در چند سال گذشته آمریکا از دنیا منزوی شده است. هر سال هم آمارها، همان شماره‌های لعنتی را نشان می‌دهند، اما در باره یک موضوع آمریکا و دنیا با هم موافقند: «اکثر مردم در همه جای جهان انتظار دارند بعد از رفتن جورج بوش همه چیز به طور مشخص و واضحی بهبود یابد». چه در اروپا چه در آسیا جمله‌‌ای که مثل ترجیع‌ بند تکرار می‌شود و از دهان سیاست‌مداران و تاجران و روشنفکران شنیده می‌شود، مشابه هم است. یکی از آنان گفته است: «ما از آمریکا بیزار نیستیم ما از بوش متنفریم و روزی که برود روز از نو روزی از نو خواهد بود.»

اما آیا روز از نو خواهد بود؟ جواب این سوال یک سال دیگر معلوم می‌شود. وقتی که رییس‌جمهوری جدید وارد کاخ سفید شود، تردید بسیار کمی‌وجود دارد که سبک و محتوای سیاست خارجی ایالات متحده در هفت سال گذشته، مخالفت بسیار عظیم بین‌المللی را برانگیخته است، اما یک چیز چندان واضح نیست این که سبک و محتوای سیاست خارجی، محصول منحصر به فرد دولت بوش باشد. بخشی از واکنش جهانی به طور قطع و یقین محصول نارضایتی از چیرگی و تسلط دیرپای ایالات متحده است. هر چه باشد، اصطلاح «hyperpuissance»

[ ابراقتدارگرایی یا همان ابرقدرت اما با الفاظ فرانسوی] اول بار توسط نخست وزیر فرانسه در دوران بیل کلینتون مورد استفاده قرار گرفت نه در دوران بوش. بعد هم حادثه یازده سپتامبر اتفاق افتاد. بعد از آن حملات، ایالات متحده احساس خطر کرد و خود را تحت محاصره دید و فضا را برای مانور حداکثر مهیا کرد. اما هر جایی که آمریکایی‌ها از خود رفتار تدافعی نشان دادند، دنیا قدرتمندترین ملت در تاریخ بشریت را همچون حیوانی دید که در قفس قرار گرفته است و تمام حرکاتش محدود بوده است.

در قلب چنین رفتاری، وحشت دیده می‌شود. آمریکایی‌ها از دنیای جدیدی که در حال ظهور است به وحشت افتاده اند. تا زمانی که این فضای ترس بر سیاست آمریکا حاکم است، نتایج مشابهی در خارج از ایالات متحده به وجود خواهد آورد. وظیفه واقعی واشنگتن اکنون فائق آمدن بر این احساس است که در آن هیچ گونه تفکر مشاهده نمی‌شود، اما در حال حاضر عکس آن در حال وقوع است. جمهوری‌خواهان با هم درگیرند و سعی دارند فضا را تهدیدآلود جلوه دهند و استدلال کنند که در چنین فضایی باید قوی تر بود و برای حفاظت از مردم آمریکا نیاز به اقدامات سخت گیرانه تری است. دموکرات‌ها که به گناه وحشت افکندن میان مردم متهم نیستند یا کمتر متهمند از مبارزه با چنین هیستریایی می‌ترسند. کافی است کمی‌ به نامزدهای جایگزین بوش در حزب جمهوریخواه نگاهی بیندازید. رودولف جیولیانی مدام و بی وقفه این جمله را تکرار می‌کند که ما با دشمنی روبه‌رو هستیم که در حال برنامه‌ریزی است... و آمده است تا همه ما را بکشد. میت رامنی هم بارها تکرار کرده: عده‌ای هستند که می‌گویند باید زندان گوانتانامو تعطیل شود، اما من می‌گویم که باید اندازه آن دوبرابر شود. جان مک کین هم دائما صحبت از بمباران ایران به میان می‌آورد، آن هم در شرایطی که اگر این جنگ اتفاق بیفتد سومین جنگی خواهد بود که طی هفت سال علیه سه کشور مسلمان به راه افتاده است.

جای تعجب است که گفته می‌شود آمریکا در برابر خطری بسیار سهمگین قرار گرفته و دست روی دست گذاشته است. از سال ۲۰۰۱ تا به حال واشنگتن با حمایت هر دو حزب، به دو کشور حمله کرده و سربازان خود را به سراسر جهان گسیل داشته است، از سومالی گرفته تا فیلیپین و با شبه نظامیان مسلمان می‌جنگد.

بودجه دفاعی را افزایش داده و به ۱۸۷‌میلیارد دلار رسانده که به تنهایی از بودجه دفاعی چهار کشور چین، روسیه، هند و بریتانیا بیشتر است. آمریکا وزارتی تحت عنوان امنیت میهن به وجود آورده که سالانه ۴۰‌میلیون دلار هزینه دارد. بنابراین سوال پیش می‌آید که جیولیانی چگونه به تهاجم ادامه خواهد داد؟ آیا به چند کشور دیگر حمله خواهد کرد؟ برای حفظ جایگاهش در دنیا، آمریکا باید ابتدا اعتماد به نفس خویش را بازیابد. به این ترتیب تنها ابرقدرت جهان باقی خواهد ماند، تنها کشوری که از لحاظ نظامی، اقتصادی و سیاسی تسلط و چیرگی خود را حفظ خواهد کرد. اکثر ایالت‌ها در آمریکا یا در حال پیشرفت هستند یا حداقل در جا می‌زنند. چالشی که آمریکا با آن روبه روست از سوی چند سازمان تروریستی کوچک است. قصد آن نیست که این چالش‌ها کوچک شمرده شوند. درست است که عدم تقارن قدرت امروز به این معنی است که حتی گروه‌های بسیار کوچک هم می‌توانند خسارت‌های بزرگی برجای بگذارند، اما باید وقایع را از زوایای دیگری هم دید. وقتی رییس‌جمهور بوش از برنامه هسته‌ای ایران به عنوان مسیر به سمت جنگ جهانی سوم سخن به میان می‌آورد، انسان تعجب می‌کند که آیا وی تا به حال به این توجه نکرده است که تولید ناخالص داخلی این کشور یک شصت و هشتم ایالات متحده و بودجه نظامی‌اش یک درصد آمریکاست.

بیشترین خطری که ایالات متحده را تهدید می‌کند از جانب بازندگان جهانی‌سازی نیست، بلکه از طرف برندگان آن است. خطر از بمباران دیروز[اشاره به یازده سپتامبر] نیست بلکه از کارخانه‌های فرداست.

مهمترین وظیفه یا پروژه رییس‌جمهوری بعدی تغییر تمرکز سیاست خارجی آمریکا از خاورمیانه به خاور دور است. وقتی تاریخ امروز را بنگارند، به طور قطع و یقین این نکته برجسته خواهد بود که بسیار مهمتر و فراتر از جنگ در لبنان یا تنش بر سر ایران، ظهور و پیشرفت چین و هند است که دنیا را تغییر داده است.

این تغییر قدرت، تاثیر وسیع و خوش خیمی‌ بر این کره خاکی خواهد داشت. رشد جهانی موجب شگفتی ما خواهد بود. اما این تغییر موجب پیچیدگی‌های بی‌شمار و تغییرات اساسی نیز خواهد بود؛ تقاضای جدیدی برای انرژی و مواد خام ایجاد خواهد کرد. کشورهایی که از این منابع برخوردارند مانند ایران، روسیه، ونزوئلا، عربستان سعودی به قدرت‌های بزرگی تبدیل می‌شوند که برای قوانین بازار و تجارت استثنا به وجود خواهند آورد. هرچند که نظام سرمایه داری به نوبه خود در حال به وجود آوردن نظام ضد سرمایه‌داری از نوعی است که منابع زیادی در اختیار دارد. در این اثنا تخریب محیط زیست بیش از پیش و در مقیاسی عظیم ادامه خواهد یافت و با تغییر در آب و هوا و مسائل مربوط به آن معضلات جدید مزید بر علت خواهند شد. کمیاب شدن آب و گندم و سایر غلات به مهمترین مشکلات آینده بدل می‌شوند، طوری که پیدا کردن زمین امن و حاصلخیز به بزرگترین چالش انسان تبدیل خواهد شد.

راهی برای توقف رشد جهانی وجود ندارد و کسی هم نباید برای آن تلاش کند. هر گام در توسعه سرمایه داری جهانی موجب بروز شکوفایی بیشتر در دنیا شده است، اما این فرآیند پیچیده و عظیم نیاز به توجه و تمرکز بسیار زیاد دارد. در حالی که سایر ملل جهان از چین تا شیلی برای برنده شدن تلاش می‌کنند، ایالات متحده به ندرت توجه خود را به چالش‌ها و فرصت‌های موجود معطوف کرده است.

دولت بوش بیش از حد انرژی خود را صرف حل و فصل اختلاف بین سنی و شیعه در شهر بغداد عراق کرده است. دنیایی که ما امروز با آن مواجهیم به راه حل‌های جدیدی نیاز دارد. بازیگران جدیدی به همان ساختار قدیمی‌افزوده شده‌اند. آسیا در حال به پا خواستن است البته این فقط آسیا نیست که در حال پیشرفت است. فعالیت‌های اقتصادی و اعتماد به نفس سیاسی در آمریکای لاتین و حتی آفریقا رو به رشد است. بازیگران غیردولتی نیز روز به روز قدرتمندتر می‌شوند.

رسانه‌های جدید از الجزیره گرفته تا کانال NDTV در هندوستان به خوبی وقایع جاری را به تصویر کشیده‌اند. پس به دنیای بعد از آمریکا خوش آمدید.

منبع:irdiplomacy.ir