قدرت زنان شرق دور

بخش نخست، زنان چینی

بعضی زنان غربی می‌توانند فقط رویای چنین پیشرفت‌های شغلی را ببینند: زنان در چین، تایلند و دیگر کشورهای آسیایی بیشتر از آلمان در پست‌های مدیریتی هستند. چگونه زنان به پست‌های مدیریتی در آسیا راه یافتند؟ چگونه زن آسیایی میان فرزند و شغل پیوند و رابطه‌ ایجاد می‌کند؟

احتمالا بسیاری از تجار غربی موقعیت زنان کشورهای آسیایی را در عقب‌ماندگی، فقر، ظلم و ستم و غیره می‌پندارند، ولی این موقعیت لزوما برای زنان موفق در پست‌های مدیریتی صدق نمی‌کند. در واقع زنان آسیایی در راه پیشرفت هستند و البته با یک روش و سرعتی که حتی به نظر می‌آید آنها برابری حقوق زن و مرد در غرب را هم در بعضی از زمینه‌ها تحت‌الشعاع قرار داده‌اند. در غرب مدیران با دو خطر مواجه‌اند: از طرفی بعضی از مدیران تصوری کهنه و قدیمی از زنان آسیایی دارند و بدین علت وقتی آنها در زندگی تجاری‌شان با زنان بسیار متخصص و آگاه برخورد می‌کنند، به تعجب می‌افتند. از طرف دیگر بسیاری از مردان غربی تحت تاثیر لباس و رفتار زنان آسیایی قرار می‌گیرند که آنها در یک نگاه با مدیران زن در غرب هم قابل مقایسه هستند. هر دو دیدگاه می‌تواند منجر به ارزیابی غلط شود به طوری که رفتار آنها تجار و مدیران زن آسیایی را ناراحت و اذیت می‌کند.

آیا تفاوت فرهنگی در نگاه دوم مشخص خواهد شد، آیا اغلب مدیران غربی دلسرد می‌شوند یا اینکه احساس اشتباه می‌کنند. از این جهت دیتر هیرنر ریاست مرکز کیفیت چین در بانک آلمان پیشنهاد می‌کند، حتی‌الامکان خود را آماده کنید: «شما که نمی‌خواهید با راکت بازی گلف در زمین تنیس وارد شوید! مجهز شدن به رفتار بهتر با شرکای تجاری آسیایی نگاهی به پشت صورت ظاهری افکندن است.

پیشرفت زنان آسیایی

احتمالا بسیاری از مدیران فقط با بعضی از آسیایی‌هایی که در غرب خیلی موفق هستند آشنایی دارند؛ مانند ایندرانوی - زن هندی - که در سال ۲۰۰۷ تصادفا جزو یکی از ۵ زن قدرتمند جهان شد. احتمالا چیزی را که آنها هنوز نمی‌دانند این است که در کشور‌های آسیایی زنان بیشتر حرف اول را می‌زنند. بر اساس گزارش مرکز تجارت بین‌الملل، زنان در سمت‌های ارتقا یافته مدیریتی در فیلیپین از ۹۷درصد سهم، در جمهوری خلق چین ۹۱درصد سهم، در مالزی ۹۵درصد سهم و در هنگ‌کنگ و تایلند ۸۳درصد سهم برخوردارند که در مقایسه با آمریکا این سهم ۶۳درصد

است.

سهم زنان در مدیریت‌های برجسته فیلیپین ۵۰درصد، تایلند ۳۹درصد، هنگ‌کنگ ۳۵درصد و در چین ۳۲درصد است. (در آمریکا و آلمان این سهم تنها ۲۳درصد است.) گرایش افزایش نفوذ زنان آسیایی در طبقات بالای تجاری مشخص و مشهود است. در هر صورت در فهرستی که از ۵۰زن قدرتمند جهان در پست مدیریت در سال ۲۰۰۷ تهیه شده، ۱۵زن متعلق به آسیا هستند، ۵نفر از چین، ۳نفر از هند، ۳نفر از سنگاپور، ۲نفر از ژاپن و از هنگ‌کنگ و فیلیپین هر یک، یک نفر.

موقعیت و صفات اختصاصی فرهنگی زنان آسیا در هر کشور و جایگاه اجتماعی متفاوت است. اما همیشه باید به توصیه‌های کلی زیر توجه داشت. در رفتار با زنان شرق دور، در پست‌های مدیریتی باید به چند نکته توجه خاص داشت: ۱- خود را آماده کنید، ۲- از رفتارهای کنجکاوانه بپرهیزید، ۳- بخندید، ۴- از تعریف کردن جوک خودداری کنید، ۵ - احترام بگذارید، ۶- به خانواده علاقه نشان دهید. توضیحات به نظر واضح می‌آیند: رشد اقتصادی تغییرات سریع اجتماعی را ایجاد می‌کند و هنجارها و قواعد اجتماعی را سست می‌کند، به طوری که زنان هم غالبا شانسی برای پیشرفت شغلی پیدا می‌کنند. در واقع بعضی از انگیزه‌های بسیار متفاوت فرهنگی، تاریخی و سیاسی برای موقعیت زنان در هر یک از کشورهای آسیایی نقش عمده‌ای را ایفا می‌کنند. در ادامه ما به وضعیت و موقعیت زنان موفق در چین، هند، ژاپن، کره جنوبی و سنگاپور خواهیم پرداخت.

شانگ یک زن ۵۰ساله‌ای که در سال ۲۰۰۵ با ثروت ۴/۳میلیارد دلاریش خود را در فهرست ثروتمندترین افراد در چین قرار داد، موفقیت اقتصادیش را با واردات کاغذ باطله از آمریکا آغاز کرد. او ارزش و سود حاصل از شرکت خود را در سال گذشته دو برابر کرد. البته در میان ۸۰۰ثروتمند چینی فقط ۶۵نفر زن وجود دارند. باید در نظر گرفت که این سهم بسیار قابل‌ملاحظه است چون ثروت در غرب اکثرا نزد مردان متمرکز می‌شود.هر کس درباره موقعیت زنان در اقتصاد جهانی چین صحبت می‌کند؛ باید این را هم بداند که بسیاری از زنان جوان در پست‌های مدیریتی به خوبی تحصیل کرده‌اند و در شرکت‌های بزرگ در شهرهای ساحل شرقی (اصطلاحا ساحل طلایی) کار می‌کنند و تعداد آنها در مقایسه با زنانی که در روستاهای چین زندگی می‌کنند، بسیار اندک است.

اصطلاحا زنان زیبای شهری که خانه و اتومبیل شخصی، شغل یا یک شرکت خصوصی دارند برای بسیاری از زنان چینی الگو هستند. آنها لباس‌های مدرن و شیک می‌پوشند، اغلب به رستوران و مراکز تناسب اندام می‌روند و نقشه‌های شخصی‌شان را اجرا می‌کنند.گرچه ما سرمایه‌داری جدید را، نمی‌خواهیم به دلیل داشتن مراکز مدرن و به سبک غربی طراحی شده‌اش، باور کنیم: جامعه چین خود بعد از ۵۰سال دوران کمونیستی در اصل به روش کنفوسیوس شکل گرفته است. در کتاب قانون کنفوسیوس، فیلسوف با نفوذ چینی که ۵۶۰سال قبل از میلاد مسیح می‌زیسته است، آمده است که سلسله مراتب آشکاری میان زن و مرد وجود دارد. در کتاب شعایر دینی «لی‌گی» آمده است: زن موظف به اطاعت سه‌جانبه است، در خانه از پدر، در زندگی زناشویی از همسر و بعد از مرگ همسر از بزرگ‌ترین پسرهمسرش اطاعت کند. زن جرات ندارد از مغز خود اطاعت کند. جای زن در خانه است. وظیفه مهم زن انجام تکالیف همسر و والدین همسر است. زن باید در درجه اول یک پسر به دنیا آورد.

تجاری که با زنان مدرن، جوان، آگاه، بلندپرواز و به لحاظ تجاری با تجربه چینی برخورد می‌کنند کمتر به این فکر می‌افتند که رابطه زن و مرد بر چنین عقایدی شکل گرفته است. آنها فکر می‌کنند در زندگی تجاری زنان چینی مانند زنان در غرب مورد قبول خواهند بود.

ولی این وضعیت نتیجه یک وضعیت خاص تاریخی به دلیل اعمال سیاست تک‌فرزندی در چین است که از سال ۱۹۷۹ اجرا می‌گردد. در چین کنونی زن و مرد در یک تناسب نابرابر وجود دارند. به طور متوسط در برابر هر ۱۰۰ نوزاد دختر ۱۱۷ نوزاد پسر وجود دارد. بدترین وضعیت در روستای شانگ‌زو این رابطه در برابر هر ۱۶۵ پسر ۴-۱ ساله تنها ۱۰۰ دختر ۴-۱ ساله وجود دارد. چینی‌ها چون فقط می‌توانند صاحب یک بچه باشند بنابراین تصمیم می‌گیرند یک فرزند پسر داشته باشند. تنها پسر می‌تواند وظایف مهم را در خانواده‌ای با اعتقادات کنفوسیوس اجرا کند یعنی به اجدادش احترام بگذارد. این تحول مشکلات بزرگ آمار جمعیت را تامین می‌کند. مردان جوان خصوصا در مناطق روستایی همسر پیدا نمی‌کنند، چین در ده سال آینده با کمبود ۶۰میلیون زن مواجه است.

براساس نوشته هفته‌نامه گاردین، جمعیت چین به این علت تا سال ۲۰۴۰ «فقط» تا ۵/۱میلیارد نفر افزایش خواهد یافت و بعد حتی کاهش می‌یابد. بنابراین این واقعیت که تجار غربی اغلب در شرکت‌ها با زنان متخصص چینی برخورد می‌کنند را نباید حتما دلیلی برای برابری حقوق و شانس زن و مرد اتلاق کرد. در هر صورت این دلیل یک مساله ساختاری است.

با وجودی که در هر سال تعداد زیادی از دانشجویان دانشگاه را ترک می‌کنند، چین با کمبود افراد تحصیلکرده و دارای هرگونه قابلیت موردنیاز شرکت‌های غربی مواجه است. جوانان چینی به این علت دو دستی شانس پیشرفت و ترقی شغلی خود را حفظ کرده و به لحاظ مالی روی پای خودشان ایستاده‌اند.

اما چنانچه موضوع ادامه نسل باشد بسیاری از زنان موفق چینی جزو وظایف اصلی خود می‌دانند که صاحب یک فرزند پسر شوند. زنان چینی درواقع در خانه ماندن و صاحب فرزند شدن را متعلق به تصورات مدل خانواده نرمال نمی‌دانند. برعکس آنچه مسلم است این است که مادران کار کنند و هیچ‌کس هم به این فکر نمی‌افتد که آنها را به این دلیل در زمره مادران بد بشمارند.

دولت تعداد بیشماری مراکز نگهداری و تربیتی کودکان را به خانواده‌ها عرضه می‌دارد. در بسیاری از خانواده‌ها هم پدر و مادربزرگ‌ها از نوه‌ها مواظبت می‌کنند، تا اینکه پدر و مادران بتوانند در اقتصاد پیشرفته سود ببرند. یک زن جوان چینی که با یک مرد آلمانی ازدواج کرده است و در آلمان زندگی می‌کند از اینکه دائما از او سوال می‌شد که چرا او به دنبال کار است و بهتر است که در خانه و نزد نوزادش بماند علی‌القاعده شوکه می‌شد و در پاسخ با عصبانیت می‌گفت: «من دانشگاه نرفته‌ام تا صرفا آشپزی و تمیزی کنم!»

در هر صورت بسیاری از زنان چینی برای سود بردن از اقتصاد پیشرفته چین امکان دیگری را می‌بینند: شین ران نویسنده کتاب «خدای زنان چینی» می‌نویسد: او زمانی که برای اولین بار توسط دانشجویانش از وجود «منشی‌های خصوصی» مطلع شد خیلی تعجب کرد.

در کمیسیون دائمی حزب کمونیست با اعضای جدید، یک زن هم جا ندارد. دفتر سیاسی حزب کمونیست از ۲۱ مرد و یک زن و کمیته مرکزی از ۱۹۱مرد و ۵زن تشکیل شده است. البته روی هم رفته موقعیت زنان در چین در مقایسه با ۲۵سال گذشته خیلی بهتر و مثبت پیشرفت کرده است.

در حال حاضر بسیاری از زنان جوان چینی از امکاناتی که چین مدرن به آنها عرضه می‌دارد، برخوردارند. حکومت هم در این فاصله فهمیده است که زنان باید فعال شوند تا اینکه شرایط را برای دختران جوان در مناطق روستایی بهتر سازند. از جمله کمک‌های مالی دولت در تصمیم‌گیری برای داشتن نوزدان دختر، تخفیف مالیاتی و معافیت از پرداخت شهریه مدارس دخترانه است. زنان چینی مشخصا آینده‌ای بهتر از گذشته‌ای که داشته‌اند، خواهند داشت.