یادداشت
قطعی گاز و تولید ملی
کشور ما به عنوان دومین تولیدکننده گاز دنیا که سرشار از این فرآورده خدادادی است، نباید در راستای ارتقای صنعتی خود مشکلی از این بابت داشته باشد.
تقی بهرامی نوشهر*
کشور ما به عنوان دومین تولیدکننده گاز دنیا که سرشار از این فرآورده خدادادی است، نباید در راستای ارتقای صنعتی خود مشکلی از این بابت داشته باشد. گاز به عنوان یک انرژی بسیار ارزشمند برای بخش عظیمی از صنایع کشور ما به عنوان قسمت اعظمی از مواد اولیه مطرح است، برخلاف بخشهای دیگری که در این رابطه فقط یک مصرفکننده صرف هستند، همین قطعی گاز که توضیحات و دلایلش از جانب مسوولان ذیربط بیشتر به توجیه میماند و هیچ تناسبی با محاسبات منطقی و استدلالی ندارد. سوال اینجا است که چرا سرمایهگذاری زیربنایی و مایه حیات تولید، طی سالهای سپری شده صورت نگرفته تا امروزه صنایع بیمار و ناتوان ما را زمینگیر نکند. ولی متاسفانه هر سال شاهد تکرار این معضل هستیم و آن طوری که پیدا است در آینده نیز شاهد قطعی گاز خواهیم بود.
ضمن آنکه در این شرایط آزاردهنده قطع گاز و فشار بر صنعت و جامعه، دولتمردان تصمیم به صادرات گاز به دیگر کشورها و از جمله پاکستان دارند!
آیا زمان آن نرسیده که پلاس کهنه اندیشههای غبار اندودمان را بتکانیم و به این وضعیت اسفبار خاتمه دهیم تا در مقابل چشمهایمان کارخانجات صنعتی ما بهرغم برخورداری از این همه نعمت خدادادی به دلیل قطعی گاز تعطیل نشود؟
به راستی چه کسی باید پاسخگوی این مشکلات باشد؟ آیا تکرار این معضل و انتظار اصلاح و سازمانیابی مدیریت بهینه انرژی و اقتصاد پایانی ندارد؟ آیا کشور ما سزاوار این مشکلات است؟ تولید و صنعت و اقتصاد کشور ما پیوسته و مداوم از زخم رخوت و سستی و معطلی تعطیلات بیحد و حصر و رنگارنگ رسمی و غیررسمی که آن را تنها حالت ابراز احساسات خود قرار دادهایم و در بروز تمام موضوعات، شادمانی، غصه، تعصب، خشم، انزجار، اعتراض، دلسوزی، تکریم، تنفر و ... تنها با اعمال یک یا چند روز تعطیلی ابراز احساسات میکنیم بیآن که به عواقبش بیندیشیم و در نظر نگیریم به قدری متضرر است که دیگر پیکره لرزان و سست این نونهال اقتصاد تازه قد برافراشته تحمل دریافت ضربات و زخمهای تعطیلات نیزقطعی گاز را ندارد.
قصه زندگی تولیدکنندگان در مواجهه با معضلاتی از این دست به قصه زندگی مرد یخفروشی میماند که در جواب کسی که از او پرسید فروختی؟ پاسخ داد: نخریدند تمام شد.
امروز هم کارخانجات ما روز به روز مانند همان یخ آب شده و تمام میشوند، اگرچه درد با گفتن کم نمیشود، ولی اظهار دردهای مشترک، حتی اگر باعث التیام هم نشود طرح آن اذهان را به چالش میکشد تا که شاید فرجی حاصل شود که بالاخره پی ببریم که ما باید دردهای متنوعمان را کجا و پیش کی باید ببریم؟
*عضو هیات نمایندگان تهران و ایران
ارسال نظر