صحنه
ملودی چشمهای بارانی
اکبر رادی را اگر به سیاق زندگینویسان نگاه کنی، نوزادی بود که به سال ۱۳۱۸در رشت متولد شد، پا گرفت به وقت جوانیش در دانشگاه تهران علوم اجتماعی خواند؛ اولین نوشتههایش را در سالهای دهه چهل چاپ کرد و در اندک زمانی شد آقای با شکوه نمایش ایران، همان مردی که بسیاری را با نوشتههای خود بار آورد.
مهدی جلیلی
اکبر رادی را اگر به سیاق زندگینویسان نگاه کنی، نوزادی بود که به سال ۱۳۱۸در رشت متولد شد، پا گرفت به وقت جوانیش در دانشگاه تهران علوم اجتماعی خواند؛ اولین نوشتههایش را در سالهای دهه چهل چاپ کرد و در اندک زمانی شد آقای با شکوه نمایش ایران، همان مردی که بسیاری را با نوشتههای خود بار آورد. عکس: مهدی جلیلی
محمد رحمانیان بر مزار رادی
عصر اکبر رادی کدام عصر است؟
در این عصر باید تامل کرد. عصری که خانوادهای میسازد از انقلاب مشروطیت تا به امروز؛ خانوادهای که زبان و صدای نوشتههای رادی بود، خانواده تئاتر رادی. زبانی که زبان روز بود و هست. زبان اکبر رادی برخاسته از ادبیات گذشته نیست. ولی خود آفریننده ادبیاتی است که میشود آن را بازسازی ادبیات گذشته در امروز دانست. «کلمات کوچک» رادی، کلمات خانواده است، کلمات کوچکی که یک «اثر بزرگ» میآفریند، و اثر متعلق است به عصری بزرگ. بزرگ در این معنا که بر آن هزار چیز حاکم است و این هزار چیز با هم در تناقض عمیق به سر میبرند. ما نه متجدد هستیم نه نو، و نه متعلق به سنتهامان و گذشته، این عصر بحران، عصر ترکیبِ بحرانهای متعدد، نه عصر سنتی است و نه عصر مدرن؛ عصری است بحرانزده، که مدام در حال تولید تعبیر برای درک خویش است. عصری است غرقه در تعدد تعابیر و تفاسیر. مشخصه بزرگ اکبر رادی همیشه نو شدن بود. رادی در افول با رادی ارثیه ایرانی و رادی روزنه آبی و رادی ملودی شهر بارانی تفاوت دارد و همیشه در حال نو شدن است؛ اکبر رادی صیادان، اکبر رادی هملت با سالاد فصل و اکبر رادی آهسته با گل سرخ و ... چندین اکبر رادی دیگر؛ اما در همه آنها یک درد مشترک وجود دارد. اکبر رادی را میتوان چخوف ایران نامید؛ چرا که حال و هوای نوشتههای او برگردان حال و هوای مردمان سرزمین مادر قالب دیالوگها و صحنههای تئاتر است. در نوشتههای اکبر رادی همیشه نوعی بیزاری و عدم رضایت از وضع موجود گریبان همه را گرفته است و اگر شخصیتهای چخوف «مسکو» را شهر نجات بخش میپندارند، آدمهای رادی آرمان شهری چون مسکو را ندارند و به همین دلیل همواره فضای آثار رادی تراژیک است و این فضای تراژیک را میتوان نشان برجسته آثار اکبر رادی دانست. امضایی که از نوشتههای دهههای سی و چهل او مانند مرگ در پاییز و افول زیر متنهای رادی وجود داشت و همچنان تا پایان عمرش تداوم یافت. انگار او روایتگر اندوه تمام ابرهای بارانزای گیلان است. در پس زمینه هر نوشته او، روستاییان غمناکی را احساس میکنم که چشم دوخته به
دور دستها به دریای توفانی به شالیزار سوخته، به باغ بیثمر، به عمر از دست رفته با سوز دل میخوانند.
ارسال نظر