کابوس شیرین قرمز
اصلا اهل این جور کارها نیستی که در روزی خاص برای کسی هدیهای بگیری. اهل این نیستی که به تقویم نگاه کنی و بدانی مثلا امروز چه روزی است. همین طور، فقط، دوست داری شکلات بخری یا گل یا هدیهای کوچک برای کسی که خودت میدانی.
محمود علیزاده
اصلا اهل این جور کارها نیستی که در روزی خاص برای کسی هدیهای بگیری. اهل این نیستی که به تقویم نگاه کنی و بدانی مثلا امروز چه روزی است. همین طور، فقط، دوست داری شکلات بخری یا گل یا هدیهای کوچک برای کسی که خودت میدانی. داخل مغازهای میشوی که پر است از عروسکهای کوچک و بزرگ با رنگها و مدلها و جنسهای مختلف. میبینی که دور تا دور مغازه غیر از آنها پر است از جعبههای کوچک و بزرگ قرمز، قلبهای کوچک و بزرگ؛ قرمز، بسته های آماده شده از عروسک و پوشالهای قرمز، تزئین مغازه، قرمز. چشمت یکی از اجناس داخل مغازه را میگیرد.
بعد از شنیدن قیمت رنگ میشود مثل تزیین مغازه، قرمز.
از فروشنده دلیل آن را میپرسی. در یک کلمه جواب میدهد: «والنتاین»حال اینکه والنتاین کیست؟ چیست؟ و از کجا آمده، بماند، اما اینکه مثلا قیمت یک عروسک پولیشی کوچک از ۵۰۰تومان میشود ۸۰۰تومان یا بالاتر، ایجاد سوال میکند. (ارقام تخیلی است)
رضایی از فروشندگان این نوع اجناس است و سن بالایی ندارد و این کار را دوست دارد. به خنده میگوید: «هرچند که من مرد هستم ولی از همان بچگی هم دنیای عروسکها را دوست داشتم.»
آرزویش این است که یک روز یک کارخانه بزرگ عروسکسازی داشته باشد، مثل محصولات باربی و کالاهایش را به همه جای دنیا صادر کند.
رضایی میگوید: «عروسک و این جور چیزها جزو کالای ضروری و مصرفی هر روزه مردم نیست که هر روز بازار داشته باشد و گردش مالیاش روزانه باشد. او میگوید: «درست است که فروش روزانه بدی ندارم، اما روزهایی مثل والنتاین یکی از روزهایی است که شاید برای صنف ما خیلی مهم باشد. هر کدام از ما سعی میکنیم اجناسی را تهیه کنیم که مناسب با محل کسبمان باشد. یعنی سطح سلیقه و درآمد و قدرت خرید مردم محلی که در آنجا مغازه داریم را در نظر میگیریم و بعد اقدام به سفارش دادن و آوردن اجناسمان میکنیم.»
رضایی درخصوص گران شدن اجناسی که میفروشد، میگوید: «نمیشود گفت که گران شده است. یکی از روزهای پرفروش ما همین والنتاین است؛ یعنی در واقع یکی - دو هفته قبل از آن آغاز میشود و شاید هم زودتر. اما حرکت اصلی و جدی ما همین یکی دو هفته است. سعی میکنیم که مغازه را خوب تزئین کنیم و اجناس را طوری قرار دهیم که با ترکیب نور و رنگ خوب به چشم بیاید. ضمن اینکه اجناس ما هم مثل خیلی از کالاهای دیگر درجهبندی دارد. قیمت آنها به جنس و سایز هم مربوط میشود.»
در هر صورت آقای رضایی قبول نمیکند که قیمتها گران شده است و این گرانی را کوتاهمدت میداند و همچنین میگوید که در همه جا قیمت همه چیز بالا رفته است.
در بعضی از فروشگاهها، فروشندگان براساس ذوق و قریحه خود ستهایی فانتزی درست کردهاند که آنها را با قیمتهای متفاوت به مشتریانشان میفروشند.
مثلا یک ست یا پک که با چند قلب ریز و درشت و کاکائو و شکلاتهایی که عمدتا رنگ جلدشان قرمز است همراه با پوشالهایی که قرمز یا در طیف قرمز قرار میگیرند، با یک عروسک متوسط دههزار تومان و از این ستها میتوان با قیمتهای بالاتر هم دید.
اما بعضیها چارهای ندارد و باید بخرند و این روز را گرامیبدارند تا به طرف مقابل ثابت کنند که چقدر او را دوست دارند. از طرف دیگر این ستها و چیدمان برای خریداران هم مناسب است، چرا که به آنها در انتخاب خیلی کمک میکند. زیرا این تجربه فروشنده است که میداند چند جنس را چگونه کنار هم قرار دهد تا هم زیبا به
چشم بیاید هم خوب باشد و هم قیمتی مناسب داشته باشد.
ولی واقعا در برخی از فروشگاهها رنگ مشتریان به گونهای میشود که اگر کسی از در بیاید احساس میکند که آن شخص هم جزیی از تزئین مغازه است، چرا که شاید برای بسیاری از آدمها که زیاد اهل خریدن عروسک و این جورچیزها نیستند، شنیدن اینکه مثلا یک عروسک فرنگی سخنگو ۵۰هزار تومان است، قابل باور نیست. یا اینکه اگر سری به فروشگاههایی که کاکائو و شکلات و اجناسی از این قبیل ارائه میکنند بزنید متوجه خواهید شد که برخی از شکلات و کاکائوهای وطنی بهرغم اینکه از نظر مزه و این جور چیزها شاید قابل مقایسه با رقبای خارجی خود نباشند (البته برخی از آنها) اما از نظر قیمت مایه آرامش هستند.
حالا فرض کنید همان شخصی که هنوز رنگ قرمز رخش بعد از خریدن عروسک وسایر لوازم جانبی به حالت عادی بازنگشته است، برای تکمیل هدیه روز والنتاین چارهای جز خرید شکلات و کاکائوهای والنتاین ندارد.
مجبور میشود به یکی از فروشگاههایی که در سرتاسر شهر بساط والنتاین دارند، سری بزند.
سوال میپرسد، جواب میشنود، قرمزی رخ دوبرابر میشود، چهار عدد شکلات ناقابل با طرح قلب در پوشش قرمز ششهزار تومان یک حساب سرانگشتی میکند، حداقل پنجشش بسته نیاز دارد. از خیرش میگذرد، سراغ کاکائوهای وطنی را میگیرد. خوب هستند، اما بستههای گوناگون و با مارکها و طرحهای مختلف که دور تا دور مغازه هستند تصمیمگیری را سخت کرده است.
از یک طرف به جیبش نگاه میکند دلش جنس خوب ولی ارزان میخواهد، از یک طرف دلش نمیآید و دوست دارد برای کسی که در نظرش هست سنگتمام بگذارد. دل را به دریا میزند و رنگهای قرمز را انتخاب میکند هم برای شیرینشدن دل و کامهای طرف مقابلش که منتظر است تا ببیند چه چیز هدیه خواهد گرفت و هم رنگ قرمز برای صورت خودش و شاید هم دردل آرزو میکند ای کاش والنتاین نبود. در هر حال خواستن بعضی چیزها هزینههای خاص خودش را دارد و باید پذیرفت که پرداختن چنین هزینههایی ارزش آن را دارد که دلی را شاد کنیم، حتی اگر مجبور باشیم روزهایی از ماه را با جیب خالی و کابوسهایی قرمز سر کنیم و به این فکر کنیم که برای به دست آوردن هر چیزی که مطلوبمان است باید هزینه پرداخت یا یک عالم از این نوع افکار را کرد تا دلمان خنک شود و شاید هم شیرینی این رنگ به رنگ شدن که البته منظور از قرمز کمرنگ به قرمز پررنگ شدن است تا سالها در دل بماند و به یکی از شیرینترین خاطرات زندگیمان تبدیل شود و در دل دعا کنیم تا تمام کسانی که دوست دارند تا هدیهای برای عزیزانشان در این روزها تهیه کنند، بتوانند و به همراه سرخی دلهاشان هدیه کنند، حتی اگر شده یک شاخه گل سرخ یا یک شکلات.
ارسال نظر