آواز شجریان؛ ترنم هویت قومی و ملی

استادعلی اکبر شکارچی درسال ۱۳۲۸ در لرستان متولد شد. نواختن کمانچه را از کودکی تحت تاثیر نوازندگان محلی آغاز کرد. در سال ۱۳۵۰ از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد و برای فراگیری ردیف‌های‌ سازی و آوازی و قطعات ضربی از محضر اساتیدی همچون داریوش صفوت، نورعلی‌خان برومند،محمود کریمی، یوسف فروتن، سعید هرمزی و جلال ذالفنون بهره ‌برد. البته در طول همان سال‌ها همواره از محضر استاد علی اصغر بهاری هم بهره برد. علی اکبر شکارچی از سال ۱۳۵۸ به شکلی جدی به تدریس موسیقی پرداخته و آثار به یاد ماندنی زیادی را هم به یادگار گذاشته است. آنچه می‌خوانید یادداشت استاد علی اکبر شکارچی است درباره ربنای شجریان و سازهای ابداعی‌اش که به بهانه انتشار آخرین کاست اجرای کنسرت در آلمان منتشر می‌شود.

حنجره انسان، اولین سازی است که خداوند در ذات بشر برای خلق زیبایی نهاده است، اگر چه سرچشمه اولین نغمات و ترانه‌ها کار و زندگی انسان است ولی به نظر می‌رسد سازهای اولیه با الهام از این هدیه الهی ساخته و پرداخته شده‌اند و هیچ سازی به اندازه حنجره انسان قادر به خلق زیبایی، بیان اندیشه و بیان احساس نیست. به همین دلیل همیشه در دنیا خوانندگان نزد مردم عزیز و محترم بوده‌اند.

استاد شجریان یکی از خوانندگان عزیز و گرانقدر میهنمان است که آواز پرشوق و مهرانگیزش در طول حیات هنری خود در این سرزمین هویت قومی و هویت ملی را با سربلندی در سراسر ایران پیش چشم جهانیان به بلندای دماوند تثبیت نموده‌اند. شجریان از حدود سال‌های ۱۳۵۰ به این سو با انتخاب اشعار مردمگرا لحظه‌ای از اندیشه و آرمان‌های مردمی ایرانیان غافل نمانده است. شما یک بیت و یک آواز او را جز مهر به انسانی نمی‌یابید. او هرگز دهانش را جز به ترانه خوشبختی مردمش باز نکرده است.

شجریان در دوران انقلاب و پس از انقلاب بدون وابستگی به گروه و دسته یا حزبی به طور خودانگیخته به گمان من همتراز یک حزب سیاسی قدرتمند، هویت موسیقی سنتی و هویت ملی ایرانیان را بنیان نهاد. او نه تنها لحظه‌ای از اصول و معیارهای درست موسیقی اصیل ایرانی عدول نکرد بلکه مکتبی را به ثبت رسانده است که با شیوه‌های بسط گسترش ملودی، مرکب خوانی، اجرای قطعات مشکل با ریتم منظم یا ریتم آزاد، استفاده از وسعت صدایی قدرتمند از بم تا زیر، انتخاب اشعار مناسب همراه با بیان اندیشه خواننده و شاعر و در نهایت شجریان نشان داده است که کاربرد موسیقی جز هم‌صدایی و پاسخ به نیازهای مردم و جامعه چیز دیگری نیست.

در زلزله بم همراه با ساز و قطعات سحرانگیز و آسمانی علیزاده و کلهر عزیز با مردم ایران به سوگ نشست. با اقدام به ساخت مجمع باغ هنر، نور امید را از میان آوار خانه‌ها و ارگ ویران شده بم بر جان مردم این شهر تابانید. آنهایی که زنده ماندند، اشک شوق می‌ریختند که هم زنده مانده‌اند و هم هنرمندان برایشان سرود سوگ و امید می‌خوانند.

شجریان درآمد حاصل از کنسرت تالار بزرگ کشور مبلغی بالغ‌بر ۴۵‌میلیون تومان را برای انسجام و تداوم فعالیت صنفی به خانه موسیقی هدیه کرد تا موسیقیدانان با دغدغه کمتری در سایه تشکل صنفی خود به فعالیت موسیقی بپردازند.

ربنای شجریان در ماه مبارک رمضان مناجاتی است با خدا که در هیچ کشور اسلامی نظیرش را نمی‌توانید بیابید، مناجاتی که تا آمیخته با روح و جان قرآن نباشی، تا صوتی آسمانی نداشته باشی محال است آن را این چنین فریاد بزنی و موسیقی و کلام ربنای شجریان میلیون‌ها انسان را بی‌واسطه به خدا نزدیک می‌کند و در هر فراز و فرود این صوت آسمانی میلیون‌ها انسان معتقد چه روزه دار و چه بی‌روزه به تعادل و آرامش روحی و در نهایت به یک وحدت انسانی سرشار از همدلی، عشق و مهر به یکدیگر می‌رسند.

ملت ایران این افتخار تاریخی را از آن خود می‌داند که شجریان رئیس شورای عالی خانه موسیقی، برنده جایزه پیکاسو از سازمان جهانی یونسکو در سال ۱۳۷۸ و دارنده مدال موتزارت از سوی مدیرکل یونسکو در پاریس است که بزرگان فرهنگ و هنر جهانی او را در ردیف فرهنگ سازان مردمی جهان قرار داده‌اند.

من ریشه خلق سازهای صراحی و سنتور باس شجریان را در این می‌دانم که او بیش از هر هنرمند دیگری با سازها و ارکسترهای مختلف آواز خوانده است به همین دلیل اندیشه‌ای به جان او افتاده است تا صدایی بکر و نو را هم برای هم‌صدایی با آواز خود و هم بر هم‌صدایی با سازهای موسیقی ایرانی بسازد. بی‌گمان این کاوش و تحقیق نمی‌تواند از سر خودنمایی، هوا و هوس یا انگیزه کسب شهرت صورت بگیرد. هیچ کاری تا ابتدا در اندیشه متولد و ملهم نشود محال است نمود بیرونی پیدا کند. رابطه اندیشه‌های بیدار و خلاق لحظه‌ای با کائنات قطع نمی‌گردد. گویا این چنین است که این افراد انتخاب شده‌اند تا از یک منبع الهام فرمان آفرینش بگیرند. به همین دلیل مبتکران، کاشفان و افراد خلاق نزد مردم همیشه عزیز و مقدس بوده‌اند.

بعد از انقلاب به‌رغم محدودیت‌هایی که وجود داشت به شکل حیرت آوری در زمینه نوازندگی، پژوهش، آموزش و ساز سازی رشد و توسعه همه‌جانبه را شاهد بودیم. من فرهنگ‌خواه و فرهنگ طلب بودن مردم را عامل اصلی این رشد می‌دانم که به طور خودجوش برای انقلاب فرهنگی و سربلندی موسیقی میهمانان از هیچ کوششی دریغ نکردند. موسیقیدانان ما با درک لحظه به لحظه اوقات تاریخ و دوران سازندگی فرهنگی دست به تجربه و خطا زدند. هزاران آهنگ و هزاران اجرا در داخل و خارج از کشور داشته‌ایم. گروه‌های موسیقی سنتی، موسیقی محلی، موسیقی ملی با گروه‌های تلفیقی، تمبک کوک شونده، نی کلید دار، تار ابداعی، کمانچه قیچک آلتو، باس و ده‌ها سازهای ابداعی افراد خوش ذوق، حاصل این تجربه و خطاست که بایستی مثل زمین خوردن و راه رفتن شادی آفرین بچه‌های عزیز خود به آنان نگاه کنیم.

هیچکس به اجرای درخشان علیزاده، ساز سلانه و شورانگیز که اندیشه و رنگ صوتی جدید را به نمایش گذاشت خرده نگرفت. مطمئن باشید تا در جان علیزاده و سازنده این ساز اندیشه‌ای جاری نمی‌شد محال بود چنین اتفاقی نه برای شجریان و نه برای علیزاده و نه برای مبتکر دیگری بیافتد. ما چرا ذوق نکنیم جوانی موسیقی تلفیقی را تجربه می‌کند، چرا ذوق نکنیم صنعت ساز سازی کشورمان رو به کمال است، چرا ذوق نکنیم شیوه‌های نوازندگی جوانان در کلیه سازهای ایرانی و کلاسیک به آن توانمندی رسیده است که موسیقی کلاسیک ایرانی و اروپایی را با قدرت شوق‌انگیز می‌نوازند، چرا ذوق نکنیم پیش روی ما همه گروه موسیقی سنتی، کلاسیک محلی در سراسر ایران شکل گرفته، چرا ذوق نکنیم ارکستر سمفونیک، ارکستر ملی به رهبری استاد فخرالدینی با تلاش تحسین برانگیز جمع کثیری از جوانان متشکل کرده و آثار ارزشمندی را برای علاقمندان و آرشیو آیندگان اجرا نموده‌اند.

منتقدان گمان نکنند حافظه تاریخی مردم پاک شده است، بیاییم به جای انتقادهای بیمارگونه و امیدکش، مهر پیشکسوتی مان را نثار این جریان فرهنگی بالنده نماییم، چرا ذوق نکنیم هنرمندان فلک را سقف می‌شکافند تا طرحی نو در اندازند. سپاس و مهر خود را نثار هنرمندانی کنیم که اندیشه‌های نوگرایانه و تغییر طلب مثل خوره در جانشان افتاده و تلاش می‌کنند تا بلکه قدمی بسیار بزرگ در این راه پرفراز و نشیب بردارند.

به هر طرح نو، آهنگ جدید، نوازدگی جدید حسادت نورزیم و نگران منحرف شدن راه هنری کشور نباشیم. ما در گلستانی از موسیقی زندگی می‌کنیم که روئیدن و شگفتن حق تک تک ماست. هیچ کس جا را بر دیگری تنگ نخواهد کرد و بنا نیست از شکفتن هیچ گلی که موافق میل و طبع و نظر ما نیست جلوگیری کنیم. باور کنید این اندیشه‌های بیمارگونه تعادل روحی و درونی ما را به هم خواهد زد. بدگویی و بدزبانی آرام و قرارمان را تا زنده‌ایم آشفته می‌کند. جبران خلیل جبران برای همین بیماری‌های درونی انسان سوده است: «پروردگارا به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را نمی‌توانم تغییر دهم. دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را می‌توانم، مرا بینش ده تا تفاوت این دو را بدانم، مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردمان آن مطابق میل من رفتار کنند. اینگونه اندیشیدن و اینگونه زیستن قانون طبیعت است. بیایید طبیعی و مطابق قانون کائنات با عزیزان و همکاران خود زندگی کنیم.»