پردهبازیهای بامزه
جاذبه و دافعه همزمان
امیر میدانی- نویسنده و کارگردان: میشائیلهانکه. موسیقی: انتخابی از آثار هندل، موتزارت و ... مدیر فیلمبرداری: داریوش خنجی. بازیگران: نائومی واتس (آنا فاربر)، تیم راث (جورج فاربر)، مایکل پیت(پل).. ١١١ دقیقه. محصول ٢٠٠٧ آمریکا، فرانسه، انگلستان، استرالیا، آلمان، ایتالیا.
خانواده فاربر برای گذراندن تعطیلات به خانه ویلایی خود در کنار دریاچه رفتهاند. اما در بدو ورود با پیدا شدن سر و کله دو پسر خوش سیما - پیتر و پل - با لباسهای گلف بر تن، آرامش شان بر هم می ریزد. پیتر و پل با زمینه چینی آنا، جورج و پسر کوچک شان جورجی را در خانه حبس و سپس شروع به بازیهایی میکنند که با یک شرطبندی هولناک آغاز میشود. پیتر به آنها میگوید که حاضر است شرط ببندد هیچ کدام از آنها در ساعت ٩ صبح روز بعد زنده نخواهند بود. خانواده فاربر سعی میکنند تا به هر وسیلهای که شده، از چنگ این دو قاتل خونسرد فرار کنند. اما منطقهای که در آن زندگی میکنند، بسیار خلوت و تنها تلفن موجود نیز از کار افتاده است. در طول شب ابتدا جورجی کشته میشود و آنا که برای آوردن کمک از خانه گریخته، بار دیگر به چنگ پیتر و پل میافتد. آن دو بعد از کشتن جورج، آنا را سوار قایق کرده و قبل از فرا رسیدن ساعت ٩ صبح او را نیز غرق میکنند. سپس به نزدیک ترین ویلا میروند تا بازی خود را با خانوادهای دیگر از سر بگیرند...
میشائیلهانکه متولد ٢٣ مارچ ١٩٤٢ در مونیخ از ایالت باواریای آلمان است. در رشتههای فلسفه، روانشناسی و تئاتر در وین تحصیل کرده و از ١٩٦٧ تا ١٩٧٠ به عنوان نمایشنامه نویس در Südwestfunk کار کرده و از ١٩٧٠ با نوشتن و کارگردانی فیلم تلویزیونی بعد از لیورپول وارد عالم فیلمسازی شده است. هانکه همزمان در تئاترهای اشتوتگارت، دوسلدورف، فرانکفورت، هامبورگ مونیخ، برلین و وین نمایشهای متعددی روی صحنه برده و در فاصله ساخت فیلمهایش به تدریس در آکادمی فیلم وین نیز پرداخته است. وی در سال ١٩٨٩ بعد از ساختن هشت فیلم تلویزیونی، اولین فیلم بلند سینمایی خود به نام قاره هفتم را کارگردانی کرد که موفق به دریافت جایزهای از جشنواره لوکارنو شد. با دومین فیلمش ویدیوی بنی در سال ١٩٩٢ - که دو جایزه از جشنواره وین و مراسم فیلمهای اروپایی دریافت کرد- منتقدان و تماشاگران او را کشف کردند. سومین فیلمش «٧١ جزء از روزشمار یک شانس» جایزه بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و جایزه منتقدان و نویسندگان را از جشنواره کاتالونیا گرفت. فیلم بعدیاش بازیهای عجیب یا بازیهای بامزه در ١٩٩٧ نامزد نخل طلای جشنواره کن شد و از جشنوارههای شیکاگو، فانتاسپرو و فلاندرز جوایز مهمی دریافت کرد.
ششمین فیلمش رمز ناشناخته با شرکت ژولیت بینوش نیز در سال ٢٠٠٠ نامزد نخل طلا شد و جایزه ویژه کلیسای جهانی را دریافت کرد. یک سال بعد بار دیگر با پیانیست نامزد نحل طلا و برنده جایزه ویژه هیات داوران کن شد و جایزه بهترین فیلم خارجی را ازGerman Film Awards دریافت کرد.هانکه در سال ٢٠٠٣ ساعت گرگ را کارگردانی کرد که توجه چندانی را جلب نکرد. اما فیلم ماقبل آخر او به نام پنهان توانست نظر مثبت تمامی منتقدان و تماشاگران دنیا را به خود جلب کند. پنهان که مانند رمز ناشناخته درباره ریشههای نژادپرستی است، موفقترین ساخته هانکه به شمار میرود که بعد از توفیق آن برای بازسازی یکی دیگر از فیلمهای موفق خود به زبان انگلیسی راهی هالیوود شد. حاصل کار او همین فیلم اخیر است که نما به نما بدون هیچ تغییری یا کم و کاستی از روی فیلم بازیهای عجیب یا بازیهای بامزه خودش در ١٩٩٧ ساخته است. برای کسی که هر دو برگردان هانکه را از این فیلمنامه دیده باشد، انتخاب میان این دو سخت خواهد بود. هر دو فیلم به یک اندازه قوی هستند و ماجرای قاتلین خوش سیما که قتل برای شان یک بازی بامزه یا عجیب است. هانکه این بار فیلمش را با بودجهای بیشتر ١٥میلیون دلار ساخته، اما چیزی بر آن نیفزوده یا نکاسته و حیرتآور اینکه بر خلاف فیلم پیشین، از جهت مالی با شکست روبهرو شده است.
هانکه فیلمساز کهنه کاری است که خشونت و مطالعه آن در جامعه امروز تم ثابت آثار او تشکیل میدهد. فیلمهای او همزمان هم جذاب و هم دافعه برانگیزند. مانند پیتر و پل که در عین خوش سیما و جوان بودن، خوف ناک هم هستند. اشتباه خواهد بود اگر آنها را معصوم و خانواده فاربر را در بروز حوادث آتی، حتی اندکی مقصر بدانیم. آن دو با نقشهای از پیش طراحی شده که به بازی میماند، بعد از کشتن همسایه به سراغ فاربرها میروند و بعد از تمام شدن کار آنان، بازی را با همسایه دیگر آنها آغاز خواهند کرد. پس حرفهای به ظاهر فلسفی این دو موجود نفرتانگیز را نباید چندان جدی گرفت. البته میشود آنها را با شکنجه گرانی که میکوشند درس اخلاق به قربانی نگون بخت خود بدهند مقایسه کرد، افرادی که مابه ازای واقعیشان در کشور ما نیزاندک نیست، و در این موقعیت است که حرفهای هانکه معنا پیدا میکند. اما همین حرفهای عمیق برای تماشاگر آمریکایی فیلمهای خون ریزی چون جیغ و اره و هتل محلی از اعراب ندارد. چون از حمام خون خبری نیست. با این حال توصیه میکنم کسانی که به نسخه اولیه دسترسی ندارند، بخت تماشای این یکی را از دست ندهند.
ارسال نظر