دکتر علینقی مشایخی
تقریبا تمام صنایع ایران از یک بیماری مزمن رنج می‌برند. صنایع مختلف کشور نظیر صنایع نساجی، کاشی و سرامیک، اتومبیل، وسایل‌خانگی، لاستیک اتومبیل، نفت و حتی پتروشیمی‌ دچار این بیماری مزمن هستند.

در همه این صنایع، کشور با خرید تکنولوژی سخت‌افزاری و ماشین‌آلات یک واحد تولیدی را از خارج وارد و راه‌اندازی می‌کند. معمولا تکنولوژی واحد خریداری شده مربوط به چند سال پیش از تاریخ خرید است که در کشورهای صنعتی فروشنده طراحی شده و مورد استفاده قرار گرفته است.
با خرید و راه‌اندازی واحد تولیدی در داخل کشور، محصولاتی حداکثر با مشخصات نزدیک محصولات تولیدی در واحد مشابه خارجی تولید می‌شود. معمولا در فضای حمایتی که با تعرفه‌های گمرکی یا عدم صدور مجوز‌های واردات از صنایع داخلی حمایت می‌شود، واحد جدید‌التاسیس کار خود را آغاز می‌کند. ذهنیت غالب در مالکان و مدیران واحد جدیدالتاسیس آن است که همه تلاش خود را معطوف راه‌اندازی و بهره‌برداری کامل و نگهداری از تجهیزات و ظرفیت واحد تولیدی نمایند. واحد جدیدالتاسیس که محصولاتی نزدیک به محصولات خارجی مشابه با فرآیند و تکنولوژی نزدیک به تولیدکنندگان خارجی تولید می‌کند، در فضای حمایتی داخل به سود می‌نشیند. این سودآوری در رشته‌هایی که انرژی‌بر باشند، به برکت انرژی ارزان در داخل کشور سودآوری بالایی نیز دارد. سودآوری بالا در مواردی که واحدها از مواد اولیه ارزان دیگری، به جز انرژی، استفاده نمایند نیز بالا و قابل توجه است.
اما با گذشت زمان، در کشورهای صنعتی فعالیت‌های تحقیق و توسعه دست‌آوردهای جدیدی ارائه می‌دهد. در نتیجه تحقیق و نوآوری در دنیای صنعتی، کیفیت محصولات افزایش می‌یابد، فرآیندهای تولید بهتر می‌شوند و از کارآیی و راندمان بالاتری برخوردار می‌شوند، برای برخی محصولات مواد اولیه بهتر و ارزان‌تری جایگزین مواد اولیه قبلی می‌شود، خلاصه کاروان صنعت و تکنولوژی به پیش می‌رود. در این پیشرفت واحدهای تولید مشابه در خارج از کشور با عرضه محصولات بهتر، با قیمت کمتر وارد میدان رقابت می‌شوند. اما واحدهای تولیدی داخلی که همت خود را فقط معطوف نگهداری و بهره‌برداری از ظرفیت نصب شده قبلی خود نموده‌اند، از قافله پیشرفت تکنولوژی عقب می‌مانند. محصولاتشان توان رقابت با محصولات خارجی را حتی در پشت دیوارهای حمایتی در داخل کشور ندارد. واحدهای تولیدی قدیمی‌ زمین‌گیر می‌شوند و چه بسا تعطیل می‌شوند. سرمایه‌گذاران جدیدی باید واحدهای جدیدی احداث کنند تا ماجرای قبلی مجددا تکرار شود: احداث یک واحد جدید با تکنولوژی جدید، مدتی بهره‌برداری و سودآوری، بعد کهنگی و واماندگی و ناتوانی و افول و نابودی. سرنوشت مزبور، سرنوشت مطلوبی برای صنایع کشور نیست، ولی اکثر صنایع دچار آنند.
به صنعت کاشی و سرامیک نگاه کنید؛ کاشی و سرامیک وارداتی از کشورهای اروپایی عرصه را بر آنها تنگ کرده است. به صنایع لاستیک اتومبیل نظری بیفکنید؛ لاستیک‌های وارداتی با تکنولوژی‌های جدید و کیفیت و قیمت مناسب‌تر خود، صنایع لاستیک داخل را تحت فشار گذاشته‌اند. صنایع وسایل‌خانگی ارج و آزمایش را به خاطر آورید؛ کارخانجات بزرگ تولید کفش داخل نظیر کفش ملی و موفقیت‌های آنها را در بازار کفش در گذشته و حال مقایسه کنید. صنایع اتومبیل و تولید اتومبیل تاریخی پیکان و اکنون پژو ۴۰۵ و پراید را با صنایع اتومبیل‌سازی که اتومبیل‌های خود را از ورای دیوار بلند تعرفه وارد بازار ایران می‌کنند، مقایسه کنید. بعد از گذشت نزدیک به ۱۰۰ سال از صنعت نفت، پالایشگاه‌های ایران را از نظر راندمان و کیفیت محصول و اثرات زیست‌محیطی با پالایشگاه‌های دنیای صنعت مقایسه کنید. بعد از گذشت این سالیان طولانی بر صنعت نفت، هنوز کشور برای طراحی و توسعه و یا بهینه‌سازی ظرفیت‌های تولیدی در صنایع نفت و گاز از اکتشاف و استخراج و مدیریت مخازن گرفته تا پالایش آن نیاز به دانش فنی و تکنولوژی از کشور‌هایی است که حتی ممکن است نفت چندانی نداشته باشند یا در دهه‌های اخیر در ابعادی کوچک‌تر از کشور ما صاحب صنعت نفت شده‌اند، نظیر کشورهای ایتالیا، انگلستان، نروژ، کره یا چین. بالاخره از همه شاخص‌تر، صنایع نساجی را به عنوان یکی از قدیمی‌ترین صنایع کشور، با تولیدکنندگان مشابه در خارج مقایسه کنید. پارچه‌های خارجی از چادر مشکی تا پارچه‌های پرده‌ای، لباس‌های زنانه و مردانه میدان‌دار اصلی بازار کشورند! بنابراین مریضی کهنگی و واماندگی و افول و نابودی یک مریضی عمومی‌ و مزمن است که شاید از زمان ورود صنایع جدید به ایران وجود داشته است و کماکان نیز گریبان صنعت کشور را گرفته است. قطعا ابتلا به چنین مرضی مطلوب نیست. چنین صنعتی نمی‌تواند موجب رشد و شکوفایی شود و تنها با آویزان شدن به درآمدهای نفتی خود را بازسازی می‌کند و ادامه حیات می‌دهد.
اما ریشه این مریضی در کجا است؟ قطعا سیاست‌های کلان اقتصادی بر پیدایش این مریضی اثر می‌گذارد. سیاست‌هایی که رقابت را تشویق نکند، با ایجاد اغتشاش در قیمت‌ها علایم نادرستی به صنایع بدهد، نگاه و تاکید بر بازارهای خارجی نداشته باشد و زمینه‌های رانت‌جویی از طریق سهمیه‌بندی ارزی و غیره آن را فراهم‌سازد، در پیدایش این بیماری موثر است. ولی این سیاست‌ها یکی از ریشه‌های بیماری است. بیماری مزبور بسیار قدیمی‌است و در مقاطع تاریخی مختلف که در برخی از آن مقاطع سیاست‌های اقتصادی مناسب‌تری برقرار بوده، ادامه داشته است. لذا برخی ریشه‌های مهم بیماری را باید در داخل خود صنعت و سیاست‌های صنعتی و بنگاهداری جست‌وجو کرد.
نمود و علامت روشنی که بیماری مذکور از خود نشان می‌دهد، عقب‌ماندگی مکرر صنایع ایران در تکنولوژی‌های محصول، فرآیند تولید و مدیریت از قافله صنعت دنیا است. در صنایع ایران عموما از تحقیق و نوآوری خبری نیست. کمتر صنعتی است که به طور جدی و معناداری مغزهای برجسته و عالمی ‌را گرد آورده باشد و بر تحقیق، توسعه و نوآوری در زمینه‌های محصول و فرآیند تولید و مدیریت خود گمارده باشد. بسیاری از فارغ‌التحصیلان زبده دانشگاه‌های درجه اول کشور برای ادامه تحصیل به خارج می‌روند، در خارج ادامه تحصیل می‌دهند و آنگاه جذب فعالیت‌های آموزشی و تحقیقاتی می‌شوند. التبه بسیاری از فارغ‌التحصیلان ممتاز و برجسته هم در داخل کشور می‌مانند ولی در زمینه‌هایی به غیر از تحقیق و توسعه و نوآوری برای صنایع کشور مشغول می‌شوند. تحقیق و نوآوری دغدغه صنایع کشور نشده است.
منابع کافی و توان مدیریتی مناسب به این امر اختصاص نمی‌یابد. در سال‌های اخیر در صنایع مختلف نظیر صنایع نفت و گاز و پتروشیمی‌ و نیز وزارت علوم تلاش‌هایی برای توسعه و تضمین فعالیت‌های تحقیق و توسعه انجام شده است ولی هنوز تا سطح مطلوب فاصله زیادی داریم. بدون پشتوانه علمی ‌و تکنولوژیکی، بیماری صنعت ادامه خواهد یافت.
اگر از فعالیت‌های نیروهای متخصص اعم از استادان برجسته دانشگاه‌ها، دانشجویان دوره‌های دکترا و کارشناسی ارشد، کارشناسان زبده فعال در صنایع در این مقطع عکسی گرفته شود، تمرکز آنها بر مسائل مهم صنعتی کشور در چنان عکسی دیده می‌شود. در کشور ما، زبده‌ترین فارغ‌التحصیلان دبیرستان‌ها به رشته‌های فنی، مهندسی و علوم می‌روند. این استعدادها سرمایه‌های انسانی مناسبی برای فعالیت‌های تحقیقاتی و نوآوری به‌وجود آورده و می‌آورند و هرگاه با اراده و انسجام و هدفمند بر مساله‌ای متمرکز شوند، می‌توانند دستاوردهای بزرگی داشته باشند. نمونه‌هایی از دستاوردهای برجسته علمی ‌و تکنولوژی را در برخی زمینه‌ها که نیاز و اراده ملی تمرکز استعدادها را در آن ایجاد کرده است، نظیر تکنولوژی هسته‌ای یا صنایع موشکی، مشاهده می‌کنیم.
هر صنعت دیگری که اراده کند و منابع کافی را تخصیص دهد و استعداد‌ها و عالمان برجسته را ‌سازمان دهد و بر پیشرفت تکنولوژیکی خود متمرکز کند، می‌تواند از مریضی مزمن بالا رها شود. در این راه کشور‌سازمان و مرکز تحقیقاتی و دانشگاهی کم ندارد و بعید است ایجاد ‌سازمان و مرکز جدیدی لازم باشد. آنچه مهم است، به ‌وجود آمدن دغدغه تحقیق و توسعه در ارکان، نهادها، و بنگاه‌های صنعتی کشور است.
چگونگی به‌وجود آمدن این دغدغه و اقدامات و برنامه‌‌های پاسخگویی به آن دغدغه بحث و مساله دیگری است. ولی ذکر چند نکته مفید است. اول آنکه ایجاد دغدغه مزبور از طریق سیاست‌های اقتصادی مناسب که بنگاه‌ها را به سمت رقابت و نگاه به بازارهای خارجی سوق دهد و با ارتقای آگاهی، دانش، و باور مدیران بخش‌ها و بنگاه‌های صنعتی ایجاد خواهد شد. دوم آنکه، توسعه و تعمیق تحقیق و نوآوری به معنای آن نخواهد بود که کشور در همه عرصه‌های صنعتی تمام تکنولوژی‌ها و نوآوری‌های لازم را خود به‌وجود آورد. قطعا صنایع ایران نظیر صنایع هر کشور دیگری نیازمند انتقال و جذب تکنولوژی از سایر نقاط دنیا خواهد بود. ولی کشور باید در زمینه‌هایی که مزیت رقابتی دارد (نظیر نفت و گاز و پتروشیمی‌) وحوزه‌های مرتبط با آن زمینه‌ها خود نوآور و پیشتاز باشد. انتقال و جذب تکنولوژی را به طور موثر و کارآمد در سایر زمینه‌ها با ایجاد پایه‌های تحقیق و نوآوری در داخل کشور موثر خواهد بود.
بالاخره نکته سوم آن که، برای سنجش موفقیت کشور در زمینه‌های مزبور باید شاخص‌هایی را مورد توجه و نظارت قرارداد. یکی از شاخص‌های پیشتاز در این زمینه میزان اشتغال استادان، محققان، و کارشناسان زبده کشور به مسائل تحقیقاتی و مهم صنعتی کشور است. زمانی‌که 70درصد یا 80درصد استادان و دانشجویان برجسته مقاطع تحصیلات تکمیلی هر رشته، مشغول به تحقیق و نوآوری در مسائل محوری صنایع ایران در رشته مربوط به خود باشند، آنگاه کشور در مسیر درستی قرار گرفته است. شاخص دیگر که با تاخیر ظاهر می‌شود، میزان نوآوری‌های داخلی عملیاتی شده و موفق در زمینه تکنولوژی محصول، فرآیند و مدیریت در صنایع مهم کشور است و بالاخره شاخص دیگر، سهم نوآوری‌های داخلی در نوسازی‌های محصولات و فرآیندهای صنعتی در صنایع کلیدی کشور می‌باشد. بدون داشتن شاخص‌های کلان و مشخص و اندازه‌گیری و نظارت بر آنها و به صرف صحبت‌های شیوا در مورد اهمیت تحقیق و نوآوری، نمی‌توان مطمئن شد که در این راه مهم موفقیت آمیز حرکت را آغاز کرده‌ایم. در این زمینه علاوه بر شاخص‌های مزبور، می‌توان شاخص‌های دیگری را نیز که قابل سنجش باشند، تدوین کرد و مورد استفاده قرار داد.
یکی از پایه‌های اساسی پیشرفت اقتصادی و صنعتی در کشورهایی نظیر ژاپن، کره و چین تحقیق و نوآوری بوده است. ما نیز می‌توانیم مانند آنها یا بهتر از آنها عمل کنیم، اگر از این پایه اساسی غفلت نکنیم.
منبع: Rastak.com