودش را پیدا کرده. اگر تمام نیروهایش را فقط صرف شعر میکرد، آن وقت میدیدید که به کجا خواهد رسید.»
در طول سالهای گذشته شاعران و منتقدان زیادی حضور سهراب را انکار کردهاند. جمله آغازین این یادداشت که از گفتههای م.آزاد شاعر، مترجم و منتقد است نشان میدهد که خیلیها رابطه مطلوبی با او نداشتند و سعی کردند گاهی غیرمنصفانه به آثارش نگاه کنند.
در این میان شاعران و منتقدانی هم منطقی برخورد کردهاند شمس لنگرودی یکی از آنها است. او در گفتوگویی درباره اهمیت سهراب در شعر معاصر میگوید:
«به نظر من هر چیزی روزی نابود میشود و انسان در جهان شوخیای بیش نیست، لذا من به ماندگاری و جاودانگی اعتقاد ندارم. اما هر سخنی از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. ما در عمل میبینیم که چند دهه گذشته و شعر سپهری پاسخگوی مخاطبان بوده است. عدهای میگویند فلان شاعر بازاری هم مورد استقبال بوده است. مغلطه نکنیم ما میدانیم در مورد چه چیزی حرف میزنیم. متفکر و اندیشهورزی مثل سهراب در شعرهایش حرفهایی زده که سادهترین آدمها میفهمند یا اگر نمیفهمند از آن لذت میبرند.
خاطرم هست وقتی که ۱۵ساله بودم مصاحبهای خواندم از یک شاعرکه امروز هم شعر میگوید. آن زمان پرسیده بودند که شعر شما را نمیفهمند و دشوار است و او نیز در پاسخ گفته بود شعر من را بیست سال آینده میفهمند. از آن زمان چهل سال گذشته است و هنوز نه مردم میفهمند و نه بنده. مهم این است که شعرسهراب به من که فکر میکنم ناتورالیست است به دیگری که او را عارف میداند و به توده مردم عادی پاسخگو است. سهراب هیچ وقت برای روشنفکران جذاب نبود یا دستکم ادعا داشتند که جذاب نیست. سپهری تا سالهای ۶۰ از طرف روشنفکران انکار شد. همیشه مخاطبان عام بودند که شعر او را دوست داشتند و شعرش را حفظ کردند.
تاکنون کتابهای زیادی درباره سهراب منتشر شده است که هر کدام با نگاهی متفاوت به بحث و بررسی درباره او پرداختند؛ اما یکی از کتابهایی که اخیرا منتشر شده و ناشناختههایی از زندگی سپهری را نمایان میکند کتاب «دو رساله درباره سپهری» نوشته کامیار عابدی محقق و منتقد معاصر است.این کتاب با عنوان فرعی «سپهری و ک.تینا؛ سپهری و ژاپن» روایتی است از ابعاد ناشناخته زندگی شاعر بلند آوازه کاشانی.
عابدی در رساله اول این کتاب معتقد است که سپهری پس از آشنایی با فرهنگی و هنر ژاپن، شخصیتی متفاوت و ظریفتر از قبل مییابد و در رساله دوم، یادداشتهای نویسندهای به نام کاظم تینا تهرانی (ک. تینا) که از دوستان سپهری بوده تدوین شده است. در آخرین کتاب سپهری؛ یعنی «ما هیچ ما نگاه» شعری باعنوان «سمت خیال دوست»به ک.تینا تقدیم شده است. این کتاب ۱۵۰ صفحه است و در صفحات پایانی آن نمونههایی از نقاشیهای سپهری پیش از سفر و بعد از سفر به ژاپن، عکسی از او در توکیو، خوشنویسی ژاپنی او روی جلد کتاب بهرام بیضایی، نمونهای از تاثیر هنر ژاپنی در نقاشی سپهری، عکسی از کاظم تینا تهرانی و .... آمده است. کتاب «دو رساله درباره سهراب سپهری» را میتوان اولین اثر پژوهشگرانهای دانست که درباره «ک. تینا» و زندگی و آثارش نوشته شده است.
امروز تولد هشتاد و یک سالگی شاعر و نقاشی است که اهل جار و جنجال نبود و در انزوای خودش زندگی میکرد، اگرچه بسیار بانمک و شوخ بود. آدمی بسیار فروتن و افتاده که گلی امامی، نویسنده نامدار به یادش میآید اگر از کارش تعریف میکردید، سرخ میشد و سرش را پایین میانداخت و حاضر نمیشد دنباله بحث را بگیرد. خصوصیاتی عارفانه داشت که شاید ناخودآگاه بود؛ یعنی طبیعتش به او حکم میکرد که این حالت درویشی را داشته باشد. نمونهاش هم این که واقعا مدت بسیار کوتاهی برای کار به ادارهای رفت. آن هم در جوانی بود و به اجبار والا بعد از آن خودش بود و خلوتش. اصلا علاقهای به اشیا نداشت. وقتی با دانشجویان دیگر به خانهاش میرفتیم، اتاقاش را میدیدیم که فقط یک زیلو داشت، یک تختخواب کوتاه به اصطلاح سربازی که کاملا مرتب بود، کتابخانه کوچکی که با چوب و آجر ساخته بود. همین. اتاق هم مستطیل بلندی بود که از تمیزی برق میزد.
بنابراین این اقتضای خلق و خو و طبیعتش بود. نه ادا درمیآورد و نه میخواست خودش را این طور نشان دهد. حالا این که میگویید در آن جلسه شاعران ساکت و کمحرف بوده اصلا غیرعادی نیست. اصولا از اظهارنظر و خود را مطرح کردن پرهیز داشت. خیلی ساده بگویم درونگرا بود.
امروز تولد هشتاد و یک سالگی کسی است که خیلیها میخواستند انکارش کنند؛ اما نتوانستند. مسافران مشهد اردهال همیشه آرامگاهش را آراسته به گل سرخ دیدهاند؛ یعنی اینکه هنوز خیلیها دوستش دارند.
ارسال نظر