در تورهای گردشگری بانوان چه میگذرد؟
ورود آقایان ممنوع!
چند وقت بود که از دوستم بی خبر بودم و دلم خیلی برایش تنگ شده بود مخصوصا از وقتی دبیر سرویس پزشکی یکی از روزنامهها شده بود دیگر اصلا وقت آمدن به برنامهها را هم نداشت. بنابراین تلفن زدم تا احوالش را بپرسم و جویای وضعیت جدید کارش بشوم.
چند وقت بود که از دوستم بی خبر بودم و دلم خیلی برایش تنگ شده بود مخصوصا از وقتی دبیر سرویس پزشکی یکی از روزنامهها شده بود دیگر اصلا وقت آمدن به برنامهها را هم نداشت. بنابراین تلفن زدم تا احوالش را بپرسم و جویای وضعیت جدید کارش بشوم.
به رغم تصورم که فکر میکردم باید از ارتقای موقعیتش به یک مرحله بالاتر خوشحال شود اما اینطور نبود. او از یکنواختی و روزمرگی گله داشت و آرزو میکرد ای کاش به موقعیت پیشین باز میگشت. من که با توجه به کارم سفرهای زیادی دارم در ابتدا از سختی و مسوولیت سفرهای کاری به او گفتم تا خیلی دل تنگ نشود ولی بعد که پی بردم واقعا روحیهاش از کار یکنواخت خسته است پیشنهاد کردم چون هر دویمان وقت کمی برای سفرهای شخصی داریم به تور یک روزه تهران گردی برویم.
آن روز گذشت و من تصمیم گرفتم برای خود و دوستم تور تهران گردی مناسبی را پیدا کنم.
اولین مرجعی که در این رابطه به ذهنم رسید آگهی و تبلیغات روزنامهای تورهای گردشگری بود. بنابراین شروع به دیدن آگهیها کردم و متوجه شدم علاوه بر تهران، تورهای یک روزهای برای شهرهای توریستی مانند نمک آبرود هم هست و در این میان یک آگهی توجه مرا به خود جلب کرد، «تورهای ویژه بانوان با همکاری معاونت امور گردشگری»!
به رغم اینکه در ابتدا به نظر آمد که میتوانم دوستم را هم برای سفر به شهرهایی غیر از تهران که تور یک روزه دارند متقاعد کنم، تصمیم گرفتم شرایط تورهای ویژه خانمها را جویا شوم؛ چرا که برای دو دختر جوان، حضور در جمع خانمها که با هم سفر میکنند، لذتبخش است.
به هر حال برای کسب اطلاعات بیشتر با شمارهای از آژانس مسافرتی مربوطه تماس گرفتم و آدرس آن را جویا شدم تا اطلاعات بیشتر را حضورا بپرسم. بنابراین در اولین فرصت به دفتر آژانس رفتم.
در آنجا متوجه شدم این آژانس مسافرتی مبتکر تورهای مخصوص بانوان است و ۱۲ دیماه اولین سالگرد راهاندازی این تورها است.
همچنین متوجه شدم این تورها فقط شامل تهران نیستند بلکه سفرهایی به مقصد شیراز، همدان، رامسر و مشهد هم دارند.
بالاخره برای یک تور یک روزه تهرانگردی خودم و دوستم را ثبتنام کردم و بابت هر نفرمان ۱۵هزار تومان پرداختم و برای اینکه دوستم را غافلگیر کنم چیزی از عدم حضور آقایان در تور به او نگفتم.
سفر انحصاری با خانمها
روز موعود با دوستم ساعت ۵/۸صبح جلوی آژانس قرار گذاشتیم. وقتی او را دیدم گفتم که آماده یک اتفاق جالب باشد و ساعت ۹ صبح که آماده حرکت شدیم از چشمهای متعجب دوستم متوجه شدم که هنوز نمیداند اوضاع از چه قرار است؛ چرا که در طی مدتی که ما منتظر بقیه بودیم، او میدید که خانمها تکتک یا به اتفاق دوستانشان به این گروه ملحق میشوند و کسانی که با همسرانشان همراه میشوند نیز تکی به تور میآیند؛ در حالی که معمولا تورهای گردشگری خانوادگی هستند. نگذاشتم زیاد متعجب بماند موضوع را با او در میان گذاشتم. ولی دیدم زیاد خوشحال نشد و گفت که مگر این کار تاثیری در گردش ما دارد. گفتم من اطلاعاتی از برگزاری تورهای قبلی این گروه دارم که فکر میکنم برای تو هم جالب باشد، صبر کن تا آخرش ببینی چه فرقی با سایر تورها دارد.
او که میهمان من بود به ناچار و ظاهرا قبول کرد و چیزی نگفت و گروه 17نفرهمان راهی سفر شد.
سفر به تاریخ بدون ماشین زمان
مقصد کاخ موزه گلستان بود. در بین راه متوجه شدیم که خانمهای شرکتکننده در این تور قبلا هم با این آژانس به تور رفتهاند. یکی از میهمانان که خانم تحصیل کرده و بازنشسته از آموزش و پرورش بود گفت که تا به حال توانسته با این تورها بیشتر موزههای تهران را که در دوران کارش بازدید کرده مجددا ببیند و خاطرات خوش آن دوران برایش تداعی شود. خانم دیگری که خانهدار نیز بود میگفت به علت مشغله همسرش کمتر فرصت مسافرت دارد از طرفی فرزندانشان یا در ایام سال باید به مدرسه بروند و در ایام تعطیل هم کلاسهای تقویتی و ورزشی به آنها مجال سفرهای خانوادگی را نمیدهد که به این ترتیب مادر همیشه در خانه تنها میماند، اما هماکنون با شرکت در تورهای خانمها هم همسرش با خاطری خوش او را تنها گذاشته و لطمهای به زندگیاش نخورده و هم توانسته فرصتی را برای خود پیدا کند. به هر حال تا خیابان 15 خرداد، آنقدر خانمها غرق در تعریفهای زنانه بودند که ما به جای اینکه به حرفهای خودمان بپردازیم به حرفهای آنها گوش میدادیم و گاهی هم عکسالعملهای دیگران را متوجه خودمان میکردیم.
به هر حال مینیبوس ما پس از طی کردن بزرگراه آفریقا، میدان آرژانتین، میدان هفتتیر، خیابان مفتح و خیابان فردوسی به خیابان ۱۵ خرداد و میدان ارگ یا ۱۵ خرداد رسید و در آنجا روبهروی کاخ موزه گلستان توقف کرد.
کاخ موزه گلستان در ضلع شمالی میدان ارک قرار دارد و به دلیل وجود نردههای سفیدی که دارد برخی از قسمتهای داخلی آن از بیرون پیدا است. روبهروی این کاخ نیز که میدان ارک قرار دارد، موزه است که ظاهرا به کاخ تعلق داشته و در آن فوارههای زیبایی وجود دارد.
راهنمای تور در گذر از درهای آهنی و بلند بالای کاخ با تحویل مبالغی حدود هر نفر ۲۰۰۰تومان به نگهبان که به نظر میآید سالیان سال است در این کاخ با چشمان خود تاریخ را شاهد بوده، ما را برای بازدید به کاخ راهنمایی کرد و در ابتدا گفت: مجموعه کاخ گلستان، یادگاری به جای مانده از ارگ تاریخی تهران، محل اقامت شاهان سلسله قاجار و از زیباترین بناهای پایتخت ایران است.
شاه طهماسب اول صفوی (930-984 هـ) نخستین پادشاهی بوده که در سفرهای خود به قصد زیارت مقبره حضرت عبدالعظیم دستور داد بارویی به طول یک فرسخ به دور قصبه تهران احداث شود. پس از او شاه عباس صفوی در قسمت شمالی حصار طهماسبی، چهارباغ و چنارستان احداث کرد که بعدها، دیوار بلندی گرد آن بنا کرده و عمارات مقر سلطنتی را در داخل آن ساخته و ارگ نامیدند.
در اواخر عهد صفوی، تهران گاهی مقر موقت دربار شاهان صفوی قرار میگرفت و حتی شاه سلیمان کاخی در این شهر برای خود بنا نهاد. ولی امروز اثری از بناهای دوره صفوی باقی نمانده است. کهنترین بناهای موجود در مجموعه گلستان، ایوان تخت مرمر و خلوت کریمخان و متعلقه به دوران کریمخان زند هستند. وی در نبردهای خود علیه محمد حسن خان قاجار در سال ۱۱۷۲ هجری تهران را مرکز اردوکشی خود قرار داد و پس از پیروزی در این جنگ در دیوان خانه قدیم تهران که در زمان شاه سلیمان ساخته شده بود، به عنوان وکیلالرعایی حکومت ایران را در دست گرفت. به فرمان او در تابستان همان سال حصار ارگ مجددا احیا شد و عمارتهای حرمخانه، خلوتخانه و عمارت دارالحکومه در داخل آن بنا شد و در تابستان سال بعد آن اردوی خود را به چمن سلطانیه منتقل کرد، دستور داد یک دست عمارت خاصه و دیوان خانه بزرگ به سبک ساسانی و باغی در جنب آن بنا کنند. پس از مرگ کریمخان زند در سال ۱۱۹۳، آغا محمدخان قاجار در سال ۱۲۰۰، پایتخت را به تهران منتقل کرد ولی به دلیل لشکرکشیهای دائمی کمتر در مقر حکومت خود به سر میبرد و فرصتی برای آبادانی آن نداشت، تا اینکه فتحعلی شاه در سال ۱۲۱۱ به تخت
سلطنت ایران جلوس کرد. از آن زمان به بعد با گسترش اداری و تشریفات سلطنتی، بناهای متعددی در داخل ارگ تهران در زمان حکومت فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه قاجار احداث شد.
اما در دوران رضاشاه پهلوی، بخشهای بزرگی از ارگ تهران، از جمله حصار دور آن، سر در باب عالی، ساختمان دفتر استیفا، نگارخانه، تکیه دولت، نارنجستان، باغ گلشن و ساختمانهای اندرونی تخریب و محل سکونت شاه نیز به سعدآباد انتقال یافت.
پس از این گروه ۱۷ نفره ما به بخشهای مختلف کاخ از جمله ایوان تخت مرمر، خلوت کریمخانی، اتاق موزه و... راهنمایی شد و علاوه بر آشنا شدن با تاریخ آن از زیباییهای بصری آن مانند کاشیکاریها، تابلوهای نفیس، وسایل داخل بخشهای مختلف اعم از خاتمکاری، سنگهای تراشیده شده به خصوص تخت مرمر، مشبککاری و... لذت بردیم.
حدود دو ساعت در کاخ بودیم تا ظهر شد و همه خانمها که حالا دغدغه ناهار بچهها را نداشتند با نگاهشان به راهنما میفهماندند، گرسنه هستند.
سفرهخانه سنتی و جلسهای زنانه
برای سرو ناهار به سفرهخانه آذری که در نزدیکی همان جا بود رفتیم و اگرچه این سفرهخانه ظهرها به خانمها سرویس نمیدهد ولی به دلیل هماهنگیهای قبلی برای سرو ناهار وارد آن شدیم.
در آنجا ابتدا با چای، خرما و شیرینی سپهسالاری پذیرایی مختصری شدیم و در فضای گرم و سنتی آن که پر بود از وسایل قهوهخانههای قدیمی مطلع شدیم که این سفرهخانه جزو آثار ملی کشور است.
به هر حال در آنجا پس از اینکه گروه یک مقدار پذیرایی شدند و استراحت کردند میهمانی به جمع ما اضافه شد که من و دوستم تعجب کردیم که چرا از صبح به گروه ملحق نشده ولی این تعجب طولی نکشید و پس از سرو ناهار با صحبتهای راهنمای تور متوجه شدیم، میهمان جدید تور، میهمان ویژهای است که در هنگام ظهر در تورهای یک روزه بانوان و پس از گشت و تفریحات نکاتی از خانهداری و هنرهای دستی برای خانمها میگوید.
او که هم طراح لباس است و در سفرهآرایی نیز دستی دارد مقداری از اصول کلی این هنرها گفت و به پرسشهای خانمها پاسخ داد و سپس شروع به دادن دستورات عملی چند نوع غذا کرد.
ما هم بهرغم اینکه میدانستیم فرصتی برای این هنرنماییها نداریم، ولی دستورالعملها را نوشتیم تا شاید روزی به کار آید.
پس از اتمام صحبتهای خانم گرجی یا میهمان ویژه تور، کمکم ما هم با هم سفرانمان آشنا شدیم و در بین آنها افرادی با شرایط مشابه خودمان پیدا کردیم.
بعد از ظهر تقریبا همه خسته بودیم که مینیبوس آمد دنبالمان و گروه را به مبداء سفر بازگرداند.
همه بهرغم خستگی، احساس خوبی داشتند و به هم قول دادند که در سفری نزدیک مجددا یکدیگر را ملاقات کنند. نگاهی به دوستم کردم و رضایت را در چشمانش خواندم، ولی باز هم نظرش را جویا شدم که گفت خیلی خوب بود؛ اما اگر میتوانستیم با یک گروه از همکارانمان به این تور میآمدیم، بهتر نبود؟ گفتم: نمیدانم شاید بشود به جای یک یا دو نفر یک گروه را ثبتنام کرد. از مدیر گروه سوال کردم که آیا برای گروههای همکار برنامهای دارند، گفت: بله، اگر تعداد کسانی که برای شرکت در این تور میخواهند بیایند کافی باشد، میتوانند توری از همکاران به این سفرها بروند.
با خوشحالی به همسفرم اطلاع دادم که امکان سفر گروههای همکار هم هست و او پیشنهاد کرد در یک فرصت مناسب توری از همکاران ترتیب بدهیم تا هم دوستانمان با این تور آشنا شوند و هم او دوستان را که مدتی است ندیده ملاقات کند.
همچنین برخی از خانمها دوست داشتند اطلاعاتی از روانشناسی کودکان، همسرداری، معماری داخلی و ... بدانند که مدیر گروه به آنها مژده داد در این رابطه نیز با خانمهای صاحبنظر صحبت شده تا در این برنامهها حضور داشته و به سوالات آنها پاسخ دهند.
یکسری از خانمها هم که به نظر میآمد، بیشتر تورهای داخل کشور مانند شیراز، مشهد، همدان و رامسر را با این گروهها رفتهاند پیشنهاد تورهای خارج از کشور را داشتند که به آنها هم گفتند چند تور برای آبدرمانی تونس، آیورودای هند، جزایر بالی اندونزی و مالزی برنامهریزی شده و به زودی شرایطش اعلام میشود.
از طرفی در پایان تور برخی از خانمهای متاهل که گویا احساس عذاب وجدان میکردند، نسبت به خانواده بیتفاوت باشند از تورهای خانوادگی سوال میکردند که در کنار تورهای خانمها برای داخل ایران و خارج از کشور برگزار میشود.
پس از صرف عصرانه باز گروه پراکنده شد و هر خانمی با نیروی تازه به دامان خانواده بازگشت تا آنچه را که آموخته به همسر و فرزندانش منتقل کند و نگهبان کانون خانواده باشد.
نمایی از موزه گلستان
ارسال نظر