آمریکا از رویا تا واقعیت
وجدان یک محافظهکار
در سال ۱۹۶۰، بری گلدواتر چهارمین کتاب خود را با نام وجدان یک محافظهکار در اوج جنگ سرد به رشته تحریر درآورده است.
ترجمه: آرزو دیلمقانی
در سال ۱۹۶۰، بری گلدواتر چهارمین کتاب خود را با نام وجدان یک محافظهکار در اوج جنگ سرد به رشته تحریر درآورده است.
نکاتی را که گلدواتر در این کتاب به آن اشاره کرده است نه تنها جالب است، بلکه نکاتی بسیار بنیادی و اساسی است. وی به اهمیت ارزشهای آزادی اخلاقی محافظهکاران در زندگی سیاسی این افراد اشاره میکند. گلدواتر به طور بنیادی دورنمای سیاسی را در زندگی خود تغییر
داده است.
بری گلدواتر، در تاریخ ۲ ژانویه سال ۱۹۰۹ به دنیا آمد و در ۲۹ ماه مه سال ۱۹۹۸ از دنیا رفت. وی ۵ دوره به عنوان سناتور در سنای آمریکا از ایالت آریزونا فعالیت داشت و در سال ۱۹۶۴ به عنوان کاندیدای حزب جمهوری خواهان در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد. وی خود را مردی ساده معرفی میکرد.
منتقدان وی میگویند: بری گلدواتر که با غرور تمام خود را مردی ساده معرفی میکرد، مانند یک معمای تاریخی باقی مانده است.
این کتاب به طور مشخص دیدگاههای انعطافناپذیر گلدواتر را بیان میکند.
گلدواتر به آزادی به عنوان بزرگترین ارزش جامعه آمریکا نگاه میکند. آزادی از قانون، آزادی از دولت و آزادی از همه چیز. کتاب وی مسائلی همچون تحصیلات، جوامع کارگری و سیاست، حقوق مدنی، سیاستهای بخش کشاورزی و برنامههای رفاه عمومی و مالیاتها را در بر میگیرد و دیدگاههای اقتصادی و سیاسی محافظهکاران آمریکایی را بررسی میکند.
بری گلدواتر در این کتاب بیشتر به آن چیزی که جامعه آمریکا و دنیا باید باشد توجه دارد تا آنچه که هست. در این کتاب وی به سه پیوند محافظهکاران آمریکایی در دهه ۱۹۶۰ اشاره میکند که شامل محافظهکاری سنتی، لیبرالیزم کلاسیک و آنتی کمونیست است. این کتاب که نویسنده آن یک محافظهکار است در دورهای برای اولین بار چاپ شد که محافظهکاران به قدرت سیاسی نهفته خود پی بردند.
در صفحات اول این کتاب گلدواتر اشاره میکند که جامعه آمریکا به طور بنیادی جامعهای محافظهکار است و مرم آمریکا خواهان بازگشت قواعد محافظهکاری به جامعه هستند. سپس وی محافظهکاران را محکوم میکند که در تغییر قواعد محافظهکاران با نیازهای امروز تلاشهای لازم را انجام نداده اند. وی تلاش میکند تا فاصله بین تئوری و عمل را بپوشاند.
بری گلدواتر درتلاش است تا این نظریه را بقبولاند که محافظهکاران آمریکایی به روز نیستند. وی مینویسد که هدف محافظهکاران چیزی بیشتر از استفاده از تجربه و واقعیتهای گذشته برای حل مشکلات امروز نیست.
برعکس لیبرالها، گلدواتر مینویسد که یک محافظهکار بر این عقیده است که انسان تنها اقتصاد نیست، بلکه انسان یک آفریده معنوی است.
وی مینویسد که محافظهکاران به عنوان ابتدایی ترین فلسفه سیاسی خود در تلاشند تا طبیعت معنوی انسانها را گسترش دهند.
این سناتور آمریکایی در کتاب خود در خصوص آنچه که محافظهکاران از گذشته آموختهاند، مینویسد:
۱ - انسانها با یکدیگر متفاوتند. بنابراین آینده نگری ما باید برای توسعه پتانسیلهای گوناگون انسانها باشد.
۲ - اقتصاد و زوایای روحی انسان دو موضوع جداناشدنی هستند و هیچ یک بدون دیگری آزاد نخواهد شد.
۳ - رشد فکری و جسمی انسانها نمیتواند به وسیله نیروهای خارجی تغییر کند. هر انسانی مسوول رشد خود است.
با توجه به آنچه که گلدواتر در کتاب خود به آن اشاره کرده است، میتوان نتیجه گرفت که محافظهکاران به سیاست به عنوان هنری برای به دست آوردن حداکثری آزادیهای فردی نگاه میکنند.
بری گلدواتر معتقد است که آزادی در آمریکا در معرض خطر است؛ چرا که هر دو حزب آمریکا این اجازه را به دولت میدهند تا قدرت زیادی در اختیار داشته باشد و در حال که قدرت تنها در دست تعداد اندکی از انسانها است مردم آمریکا خواهان تغییر این رویه هستند.
وی میگوید که تنها زمانی آزادی واقعی بازخواهد گشت که آمریکاییها کاندیداهایی را انتخاب کنند که به تقویت قانون اساسی در این کشور وعده دهند، جمهوری را از نو رواج دهند و کسانی که اعلام کنند: «به کارآمد ساختن دولت و لایق بودن آن علاقه چندانی ندارم. رفاه عمومی را افزایش نخواهم داد؛ اما قول میدهم که آزادی را گسترش دهم. هدف من این نیست که قوانین بیشتری را وضع کنم، بلکه هدف من این است که آنها را باطل کنم. برنامههای جدیدی ندارم، بلکه تمامی برنامههای پیشین را نیز که به هدفهایشان نرسیده است لغو خواهم کرد.»
منبع: irDiplomacy.ir
ارسال نظر