بوم
کوه سرسبز پیوسته در رفتن است
هایدگر میگوید: شعر در خیال سخن میگوید «ماهیت خیال آن است که چیزها را دیدنی کنند.» در مقابل تقلید و محاکات صرفا انواعی از خیال اصیل هستند که نامرئیها را مرئی میکنند.
دکتر مصطفی گودرزی*
هایدگر میگوید: شعر در خیال سخن میگوید «ماهیت خیال آن است که چیزها را دیدنی کنند.» در مقابل تقلید و محاکات صرفا انواعی از خیال اصیل هستند که نامرئیها را مرئی میکنند. و ما نقاشانی را در مشرقزمین میشناسیم که در خیال آنها، رنگ و شکل و خط، چونان شعری خیالانگیز شکفته شده است، نقاشانی همچون مهندس میرحسین موسوی.
شیء یعنی آنچه در برابر چشمان یا خیال ما قرار گرفته است، هرگز آن گونه که هست خود را باز نمینمایاند. شکل پیدایی حضور همان بازنمایی است. وجود، نادیدنی است و ما ناچاریم که از خلال نمادها جامهای نمادین (سمبلیک) بر آن بنگریم.
چنین است که مهندس میرحسین موسوی، در آثارش جهان را خوشهای از نشانهها میداند و در جستوجوی پاسخی میباشد به آنچه نااندیشیدنی و توصیفناپذیر است...
... میرحسین موسوی بیآنکه خود را به موضوع و مضمون خاصی محدود کند، ما را به میهمانی ریتم و حرکت و ترنم سرخ و سبز و زرد و آبی فرامیخواند و روح ما را مینوازد. او در پی نمایاندن وجه آن جهانی چیزهاست. او میخواهد از جهانی بگوید که با چشم ظاهر دیده نمیشود. در بیشتر نقاشیهای غیرفیگو را تیو یا انتزاعی وی، جهان،آنچانکه در چشم انسان نقش میبندد، تصویر نمیشود چراکه همان گونه که قبلا بدان اشاره شد، اساسا درک و دریافت و بیان و جزء پیدای اشیا در پدیدهها، از وجوهی است که هنر انتزاعی بدان توجه نشان میدهد. کلید اساسی و درک و لذت بردن از یک «نقاشی آبستره» یا انتزاعی، در قبول این نکته است که این جهان، جهان «دید عینی» نیست.
هرچه در آن است، تفکر و احساس و تخیل و تمثیل و تنظیم است و هنرمند هرگز تسلیم واقعیتهای بصری جهان خاکی موجود نمیشود.
چنین است که در آثار میرحسین موسوی کمتر نشانی از سنگ و کوه و درخت و ماه و ستاره و انسان دیده میشود.
اگرچه در برخی از کمپوزیسیونهای او، فرمهایی دیده میشود که ما را با واسطه یا بیواسطه به اشیا و عناصر نمادین از جهان هستی رهنمون میسازد.
آثار مهندس موسوی عموما بر سطح روشن شکل میگیرند. در چنین سطحی گسترده است که اشیا و عناصر زیر نوری سپید جلوهگر میشوند. عناصر زیر نوری سپید و گسترده که تمام کادر را در برگرفته خود را با کمترین خط رنگ و جزییات نشان میدهند.
در چنین فضای نامتناهی آنچه بر سطوح تابلو چهره میگشاید، نماد کل عالم است ... جهانی که میرحسین موسوی نمایش میدهد جهانی انتزاعی است.
جهانی که از ظاهر اشیا و عناصر عبور کرده و به حقیقت آنها اشاره میکند، جهانی که نقاشیهای او تصویر میکنند واقعی است؛ اما واقع نمایانه نیست، نیست.
چنانچه پردههای نقاشی الهام گرفته از ذن (که با مرکب چینی کشیده میشوند) به تصویر کردن جهانی میپردازند که واقعی است، اما واقع نمایانه نیست؛ شکلهایی دارد اما این شکلها دائما در تغییرند.
همان گونه که سبک آزاد و ساده این آثار آزادی روح را ترغیب میکند آثار مهندس موسوی روح را برمیانگیزاند و ترغیب میکند.
در آثار میر حسین موسوی، فرمها که بعضا درخت و بوتهها و برگها و گلها را تداعی میکنند ما را به وجهی دیگر از طبیعت رهنمون میسازند و آن ذات متحرک و متغیر جهان هستی است. درختها و بوتهها و برگها و گلها دربعدی بیزمان در حرکتند....
میر حسین موسوی پرده نقاشی خود را به نقشی بدل میکند که ما را به تامل و کشف رازهایش میخواند. بر خلاف زبان نقاشی امروز که در بسیاری از جلوههایش بیانگر هیچ چیزی جز خود نقاشی نیست آثار میرحسین، حامل جهانی کامل است که سرشار از حضور است و شاید دیگر هیچ چیز نمیتوان به آن افزود.
.... نیهای سوخته میر حسین، آیا جز تذکر بازگشت انسان به اصل الهی خود است؟ آثار میرحسین، مانند پیام بی پایان عرفان که از رویت بدیع حقیقت مطلق سرچشمه میگیرد، در جامعه زبانی، آراسته شدهاند که از کیفیت هنری بالایی برخوردار است و بانوعی طنین جمال همراه است که خود تاییدی است بر این گفته که زیبایی، شکوه حقیقت است. هدف میرحسین، زیبایی نیست بلکه با سادگی و ایجاز تمام، مانند هایکو، چیزی را به ما نشان میدهد که در بطن خود آن را مییابیم:
کلبهام تا سوخت،چیزی نیست که مانع شود نظاره ماه راالبته رسیدن به سادگی هدف او نیست
میرحسین نیز در رهیافت به معنای حقیقی اشیا و حقایقی از عالم هستی به سادگی ماندگاری رسیده است که به ذات اشیا اشاره دارد.
*(عضو هیاتعلمی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران و عضو پیوسته فرهنگستان هنر)
ارسال نظر