آخرین روزهای اروپا؛ مرثیه‌ای برای قاره کهن
نویسنده: والتر لاکر
انگار همین دیروز بود که تحلیل‌گران و ناظران مسائل سیاسی، از ظهور اروپایی متحد و قدرتمند سخن می‌گفتند که با پیشنهاد الگویی جدید برای جوامع غربی، به مثابه وزنه‌ای جدید در معادلات جهانی هژمونی آمریکا را به چالش خواهد کشید.

هنوز جوهر کتاب‌هایی چون «رویای اروپایی: چگونه اروپای آینده بر رویای آمریکایی سایه می‌افکند» اثر جرمی ریفکین، «ایالات متحده اروپا: ابرقدرت جدید و پایان سلطه آمریکا» اثر تی. آر. رید خشک نشده بود که آن روی سکه رویای اروپایی به تدریج خود را آشکار کرد. فرانسه و هلند قانون اساسی جدید اروپا را رد کردند و کشورهایی چون بریتانیا، اسپانیا و فرانسه به صحنه ناآرامی‌های قومی و حملات تروریستی تبدیل شدند.
والتر لاکر، مورخ و تحلیل‌گر آلمانی که پیش از این نیز کتاب‌های مهم و اثرگذاری درباره تاریخ و سیاست قاره اروپا منتشر کرده است، در تازه‌ترین کتاب خود به تحلیل چشم‌انداز قاره کهن اروپا در سایه این تحولات تازه می‌پردازد.
درون‌مایه‌های اصلی کتاب «آخرین روزهای اروپا» برای هر علاقه‌مند جدی و پیگیر مسائل اروپا آشنا و قابل پیش‌بینی است، اما این مسائل هیچ‌گاه به این شیوه دقیق و علمی و با طنینی حزن‌انگیز که در کتاب لاکر به چشم می‌خورد، مطرح نشده بودند. بحران جمعیتی اروپا در نگاه لاکر یکی از عوامل اساسی و علت‌العلل مشکلات و بحران‌های این قاره است. به خاطر نرخ پایین زاد و ولد، بسیاری از کشورهای اروپایی با کاهش جمعیت بومی روبه‌رو هستند و بعضی از آن‌ها نیز به واقع در مسیر انقراض گام برمی‌دارند. 1/2 کودک به ازای هر زن، نرخ زاد و ولد لازم برای حفظ جمعیت فعلی جوامع اروپایی است، اما نرخ زاد و ولد فعلی در قاره اروپا تنها37/1 کودک به ازای هر زن است. با ادامه وضعیت فعلی، در سال 2050 کشور کوچکی چون یمن جمعیتی بیش از روسیه خواهد داشت و کشورهایی چون پاکستان و نیجریه هر یک جمعیتی بیش از کل 15 کشور عضو اتحادیه اروپا خواهند داشت.
این نرخ کاهش جمعیت مقدمه را برای شماری از مشکلات و بحران‌های ریز و درشت برای قاره اروپا فراهم می‌کند. یکی از پیامدهای این کاهش جمعیت و پیر شدن جمعیت قاره کهن، عدم توانایی کشورهای اروپای غربی برای حفظ نرخ فعلی رفاه اجتماعی و پرداخت‌هایی چون حقوق بازنشستگی، مستمری سالمندان، کمک‌هزینه‌های تحصیلی و... است. نرخ مالیات در اکثر این کشورها در حال حاضر نزدیک به ۵۰‌درصد است و افزایش بیشتر آن باعث رکود اقتصاد شکننده کشورهای اروپای غربی خواهد شد.
اما کاهش این کمک‌های اجتماعی و اصلاح نظام تامین اجتماعی در کشورهای اروپایی نیز به لحاظ سیاسی نامحتمل و از نظر عملی تا حد زیادی ناممکن است. این در حالی است که به نوشته لاکر، در سال 2001 این هزینه‌ها 27 تا 29‌درصد تولید ناخالص ملی در پنج کشور بزرگ اروپایی (دانمارک، سوئد، فرانسه، آلمان و بلژیک) و بیش از 20‌درصد تولید ناخالص ملی در کشورهایی چون ایتالیا، اسپانیا، یونان و پرتغال را به خود اختصاص داده‌اند (این رقم برای آمریکا در همان سال 7/14‌درصد است).
با توجه به شکل هرم جمعیتی در کشورهای اروپایی که برای نخستین بار در تاریخ این قاره، جمعیت بالای ۶۵سال را به بیش از جمعیت زیر بیست سال رسانده است. مقاومتی که در برابر اصلاح این نظام تامین اجتماعی وجود دارد، قابل درک است. اما اگر اروپا بخواهد همچنان به پرداخت مستمری و کمک‌هزینه‌های درمانی جمعیت مسن خود ادامه دهد یا باید نرخ رشد جمعیت خود را افزایش دهد ــ که به هیچ‌وجه کار ساده‌ای نیست ــ یا باید بیش از پیش به واردات نیروی کار خارجی ادامه دهد.
به این ترتیب مقدمه برای دومین بحران مورد اشاره لاکر؛ یعنی مهاجرت مهارگسیخته فراهم می‌شود. اگر نرخ مهاجرت کارگران خارجی به اروپا همین‌طور ادامه پیدا کند، چیزی نمی‌گذرد که بخش اعظم جمعیت جوان قاره اروپا را افرادی با اصلیت غیراروپایی تشکیل خواهند داد.
با توجه به تفاوت‌های فرهنگی و مقاومت این مهاجران در برابر ارزش‌های اروپایی، این امر پیامدهایی جدی برای قاره اروپا به همراه خواهد داشت. البته تمام این مهاجران و تازه‌واردان به قاره اروپا را مسلمانان تشکیل نمی‌دهند و حتی در میان مهاجران مسلمان نیز تنها عده کمی به لحاظ ایدئولوژیک به لوازم اسلام رادیکال معتقد هستند. اما مشکل اصلی، شکست جوامع اروپایی در جذب نسل دوم و سوم مسلمانان ساکن این قاره است. همان‌طور که لاکر در کتاب خود نشان می‌دهد، بسیاری از این مهاجران نسل دوم و سوم علیه کشوری که والدین‌شان برای سکونت انتخاب کرده‌اند سر به طغیان برداشته‌اند.
برای مثال در انگلیس و آلمان، بسیاری از کودکان مسلمان توسط همسالان‌شان از استفاده از زبان محلی بازداشته می‌شوند. اکثر نوجوانان پسر به جای مدارس اروپایی، به مدارس خاص مسلمانان فرستاده می‌شوند که به آن‌ها چیز زیادی درباره جامعه محل سکونت‌شان نمی‌آموزد. به این ترتیب بسیاری از این نوجوانان پس از فارغ التحصیلی از این مدارس، بیکار باقی می‌مانند.
این بیکاری حس بیگانگی و ناخشنودی بیشتری را برای این گروه از مهاجران به همراه می‌آورد، بنابراین جای تعجبی ندارد که نرخ جرم و بزهکاری در بسیاری از نواحی اروپا به نرخ بزهکاری در آمریکا نزدیک شود و حتی در بعضی مناطق از آمریکا نیز پیشی گیرد. هر چند نرخ قتل و جنایت در آمریکا همچنان بالاتر است؛ اما به لحاظ آماری روند جنایت در اروپای عاری از اسلحه روندی رو به رشد و در آمریکا روندی رو به کاهش را می‌پیماید.
لاکر برای نشان دادن شکست سیاست‌های جذب و همگن‌سازی مهاجران، شهر بردفورد انگلیس را به عنوان نمونه مطالعاتی برمی‌گزیند و نشان می‌دهد که به رغم تلاش‌های فراوانی که در این شهر پانصد‌هزار نفری برای جذب و همگن‌سازی مهاجران مسلمان و عمدتا پاکستانی صورت گرفته است (از جمله تاسیس مدارس غیرمختلط)، بردفور به شهری قطعه‌قطعه تبدیل شده است که جمعیت آن بر اساس اعتقادات فرهنگی، مذهبی و قومی‌شان به گروه‌های مستقل و جدا از یکدیگر تبدیل شده‌اند.
این امر تنها مختص شهر بردفورد نیست و در واقع تنش میان جمعیت مسلمان و جمعیت بومی انگلیس در تمامی نقاط این کشور به چشم می‌خورد. نتایج یک نظرسنجی سراسری نشان می‌دهد، ۲۶‌درصد مسلمانان این کشور هیچ‌گونه احساس وفاداری و تعلق خاطری به کشور محل سکونت‌شان ندارند و ۴۰‌درصد مسلمانان ساکن انگلیس نیز خواهان اجرای قوانین بر اساس شریعت اسلامی هستند.
این نظرسنجی همچنین نشان می‌دهد که 13‌درصد مسلمانان ساکن بریتانیا از گروه القاعده و گروه‌های مشابه آن پشتیبانی می‌کنند.
اما انگلیس تنها کشور اروپایی نیست که با مشکلات این‌چنینی روبه‌رو است، کشورهای فرانسه و آلمان نیز هر چند هر یک راهی متفاوت از مسیر انگلیس برای برخورد با مهاجران مسلمان در پیش گرفته‌اند، اما به نتایج بهتری نرسیده‌اند.
در سال‌های پس از یازده سپتامبر، عناصر افراطی در میان مسلمانان فرانسه ــ که بزرگترین جمعیت مسلمان اروپا را در خود جای داده است ــ افزایش یافته‌اند که این امر به نوبه خود منجر به افزایش بی‌قانونی و خشونت در این کشور شده است. در آلمان نیز ترک‌های مهاجر از جذب شدن در جامعه کشور میزبان سرباز می‌زنند و جامعه‌ای موازی را برای خود تشکیل داده‌اند.
به هر روی از نگاه لاکر، پروژه اروپای متحد افسانه‌ای بیش نیست. در این قاره هیچ نشانه مبنی بر اشتیاق به همکاری در زمینه‌هایی چون انرژی، سیاست خارجی و دفاعی به چشم نمی‌خورد.
اما به اعتقاد لاکر، حتی اگر قاره اروپا از همین امروز نیز به خود بیاید و تلاش کند تا مسائل داخلی اضطراری و تنگناهایش را حل و فصل کند، باز هم دیر است.
لاکر می‌نویسد: «نقش برجسته و شاخص اروپا در جهان و تحولات بین‌المللی، امری متعلق به گذشته است.» به اعتقاد لاکر، پیش‌بینی‌های مشتاقانه برای «ظهور اروپا به مثابه ابرقدرتی اخلاق‌مدار» رویایی شیرین باقی خواهد ماند و در بهترین سناریوی ممکن، اروپا در نظم نوین جهانی، «مکانی خفیف‌تر از گذشته، اما همچنان قابل احترام» خواهد یافت. اما در بدترین سناریو، اروپا به موزه‌ای متعلق به گذشته و دستخوش تنش‌های قومی و مذهبی تبدیل خواهد شد که خطر خشونت‌های فراگیر و گسترده چون شمشیر داموکلس، بر فراز آن معلق خواهد بود.
منبع: irDiplomacy.ir