گشتی در بازارچه زیر رمپ حقشناس
شهر، شهر فرنگ است!
هر سال تا حرف خرید عید نوروز به میان میآید اجناس به طور مرموزی گران میشوند. در غلغله بازارها تنها جنسی که به دستت میدهند، جنس بنجل و توی انبار مانده است. دور، دور دستفروشهای جمهوری، ولی عصر، بازار و آریاشهر میشود. دیگر از آن بازار همیشگی خبری نیست و شاهد فضای درهمی هستی که هر کس تنها به دنبال سودجویی خودش است و بس!
هر سال تا حرف خرید عید نوروز به میان میآید اجناس به طور مرموزی گران میشوند. در غلغله بازارها تنها جنسی که به دستت میدهند، جنس بنجل و توی انبار مانده است. دور، دور دستفروشهای جمهوری، ولی عصر، بازار و آریاشهر میشود. دیگر از آن بازار همیشگی خبری نیست و شاهد فضای درهمی هستی که هر کس تنها به دنبال سودجویی خودش است و بس!
عکس: آکو سالمی
در این میان همیشه جای خالی دخالت نهادهای نظارتی احساس میشد، اما این بار شهرداری تهران پا به میان گود گذاشته و با ایجاد بازارچههای خوداشتغالی، بازارچههای نوروزی و بازارچههای خرید محلی سعی کرده از هرج و مرج خرید وفروش شب عید بکاهد.
حال میخواهیم با هم و با کمک این کلمات به یکی از جنوبیترین مناطق شهرمان برویم؛ آن جایی که در گوشه جنوب غربی منطقه 11، بازارچهای به پا شده است و خرید در آن طعم خاصی به خود گرفته.
در سایه پلها
انتهای خیابان رباط کریم، درست قبل از سرریز شدن سیل ماشینها به اتوبان نواب، پلهای بتنی تو در تویی قرار دارند که رمپ حقشناس را میسازند. در زیر این رمپ و در سایه پلهای این خیابانها با همکاری شهرداری بازارچه نه چندان کوچکی ایجاد شده است برای خرید اقلام ضروری شب عید.
برای رفتن به بازارچه، هم میتوان از خیابان رباط کریم سوار ماشین شد و هم از اتوبان نواب. تازه خیلیها هم از محلههای دیگر به اینجا آمدهاند و حتی میشود اهالی سلسبیل و امامزاده حسن را هم بین مراجعهکنندگان یافت.
جلوی در ورودی بازارچه گلهای مصنوعی و عروسک میفروشند، مردم هم مشتاقانه میخرند، اما قیمتها خیلی هم ارزان نیستند. باید جنسشناس باشید والا ممکن است از خریدتان چندان راضی نشوید. دور دور اجناس بنجل است! باور کنید خیلی از ارزانیها واقعا بیحکمت نیستند! عروسکها هم به دیواره فنس کشیده بازارچه آویزان شدهاند و جوانی نزدیک در ورودی قاب عکس 1000 تومانی میفروشد.
به محض ورود چیزی که بیش از همه توجهم را جلب میکند، خیل مشتریانی است که بیشتر خانمها هستند. فضای زیر پل مملو از جمعیتی است که تا همین دیروز بیحواس از کنار این پلها رد میشده اند. بعد از ورود در سمت چپ کیوسکی را به مسوولان بازار اختصاص دادهاند. جمعی از شهرداری و بسیج منطقه. آنها مسوول کنترل اوضاع هستند و باید جلوی مشکلات احتمالی را گرفته و از فضای بازارچه حراست کنند. باقی توصیفات این بازار بی شباهت به همان جمعه بازار چهار راه استامبول نیست؛ ترکمنهایی که انواع و اقسام پارچههای دست بافشان را میفروشند. رومیزیها، لباسهای محلی، کلاهها و زیر اندازهای ترکمنی با دنیای رنگارنگی که دارند فضا را خوش آب و رنگ کرده و جلوهای کاملا سنتی به این بازار بخشیدهاند.
از شیر مرغ تا...
راستش را بخواهید اول باید یک دور کامل در این بازارچه بزنید تا اوضاع دستتان بیاید، چون هیچ کسی اطلاعات چندانی درباره فروشندگان و انواع جنسهای موجود در این جا ندارد. اما پس از اولین چرخش به دور این بازار مدور با ما هم عقیده خواهید شد که «این جا از شیر مرغ تا جون آدمیزاد پیدا میشه!».
خلاصه شهر، شهر فرنگ است و از همه رنگ؛ بساطهای کفش فروشی، لباس فروشی، لوازم تزیینی منزل، پلاستیک فروشی و آجیل فروشی چفت به چفت هم زیر پل حقشناس گرد آمدهاند و مردم این اطراف را برای خرید عید به سوی خود کشاندهاند.
یک خرید محلهای
در یک ساعتی که در این بازار داشتم برای گزارشم اطلاعات جمع میکردم، مردم و مراجعهکنندگان را هم زیر نظر گرفته بودم و جالب این که اکثر آنها به صورت فامیلی یا جمع هم محلهایها به این جا آمده بودند. این قضیه بین خانمها بیشتر بود، بعضی از آنها حتی وقتی چیزی را میدیدند به دیگری خبر میدادند که آن را برای خودش بخرد، یعنی تا این حد از زندگیها هم خبر داشتند.
به یاد بازارهای سنتی
بازارچه زیر پل اگر چه بازارچه ارزان فروشی است و پر است از شلوغیهای خرید شب عید، اما در کنار همه اینها نوعی صمیمیت و صداقت خاص بر فضایش حکم فرماست. از رفتارها و نگاههای مشتریان پیداست که از بودن چنین بازاری در روزهای نزدیک عید بسیار راضیاند و حتی برای تنوع هم که شده دوری در آن میزنند. بازارهای امروزی شکل و شمایل متفاوتی به خود گرفتهاند و ما که در تاریخچه شهرمان، به بازارهای سنتی دلبستگی خاصی داریم، این گونه فضاها را بیشتر میپسندیم.
جای شما خالی بود
با تاریک شدن هوا و کم شدن تدریجی مشتریان، بار ترافیکی رباط کریم و سایر خیابانهای اطراف بیشتر میشود. مرد و زن، پیر و جوان، زنبیل به دست از در ورودی بازارچه بیرون میآیند و به امید یافتن ماشین کنار خیابان صف میکشند.
نواب هم با ترافیک همیشگیاش استقبال خوبی از آنها نمیکند.
جمعیت ایستاده در کنار خیابان همین طور بیشتر میشوند و هر عابری را به این فکر میاندازند که کاش برای حملونقل مردم هم چارهای اندیشیده میشد. جای اتوبوسهای شرکت واحد در این ضیافت نوروزی واقعا خالی بود!
ترافیک در بازارچه
قبل از اینکه وارد بازارچه شوم، سر و صدایی آن طرف خیابان نظرم را جلب میکند. دعوا سر جای پارک است، طبق معمول! بسیاری از مراجعهکنندگان به این بازارچه، ماشینهایشان را درست روبهروی ورودی آن پارک کردهاند و این یعنی وسط خیابان! حالا خودتان در نظر بگیرید که چه ترافیکی با همین سهلانگاری کوچک ایجاد میشود.
ارسال نظر