آقای مهندس، با شما هستم

میثم نهاوندیان

سالن ۶۰۰ نفره وزارت کشور، بیش از ۶۰۰تن از مهندسان کشور را در خود جای داده است. این عده را محمود احمدی‌نژاد «برگزیدگان مهندسان ایران» می‌خواند. وی که چهارشنبه گذشته برای سومین سال پیاپی در مراسم روز مهندسی شرکت کرده، بیش از آنکه دوست داشته باشد در رابطه‌ با مهندسان صحبت کند، به کنایه‌های «محمد غرضی» رییس سازمان نظام مهندسی ساختمان پاسخ‌ می‌گوید؛ به طوری که در بین سخنرانی خود به گونه‌‌ای با حرکات دست و سر نقش «غرضی» را بازی می‌کند که خنده حاضران برانگیخته می‌شود.

تفاوت‌ دیدگاه «غرضی» به عنوان یکی از وزرای دولت «میرحسین موسوی» با «احمدی‌نژاد»: نیز جالب است. غرضی می‌گوید در زمان آقای موسوی قرار شد که آپارتمان بالای ۷۰متر نداشته باشیم. رییس‌جمهور در پاسخ به وی تنها می‌گوید: مردم دوست دارند خانه‌های بزرگ داشته باشند. من و شمای مهندس باید تکنولوژی ارزان را به آنها بدهیم تا با کمترین هزینه صاحب خانه‌های بزرگ شوند.

اما ماجرا از جایی شروع شد که رییس‌جمهوری قصد رفتن کرد، دختربچه‌ای هفت، هشت‌ساله با نقاشی‌‌ای از ماهواره امید، احمدی‌نژاد را به وجد آ‌ورد؛ طوری که رییس‌جمهور به حاضران گفت: این دختربچه، ماهواره شماره ۳ کشورمان را خواهد ساخت. این دختربچه نیز میکروفن را از رییس‌جمهوری گرفت و با صدای زیر خود فریاد زد«انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست.» اما باز هم داستان اینجا تمام نمی‌شود.

اصل ماجرا شروع شده حدود صدنفر از مهندسان برگزیده! نامه به دست، پایین سن ازدحام کرده‌اند. برخی دوست دارند حضوری حرفشان را به گوش رییس‌جمهوری برسانند. برخی دیگر نیز که نامه‌شان را محکم در دست گرفته‌اند، خواهان این هستند که احمدی‌نژاد شخصا نامه را از دستشان بگیرد. یکی از مهندسان که از دور نظاره‌گر ماجراست با خنده فریاد می‌زند «آقای مهندس با شما هستم، بروید کنار من هم ببینم.» شخصی دیگری می‌گوید خوب است این جماعت مهندسان برگزیده کشور هستند. اگر غیر برگزیدگان می‌آمدند، چه می‌شد؟!

غرضی در این «بل‌بشو» از پشت تریبون فریاد می‌زند، آقایان مهندسان! اجازه بدهید رییس‌جمهوری بروند، سد راه ایشان نشوید، کاری نکنید که دیگر آقای احمدی‌نژاد به جمع مهندسان نیایند!

پرویز فتاح وزیر نیرو که می‌خواهد این صحنه را از دست ندهد، خواسته خبرنگاران را برای مصاحبه رد کرده و با نگاه ذوق‌زده خود ماجرا را دنبال می‌کند.

اما سر محمدسعیدی‌کیا، وزیر مسکن و شهرسازی، خیلی شلوغ است. بساز و بفروش‌ها دور وی را گرفته‌اند تا سعیدی‌کیا صحنه‌های دیدنی را از دست دهد.

برخی دیگر از مهندسان برگزیده این مرز و بوم فرصت را مغتنم شمرده و به جمعی که در لابی سالن ایجاد شده، پیوسته‌اند. این صف برای گرفتن خوراکی جشنواره ایجاد شده است. مهندسان حسابگر کشورمان که وقتشان از هر چیز دیگری ارزشمندتر است، در صفی چند ده متری ایستاده‌اند؛ البته برخی هم که زیاد صف ایستادن را دوست ندارند لایی می‌روند، تا یک عدد نارنگی و موز، یک عدد شکلات و یک بسته بادام‌زمینی «مزمز» دریافت کنند. ازدحام آنقدر زیاد است که مسوولان پخش خوراکی با الفاظی غیرمحترمانه از مهندسان برگزیده درخواست می‌کردند زیاد «شلوغ‌پلوغ» راه نیاندازند.

«آقای مهندس، با شما هستم بروید کنار من هم ببینم. این صدای آشنای همان آقای مهندس است که دوباره می‌خواهد صحنه را از دست ندهد. شخص دیگری هم، آنجاست دوباره می‌گوید: خوب است این جماعت مهندسان برگزیده کشور هستند؛ اگر غیر برگزیدگان می‌آمدند، چه می‌شد؟

مهندسانی که خوراکی را به هر زحمتی که شده به‌دست آورده‌اند هر کدام در گوشه‌ای ایستاده‌ و بدون تعارف به دیگری مشغول خوردن نارنگی و موز «با هم» هستند اما بادام‌زمینی مزمز را در جیبشان می‌گذارند تا به منزل ببرند. شکلات هم‌ که بعد از موز قطعا می‌چسبد. آخرین ایستگاه «مهندس سنجی» بیرون سالن است. جایی که دوستان چک و حفاظت ریاست جمهوری موبایل و سایر وسایل غیرامنیتی این ۶۰۰ مهندس را در یک اتوبوس قرار داده‌اند. حدود ۶۰۰مهندس در کوچه مجاور سالن بدون اینکه در صف بایستند ازدحام کرده‌اند. هر مهندسی که زور بیشتری دارد، می‌تواند وسایلش را تحویل بگیرد. لیسانس، فوق‌لیسانس و دکتر هم یکی هستند. فقط هیکل قوی در اینجا نقش دارد.

حدود یک ساعت این ازدحام ادامه دارد. «آقای مهندس با شما هستم، بروید کنار من هم ببینیم. باز هم این صدای آشنا از گوشه‌ای به گوش می‌رسد.»